گنجور

شمارهٔ ۱۱

حیف از حاجی محمد صادق روش ضمیر
شمع بزم افروز زیبای شبستان جهان
حیف از آن ماه جهان آرای بی‌نقصان که کرد
جای در زیر زمین آخر ز دور آسمان
حیف از آن مهر جهانتاب بلند اختر که شد
عالمی تاریک چون در زیر غبرا شد نهان
حیف از آن نخل برومند ثمرپرور که ریخت
برگ و بارش ناگه از دمسردی باد خزان
حیف از آن سرو سرافراز سهی قد کاو فتاد
عاقبت بر روی خاک تیره در این بوستان
حیف از آن در درخشان گران قیمت که شد
گنج‌سان جایش درون خاک در این خاکدان
آن که بودش نطق چون باد بهاری جان فزا
وان که بودش دست چون ابر بهاری درفشان
رفت و سیل اشک جاری شد ز چشم مرد و زن
رفت و جوی خون روان از دیدهٔ پیر و جوان
مرغ روحش زین قفس آمد به پرواز و نهاد
از گلستان جنان بر شاخ طوبی آشیان
آه از این ماتم که خلق دهر را خون کرد دل
آه از این اندوه که اهل عالمی را سوخت جان
چون ازین محنت سرای پرکدورت رفت و یافت
از غم ایام آسایش به گلزار جنان
خامهٔ هاتف رقم زد بهر تاریخش که آه
شد روان حاجی محمد صادق از جور زمان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حیف از حاجی محمد صادق روش ضمیر
شمع بزم افروز زیبای شبستان جهان
هوش مصنوعی: حیف از حاجی محمد صادق که روش و شخصیتش همچون شمعی در بزم‌های شبانه می‌درخشد و زیبایی‌های دنیا را جلوه‌گر می‌کند.
حیف از آن ماه جهان آرای بی‌نقصان که کرد
جای در زیر زمین آخر ز دور آسمان
هوش مصنوعی: حیف از آن ماه زیبایی که بدون هیچ نقصی بود و حالا مجبور است زیر زمین زندگی کند، در حالی که دور از آسمان است.
حیف از آن مهر جهانتاب بلند اختر که شد
عالمی تاریک چون در زیر غبرا شد نهان
هوش مصنوعی: جاویدان، از آن عشق روشن و تابناک که به خاطر آن جهانی تاریک و بی‌فروغ شد، شایسته تأثر است، مانند ستاره‌ای که در زیر غبار پنهان شده است.
حیف از آن نخل برومند ثمرپرور که ریخت
برگ و بارش ناگه از دمسردی باد خزان
هوش مصنوعی: حسرت می‌خورم به خاطر نخل بلندی که میوه‌هایش را می‌دهد، اما ناگهان در اثر سرمای باد پاییز، برگ و بارش ریخته است.
حیف از آن سرو سرافراز سهی قد کاو فتاد
عاقبت بر روی خاک تیره در این بوستان
هوش مصنوعی: حیف از آن درخت بلند و زیبایی که سرش به آسمان می‌رسید، اما در نهایت به زمین افتاد و اکنون در این باغ بر روی خاکی تیره و بی‌برکت قرار گرفته است.
حیف از آن در درخشان گران قیمت که شد
گنج‌سان جایش درون خاک در این خاکدان
هوش مصنوعی: افسوس به حال آن در زیبای باارزش که مانند یک گنج، درون خاک این زمین قرار گرفته است.
آن که بودش نطق چون باد بهاری جان فزا
وان که بودش دست چون ابر بهاری درفشان
هوش مصنوعی: شخصی که گفتارش مانند نسیم بهاری است و زندگی‌بخش می‌باشد، و کسی که دستانش مانند ابر بهاری به بارش و بخشندگی مشغول است.
رفت و سیل اشک جاری شد ز چشم مرد و زن
رفت و جوی خون روان از دیدهٔ پیر و جوان
هوش مصنوعی: پس از رفتن او، اشک‌ها همچون سیل از چشم همگان سرازیر شد و خون نیز مانند جوی از چشمان پیر و جوان جاری گشت.
مرغ روحش زین قفس آمد به پرواز و نهاد
از گلستان جنان بر شاخ طوبی آشیان
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که روحش از قفس رهایی یافته، به پرواز در آمده و بر روی درخت طوبی، که نماد بهشت است، nest می‌کند.
آه از این ماتم که خلق دهر را خون کرد دل
آه از این اندوه که اهل عالمی را سوخت جان
هوش مصنوعی: این اندوه عمیق چنان مردم زمانه را به درد آورده که دل‌ها را می‌شکند و این غم بزرگ به جان اهل عالم آسیب زده و آنها را آزار می‌دهد.
چون ازین محنت سرای پرکدورت رفت و یافت
از غم ایام آسایش به گلزار جنان
هوش مصنوعی: وقتی کسی از این دنیای پر از درد و رنج بیرون می‌رود و آرامش و خوشبختی را در باغ بهشت می‌یابد.
خامهٔ هاتف رقم زد بهر تاریخش که آه
شد روان حاجی محمد صادق از جور زمان
هوش مصنوعی: نوشتن قلم یک فرشته به یادگار، تاریخ زندگی حاجی محمد صادق را به تصویر می‌کشد، که در نتیجه سختی‌های زمانه، آهی از دلش برمی‌آید.