گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰

شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش
کسی دارد که دارد در کنار خویش یاری خوش
دل از مهر بتان برداشتم آسودم این است این
اگر دارد شرابی مستیی ناخوش خماری خوش
خوشم با انتظار امید وصل یار چون دارم
خوش است آری خزانی کز قفا دارد بهاری خوش
بود در بازی عشق بتان، جان باختن، بردن
میان دلربایان است و جانبازان قماری خوش
به مسجدها برآرم چند با زهاد بیکاره
خوشا رندان که در میخانه‌ها دارند کاری خوش
دو روزی بگذرد گو ناخوش از هجرش به من هاتف
که بگذشته است بر من در وصالش روزگاری خوش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش
کسی دارد که دارد در کنار خویش یاری خوش
هوش مصنوعی: شبی مبارک و روزی نیکو برای کسی است که در کنار خود، یاری مهربان و خوش‌خلق دارد.
دل از مهر بتان برداشتم آسودم این است این
اگر دارد شرابی مستیی ناخوش خماری خوش
هوش مصنوعی: دل از عشق معشوقان آزاد کردم و راحت شدم. اگر این احساس، شراب مستی یا شادی ناشی از محبت باشد، چه بدی دارد که کمی غمگین هم هستم؟
خوشم با انتظار امید وصل یار چون دارم
خوش است آری خزانی کز قفا دارد بهاری خوش
هوش مصنوعی: من از انتظار و امید به وصال معشوق خوشحالم، زیرا این انتظار مانند بهاری دلنشین است که پشت سر خزان قرار دارد.
بود در بازی عشق بتان، جان باختن، بردن
میان دلربایان است و جانبازان قماری خوش
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، جان دادن و از دست رفتن در زیبایی‌ها، نشانه‌ای از پیروزی و شجاعت است و نخبگان در این بازی دل‌ربا همیشه برنده‌اند.
به مسجدها برآرم چند با زهاد بیکاره
خوشا رندان که در میخانه‌ها دارند کاری خوش
هوش مصنوعی: به جای اینکه وقت خود را در مساجد و با زاهدان بی‌فایده بگذرانم، خوشا به حال رندانی که در میخانه‌ها مشغول کار و سرگرمی‌های خوب هستند.
دو روزی بگذرد گو ناخوش از هجرش به من هاتف
که بگذشته است بر من در وصالش روزگاری خوش
هوش مصنوعی: دو روزی شاید بگذرد که به خاطر جدایی‌اش غمگین هستم، اما ای هاتف، بدان که روزهای شاد و خوشی را با او سپری کرده‌ام.