گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲

پس از چندی کند یک لحظه با من یار دورانش
که داغ تازه‌ای بگذاردم بر دل ز هجرانش
پس از عمری که می‌گردد به کامم یک نفس گردون
نمی‌دانم که می‌سازد؟ همان ساعت پشیمانش
چو از هم آشیان افتاد مرغی دور و تنها شد
بود کنج قفس خوشتر ز پرواز گلستانش
ز بی‌تابی همی جویم ز هر کس چارهٔ دردی
که می‌دانم فرو می‌ماند افلاطون ز درمانش
دلش سخت است و پیمان سست از آن بی‌مهر سنگین‌دل
نبودم شکوه‌ای گر چون دلش می‌بود پیمانش
به من گفتی که جور من نهان می‌دار از مردم
تو هم نوعی جفا می‌کن که بتوان داشت پنهانش
تن هاتف نزار از درد دوری دیدی و دردا
ندانستی که هجرانت چها کرده است با جانش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس از چندی کند یک لحظه با من یار دورانش
که داغ تازه‌ای بگذاردم بر دل ز هجرانش
هوش مصنوعی: بعد از مدتی، یک لحظه یار زندگی‌ام به خاطر دوری‌اش، دوباره دلی را با یاد او داغ و غمگین می‌کند.
پس از عمری که می‌گردد به کامم یک نفس گردون
نمی‌دانم که می‌سازد؟ همان ساعت پشیمانش
هوش مصنوعی: پس از سال‌ها که زندگی به دلخواهم می‌گذشت، اکنون نمی‌دانم که چه می‌سازد و همان لحظه‌ای که به آن فکر می‌کنم، پشیمان می‌شوم.
چو از هم آشیان افتاد مرغی دور و تنها شد
بود کنج قفس خوشتر ز پرواز گلستانش
هوش مصنوعی: وقتی که پرنده‌ای از لانه‌اش دور و تنها می‌شود، بودن در گوشه قفس برایش بهتر از پرواز در باغی پر از گل و زیبایی خواهد بود.
ز بی‌تابی همی جویم ز هر کس چارهٔ دردی
که می‌دانم فرو می‌ماند افلاطون ز درمانش
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌تابی‌ام، از هر کسی راه حلی برای دردی که دارم می‌طلبم، دردی که حتی افلاطون هم نمی‌تواند به درمان آن بپردازد.
دلش سخت است و پیمان سست از آن بی‌مهر سنگین‌دل
نبودم شکوه‌ای گر چون دلش می‌بود پیمانش
هوش مصنوعی: دل او سنگین و بی‌احساس است و عهدش بی‌استحکام و ضعیف. اگر من هم همانند دل او بودم، نمی‌توانستم به او اعتراضی کنم.
به من گفتی که جور من نهان می‌دار از مردم
تو هم نوعی جفا می‌کن که بتوان داشت پنهانش
هوش مصنوعی: به من گفتی که غم و اندوه من را از دیگران پنهان نگه‌دار. تو نیز به نوعی به من بی‌مهری می‌کنی تا بتوانم این درد را مخفی کنم.
تن هاتف نزار از درد دوری دیدی و دردا
ندانستی که هجرانت چها کرده است با جانش
هوش مصنوعی: هاتف نزار به خاطر دوری از تو دچار درد و بی‌تابی شده است، اما تو نمی‌دانی که جدایی‌ات چه بلایی بر سر روح او آورده است.

حاشیه ها

1391/09/01 10:12
بزرگمهر

به نظر می رسد یار در ب1 یاد باشد.