غزل شمارهٔ ۸۶
صبوری کردم و بستم نظر از ماه سیمایی
که دارد چون من بیتاب هر سو ناشکیبایی
به حسرت زین گلستان با صد افغان رفتم و بردم
به دل داغ فراق لالهرویی سرو بالایی
به ناکامی دو روز دیگر از کوی تو خواهم شد
به چشم لطف بین سوی من امروزی و فردایی
به کام دل چو با اغیار می نوشی به یاد آور
ز ناکامی از خون جگر پیمانه پیمایی
به جان از تنگنای شهربند عقل آمد دل
جنونی از خدا میخواهم و دامان صحرایی
به پای سرو و گل در باغ هاتف نالد و گرید
به یاد قامت رعنایی و رخسار زیبایی
غزل شمارهٔ ۸۵: دو چشمم خونفشان از دوری آن دلستانستیغزل شمارهٔ ۸۷: من پس از عزّت و حرمت ، شدم ار خوارِ کَسی،
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبوری کردم و بستم نظر از ماه سیمایی
که دارد چون من بیتاب هر سو ناشکیبایی
هوش مصنوعی: نگرانی و بیتابی را در درون خود پنهان کردم و از دیدن چهرهی زیبا و دلربا که عفتی چون خودم دارد، چشم برداشتم.
به حسرت زین گلستان با صد افغان رفتم و بردم
به دل داغ فراق لالهرویی سرو بالایی
هوش مصنوعی: با دل پر از اندوه و ناله از این گلستان دور شدم و در دل خود حسرت فراق آن دلبند زیبا را حمل کردم.
به ناکامی دو روز دیگر از کوی تو خواهم شد
به چشم لطف بین سوی من امروزی و فردایی
هوش مصنوعی: من در دو روز آینده از مسیر تو ناامید میشوم، اما لطف و توجه تو باعث میشود که به من امروز و فردا نگاه کنی.
به کام دل چو با اغیار می نوشی به یاد آور
ز ناکامی از خون جگر پیمانه پیمایی
هوش مصنوعی: وقتی که با دیگران خوش میگذرانید و از زندگی لذت میبرید، به یاد داشته باشید که چه دشواریهایی را پشت سر گذاشتهاید و اینکه برای رسیدن به این لحظات ممکن است سختیهای زیادی را متحمل شده باشید.
به جان از تنگنای شهربند عقل آمد دل
جنونی از خدا میخواهم و دامان صحرایی
هوش مصنوعی: دل از سختیها و محدودیتهای شهر رنج میبرد و به دنبال آزادی و دیوانگی است. از خدا میخواهم که به من فضای باز و آرامش دل را عطا کند.
به پای سرو و گل در باغ هاتف نالد و گرید
به یاد قامت رعنایی و رخسار زیبایی
هوش مصنوعی: در باغ، سرو و گل به خاطر زیبایی و قامت دلنشین یک معشوق، دلتنگ و غمگین هستند و به زاری و گریه میافتند.