گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴

غم عشق نکویان چون کند در سینه‌ای منزل
گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید
هزاران خسته جان افشان و خیزان از پی محمل
میان ما بسی فرق است ای همدرد دم درکش
تو خاری داری اندر پا و من پیکانی اندر دل
نه بال و پر زند هنگام جان دادن ز بیتابی
که می‌رقصد ز شوق تیر او در خاک و خون بسمل
در اول عشق مشکل‌تر ز هر مشکل نمود اما
ازین مشکل در آخر بر من آسان گشت هر مشکل
به ناحق گرچه زارم کشت این بس خونبهای من
که بعد از کشتنم آهی برآمد از دل قاتل
ز سلمی منزل سلمی تهی مانده است و هاتف را
حکایت‌هاست باقی بر در و دیوار آن منزل

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم عشق نکویان چون کند در سینه‌ای منزل
گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
هوش مصنوعی: عشق به نیکان و خوبان به قدری دردناک است که در دل کسی جا می‌گیرد، به طوری که جسم او را می‌سوزاند، چشمش اشک می‌ریزد، جانش ناله می‌کند و دلش به شدت می‌سوزد.
دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید
هزاران خسته جان افشان و خیزان از پی محمل
هوش مصنوعی: دل درون محمل، آرامی یابد و در حالی که آن را به دوش می‌کشد، هزاران نفر خسته و آسیب‌دیده از پی‌اش می‌دوند و به دنبال آن هستند.
میان ما بسی فرق است ای همدرد دم درکش
تو خاری داری اندر پا و من پیکانی اندر دل
هوش مصنوعی: میان ما تفاوت‌های زیادی وجود دارد، ای هم‌درد. تو دردی در پای خود احساس می‌کنی، در حالی که من در دلم زخم عمیق‌تری دارم.
نه بال و پر زند هنگام جان دادن ز بیتابی
که می‌رقصد ز شوق تیر او در خاک و خون بسمل
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که جان می‌دهد، نه پر می‌زند و نه حرکتی دارد. او به شدت بی‌تاب است و از شوق عشقش، مانند تیری که به قلبش اصابت کرده، در میان خاک و خون و به حالتی رنجور و جان‌باخته به رقص درمی‌آید.
در اول عشق مشکل‌تر ز هر مشکل نمود اما
ازین مشکل در آخر بر من آسان گشت هر مشکل
هوش مصنوعی: در ابتدا عشق پر از دشواری و چالش بود، اما با گذشت زمان، آن سختی‌ها برای من به آسانی بدل شدند.
به ناحق گرچه زارم کشت این بس خونبهای من
که بعد از کشتنم آهی برآمد از دل قاتل
هوش مصنوعی: اگرچه به ناحق مرا به قتل رساندند، اما این‌همه بهائی برای من دارد که بعد از مرگم، آهی از دل قاتل برخاست.
ز سلمی منزل سلمی تهی مانده است و هاتف را
حکایت‌هاست باقی بر در و دیوار آن منزل
هوش مصنوعی: در خانه‌ی سلمی دیگر خبری از او نیست و صدای پیامدهندگان و داستان‌هایی که درباره‌اش گفته می‌شود، بر در و دیوار آن خانه باقی مانده است.