غزل شمارهٔ ۸۳
ای که مشتاق وصل دلبندی
صبر کن بر مفارقت چندی
باش آمادهٔ غم شب هجر
ای که در روز وصل خرسندی
بندگان را تفقدی فرمای
تو که بر خسروان خداوندی
تو بمانی به کام دل، گر مرد
در تمنایت آرزومندی
چشم بد دور از رخت که نزاد
مادر دهر چون تو فرزندی
رخشی بیداد تاختی چندان
که غبار مرا پراکندی
کی شدی هاتف این چنین رسوا
گر شنیدی ز ناصحی پندی
غزل شمارهٔ ۸۲: شستم ز میدر پای خم، دامن ز هر آلودگیغزل شمارهٔ ۸۴: کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که مشتاق وصل دلبندی
صبر کن بر مفارقت چندی
هوش مصنوعی: ای کسی که به وصال محبوب خود مشتاقی، کمی صبر کن تا این جدایی طولانی بشود.
باش آمادهٔ غم شب هجر
ای که در روز وصل خرسندی
هوش مصنوعی: خودت را برای غم و نابسامانی در شب دوری آماده کن، زیرا در روزی که به وصال و وصال محبوب برسی، شادمان خواهی شد.
بندگان را تفقدی فرمای
تو که بر خسروان خداوندی
هوش مصنوعی: به بندگان خود مهربانی و توجه کن، چرا که تو در مقام رفیع خدایی قرار داری.
تو بمانی به کام دل، گر مرد
در تمنایت آرزومندی
هوش مصنوعی: اگر تو به خواستهات برسی و خوشبختی را تجربه کنی، حتی اگر مردی از عشق تو آرزو کند.
چشم بد دور از رخت که نزاد
مادر دهر چون تو فرزندی
هوش مصنوعی: چشمهای بد از چهرهات دور باشد؛ چرا که هیچ مادری در طول زمان، فرزندی به زیبایی تو نزاده است.
رخشی بیداد تاختی چندان
که غبار مرا پراکندی
هوش مصنوعی: ای اسب رخش، چقدر با شتاب و شدت دواندی که غباری از من به دنبال خود به جا گذاشتی.
کی شدی هاتف این چنین رسوا
گر شنیدی ز ناصحی پندی
هوش مصنوعی: آیا به نظر تو این کار باعث رسوایی تو شده است؟ اگر نصیحتی از کسی شنیدهای، چرا به آن توجه نکردی؟