گنجور

شمارهٔ ۱۲

صدهزار افسوس کز جور سپهر واژگون
رفت از دار جهان فخر زمان شهبازخان
درة التاج امارت قرة العین کمال
خیمهٔ اجلال بیرون زد به صوب لامکان
آفتاب آسمان حشمت و جاه و جلال
در زمین ناگاه پنهان شد ز دور آسمان
سرو رعنای ریاض عزت و مجد و شرف
در بهار زندگی افتاد از باد خزان
نخل شیرین بار باغ همت و جود و کرم
سوخت برگش از سموم مرگ و شاخش ناگهان
حیف از آن بحر سخا و منبع احسان که بود
دست او پیوسته چون ابر بهاری در فشان
کار عالم را به دست خویشتن دادی نظام
گاهی از تیغ و سنان و گاهی از کلک و بنان
مهر سلطان نجف چون داشت در جان از نخست
رفت در خاک نجف و ز هر غمش آسوده جان
رحلت او خون دمادم ریخت از چشم فلک
ماتمش خاکستر غم ریخت بر فرق جهان
رفت سوی آسمان آه و فغان از شیخ و شاب
شد به کیوان ناله و فریاد از پیر و جوان
چون ازین وحشت سرای پر خطر پرواز کرد
مرغ روح لامکان سیرش به گلزار جنان
عقل با هاتف پی تاریخ سال رحلتش
گفت شد سوی جنان شهباز طوبی آشیان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صدهزار افسوس کز جور سپهر واژگون
رفت از دار جهان فخر زمان شهبازخان
هوش مصنوعی: بسیار متأسفم که از ظلم و بی‌عدالتی روزگار، شخصیت بزرگ و محترمی چون شهبازخان از این دنیا رفت.
درة التاج امارت قرة العین کمال
خیمهٔ اجلال بیرون زد به صوب لامکان
هوش مصنوعی: درخشش و زیبایی درخشان‌ترین و گران‌بهاترین نشانه‌های امارت است که همچون نور ستاره‌ای در آسمان نامتناهی به نمایش درآمده است.
آفتاب آسمان حشمت و جاه و جلال
در زمین ناگاه پنهان شد ز دور آسمان
هوش مصنوعی: خورشید که نماد شکوه و بزرگی است، ناگهان از دور آسمان ناپدید شد و نور خود را بر زمین پنهان کرد.
سرو رعنای ریاض عزت و مجد و شرف
در بهار زندگی افتاد از باد خزان
هوش مصنوعی: در گلستان عشق و مقام، در بهار حیات، سرو زیبای با افتخار و ارزش، تحت تأثیر بادی از فصل خزانی قرار گرفت.
نخل شیرین بار باغ همت و جود و کرم
سوخت برگش از سموم مرگ و شاخش ناگهان
هوش مصنوعی: درخت خرما که میوه‌های خوشمزه‌ای دارد، نشانه‌ای از تلاش و بخشندگی است. اما برگ‌های آن به خاطر هوای خشن و مرگ‌آور سوخته و شاخ و برگش به طور ناگهانی آسیب دیده‌اند.
حیف از آن بحر سخا و منبع احسان که بود
دست او پیوسته چون ابر بهاری در فشان
هوش مصنوعی: آه، چه ناراحت‌کننده است که آن دریای generosity و منبع نیکی، همواره دست او مانند ابر بهاری در حال بارش بود.
کار عالم را به دست خویشتن دادی نظام
گاهی از تیغ و سنان و گاهی از کلک و بنان
هوش مصنوعی: تو کار دنیا و مردم را به دست خودت سپردی، گاهی با قدرت و زور، و گاهی با علم و قلم.
مهر سلطان نجف چون داشت در جان از نخست
رفت در خاک نجف و ز هر غمش آسوده جان
هوش مصنوعی: عشق و محبت امام علی(ع) از ابتدا در دل او بود و همین باعث شد که پس از مرگش، آرامش را در خاک نجف پیدا کند و از هیچ غمی رنج نبرد.
رحلت او خون دمادم ریخت از چشم فلک
ماتمش خاکستر غم ریخت بر فرق جهان
هوش مصنوعی: زمانی که او از دنیا رفت، اشک‌های آسمان به طور مداوم فرو ریخت و به نوعی تیره‌ترین عزا را ایجاد کرد. غم و اندوه ناشی از این فقدان بر سر دنیا سایه افکنده و مانند خاکستر بر سر آن نشسته است.
رفت سوی آسمان آه و فغان از شیخ و شاب
شد به کیوان ناله و فریاد از پیر و جوان
هوش مصنوعی: به آسمان رفت و از درد و زاری شیخ و جوان صدایشان به کیوان رسید و ناله و فریاد همگی را دربرگرفت.
چون ازین وحشت سرای پر خطر پرواز کرد
مرغ روح لامکان سیرش به گلزار جنان
هوش مصنوعی: وقتی که روح از این دنیای ترسناک و پرخطر رها می‌شود، همچون پرنده‌ای به سوی باغ بهشت پرواز می‌کند و در آنجا به آرامش و زیبایی می‌رسد.
عقل با هاتف پی تاریخ سال رحلتش
گفت شد سوی جنان شهباز طوبی آشیان
هوش مصنوعی: عقل با ندا کننده‌ای درباره‌ی تاریخ وفاتش صحبت کرد و گفت که به سمت بهشت، پرنده‌ای برگزیده به نام طوبی راهی شده است.