غزل شمارهٔ ۸۴
کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی
این گلستان بیخس و خاشاک بودی کاشکی
یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر
دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی
قصد قتلم دارد و اندیشه از مظلومیم
یار در عاشق کشی بیباک بودی کاشکی
تا به دامانش رسد دستم به امداد نسیم
جسم من در رهگذارش خاک بودی کاشکی
سینهام از تیر دلدوز تو چون دارد نشان
گردنم را طوق از آن فتراک بودی کاشکی
غنچهسان هاتف دلم از عشق چون صد پاره است
سینهام زین غم چو گل صد چاک بودی کاشکی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی
این گلستان بیخس و خاشاک بودی کاشکی
هوش مصنوعی: محل عشق و دوستی از حسادتها و رقیبان خالی بود، ای کاش این باغ زیبا بدون خار و خاشاک بود. ای کاش.
یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر
دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی
هوش مصنوعی: دوست من معصوم و بیگناه است و کسی جز من به او نظر نمیکند. ای کاش دل من نیز مانند چهرهاش پاک بود.
قصد قتلم دارد و اندیشه از مظلومیم
یار در عاشق کشی بیباک بودی کاشکی
هوش مصنوعی: یارم قصد کشتن من را دارد و من تنها به مظلومیت خود فکر میکنم. او در عشق و کشتن عاشقانه بیپروا بود، ای کاش که این گونه نبود.
تا به دامانش رسد دستم به امداد نسیم
جسم من در رهگذارش خاک بودی کاشکی
هوش مصنوعی: تا وقتی که نسیم به کمکم برسد و به دامان او برسم، جسم من در مسیرش فقط خاکی بود. کاش که این امکان فراهم شود.
سینهام از تیر دلدوز تو چون دارد نشان
گردنم را طوق از آن فتراک بودی کاشکی
هوش مصنوعی: دل من از درد عشق تو به حالتی رسیده که نشان این درد به سینهام دیده میشود، مانند طوقی که دور گردن میافتد. ای کاش که تو این درد را میدانستی و برای آن چارهای مییافتی.
غنچهسان هاتف دلم از عشق چون صد پاره است
سینهام زین غم چو گل صد چاک بودی کاشکی
هوش مصنوعی: دل من چون غنچهای است که از عشق، به هزار تکه تبدیل شده است. سینهام از این غم به حالت گل با هزار چاک درآمده است. ای کاش!