شمارهٔ ۱۳ - ماده تاریخ آذر بیگدلی
بلبل گویای این باغ آذر از دور سپهر
لب فروبست از نوای زندگی ناگاه آه
ناگهان دم درکشید از بذلهٔ دلکش دریغ
عاقبت خاموش گشت از نغمهٔ دلخواه آه
دامن صحبت کشید از چنگ اهل دل فسوس
ظل رحمت برگرفت از فرق اهل الله آه
صبح او گردید شام از گردش انجم فغان
روز عالم شد سیاه از دور مهر و ماه آه
رشتهٔ آمال ما زان در فاخر بس دراز
رشتهٔ عمر وی آمد لیک بس کوتاه آه
کرد تنها عزم ره وز دوستان کس را نبرد
خاصه چون من چاکری با خویشتن همراه آه
راز دل ناگفته چشم از محرمان پوشید و رفت
کس ز راز آن دل آگه نشد آگاه آه
چرخ روبه باز کردش طعمهٔ گرگ اجل
شد زبون شیری چو او در چنگ این روباه آه
یوسف افتاد ار به چاه آخر ز چاه آمد برون
یوسف من ماند تا آخر زمان در چاه آه
چون سوی جنت به پرواز آمد اندر ماتمش
بر فلک رفت از دل و جان گدا و شاه آه
کلک هاتف از پی تاریخ سال رحلتش
زد رقم از بلبل گویای این باغ آه آه
شمارهٔ ۱۲: صدهزار افسوس کز جور سپهر واژگونشمارهٔ ۱۴ - تاریخ بنای حوض: در عهد خان دوران فرمانروای گیتی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بلبل گویای این باغ آذر از دور سپهر
لب فروبست از نوای زندگی ناگاه آه
هوش مصنوعی: در این باغ، بلبل به زیبایی و شور زندگی میخواند، اما ناگهان آتش زندگی خاموش میشود و آسمان از این آواز زیبا ساکت میگردد.
ناگهان دم درکشید از بذلهٔ دلکش دریغ
عاقبت خاموش گشت از نغمهٔ دلخواه آه
هوش مصنوعی: ناگهان از زیباییهای دلنواز دست کشید و افسوس که در نهایت بیصدا شد و از آوای دلانگیز ناامید گردید.
دامن صحبت کشید از چنگ اهل دل فسوس
ظل رحمت برگرفت از فرق اهل الله آه
هوش مصنوعی: صحبت و دلنوازی از جانب اهل دل به وجود آمد و سایهی رحمت از سر اهل خدا برداشت شد. آنگاه آهی بلند برکشید.
صبح او گردید شام از گردش انجم فغان
روز عالم شد سیاه از دور مهر و ماه آه
هوش مصنوعی: صبح که شد، به خاطر چرخش ستارهها، شب مثل عصر شد. فریاد روز دنیا بلند شد و نور خورشید و ماه از دور ناپدید شد و همه چیز تاریک و سیاه شد.
رشتهٔ آمال ما زان در فاخر بس دراز
رشتهٔ عمر وی آمد لیک بس کوتاه آه
هوش مصنوعی: آرزوهای ما بسیار بزرگ و وسیع است، اما عمر شخص مورد نظر بسیار کوتاه و محدود میباشد. افسوس!
کرد تنها عزم ره وز دوستان کس را نبرد
خاصه چون من چاکری با خویشتن همراه آه
هوش مصنوعی: او به تنهایی تصمیم به راه رفتن گرفت و هیچیک از دوستانش را با خود نبرد، بهویژه اینکه من تنها کسی هستم که با خودم مانند یک خدمتکار همراهی میکنم.
راز دل ناگفته چشم از محرمان پوشید و رفت
کس ز راز آن دل آگه نشد آگاه آه
هوش مصنوعی: دل آشکارا احساساتش را با کسی در میان نگذاشت و رازهایش را از نزدیکان پنهان کرد و رفت. هیچکس از آن رازهای پنهان باخبر نشد و تنها افسوس به دل ماند.
چرخ روبه باز کردش طعمهٔ گرگ اجل
شد زبون شیری چو او در چنگ این روباه آه
هوش مصنوعی: غافل از اینکه تقدیر و زمانه به او سختی میدهد، او به تلهای افتاده که گرگی به نام مرگ در کمین اوست. حالا او که روزگاری طاقتفرسا و سختی را تجربه کرده است، به یک موجود ضعیف و آسیبپذیر تبدیل شده است، در حالی که این تقدیر با فریبندگی و نیرنگ مانند روباهی به دنبال اوست.
یوسف افتاد ار به چاه آخر ز چاه آمد برون
یوسف من ماند تا آخر زمان در چاه آه
هوش مصنوعی: اگرچه یوسف به چاه افتاد، اما بالاخره از آن بیرون آمد. اما من، مانند یوسف، در این چاه غم و اندوه به انتظار میمانم تا همیشه.
چون سوی جنت به پرواز آمد اندر ماتمش
بر فلک رفت از دل و جان گدا و شاه آه
هوش مصنوعی: وقتی به سوی بهشت پرواز کرد، در ماتم او، دل و جان همگان، چه گدا و چه شاه، به آسمان رفت.
کلک هاتف از پی تاریخ سال رحلتش
زد رقم از بلبل گویای این باغ آه آه
هوش مصنوعی: قلم پیامبر از روی تاریخ سال وفاتش نوشت و بلبل این باغ شروع به ناله و آه کشید.