گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵

دو چشمم خون‌فشان از دوری آن دلستانستی
که لعلش گوهرافشان، سنبلش عنبرفشانستی
چه سان خورشید رویت را مه تابان توان گفتن؟
که از روی تو تا ماه از زمین تا آسمانستی
حرامم باد دلجوییّ پیکانش اگر نالم
ز زخم ناوکی کز شست آن ابرو کمانستی
غمش گفتم نهان در سینه دارم ساده‌لوحی بین
که این سر در جهان فاش است و پندارم نهانستی
در این بستان به پای هر صنوبر جویی از چشمم
روان از حسرت بالای آن سرو روانستی
بیا شیرین‌زبانی بین که همچون نیشکر خامه
شکربار از زبان هاتف شیرین‌زبانستی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دو چشمم خون‌فشان از دوری آن دلستانستی
که لعلش گوهرافشان، سنبلش عنبرفشانستی
هوش مصنوعی: دو چشمم از دوری آن محبوب عزیز، اشک می‌ریزد. آن محبوبی که لب‌هایش مانند لعل، درخشنده و با ارزش است و موهایش مثل عطر عنبر، خوشبو و دلنشین است.
چه سان خورشید رویت را مه تابان توان گفتن؟
که از روی تو تا ماه از زمین تا آسمانستی
هوش مصنوعی: چطور می‌توان زیبایی چهره‌ات را توصیف کرد؟ چون زیبایی تو آنقدر بلند و درخشان است که حتی ماه هم در مقابل تو کوچک به نظر می‌رسد.
حرامم باد دلجوییّ پیکانش اگر نالم
ز زخم ناوکی کز شست آن ابرو کمانستی
هوش مصنوعی: اگر پیکان عشق او به من مهربانی کند، حرام باشد، چون من از زخم‌های عمیق و دردناک ناشی از ابروی کمانی او ناله می‌زنم.
غمش گفتم نهان در سینه دارم ساده‌لوحی بین
که این سر در جهان فاش است و پندارم نهانستی
هوش مصنوعی: غم خود را در سینه‌ام پنهان کرده‌ام، اما ای ساده‌لوح، این راز در دنیا آشکار است و من گمان می‌کنم که هنوز پنهان است.
در این بستان به پای هر صنوبر جویی از چشمم
روان از حسرت بالای آن سرو روانستی
هوش مصنوعی: در این باغ، به پای هر درخت صنوبر، اشکی از چشمانم بر اثر حسرتی که به خاطر بلندی آن سرو دارم، جاری می‌شود.
بیا شیرین‌زبانی بین که همچون نیشکر خامه
شکربار از زبان هاتف شیرین‌زبانستی
هوش مصنوعی: بیایید با کلامی دلنشین و شیرین صحبت کنیم، چرا که مانند نیشکر، که خود شیرین است، زبان ما نیز می‌تواند شوری و شیرینی را به خوبی منتقل کند.