غزل شمارهٔ ۳۳
دل بوی او سحر ز نسیم صبا شنید
تا بوی او نسیم صبا از کجا شنید
بیگانه گفت اگر سخنی در حقم چه باک
این میکشد مرا که ازو آشنا شنید
رازی که با تو گفتم و آنجا کسی نبود
غیر از من و خدا و تو، غیر از کجا شنید
دل سوخت بر منش همه گر سنگ خاره بود
غیر از تو هر که حال مرا دید یا شنید
فرخنده عاشقی که ز دلدار مهربان
گر حرف مهر گفت حدیث وفا شنید
پیغام حور نشنود از خازن بهشت
گوئی کز آشنا سخن آشنا شنید
نشنیدی ای دریغ و ندیدی که از کسان
هاتف چهها ز عشق تو دید و چهها شنید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل بوی او سحر ز نسیم صبا شنید
تا بوی او نسیم صبا از کجا شنید
هوش مصنوعی: دل، عطر محبوب را در نسیم صبحگاهی حس کرده است، در حالی که خود نسیم صبح از کجا این عطر را دریافت کرده است؟
بیگانه گفت اگر سخنی در حقم چه باک
این میکشد مرا که ازو آشنا شنید
هوش مصنوعی: بیگانه گفت: اگر درباره من چیزی بگویی، برایم مهم نیست، چون همین حرفها مرا به درد میآورد که از یک آشنا بشنوم.
رازی که با تو گفتم و آنجا کسی نبود
غیر از من و خدا و تو، غیر از کجا شنید
هوش مصنوعی: رازی که با تو در میان گذاشتم و کسی دیگری جز من، تو، و خدا آن را نشنیدند، از کجا میتواند منتشر شده باشد؟
دل سوخت بر منش همه گر سنگ خاره بود
غیر از تو هر که حال مرا دید یا شنید
هوش مصنوعی: دل من برای رفتارهای او سوخت، حتی اگر او سنگی سخت و بیاحساس باشد. دیگران، چه کسایی که حال و روز من را دیدند و یا شنیدند، به جز تو هیچکدام حال مرا درک نکردند.
فرخنده عاشقی که ز دلدار مهربان
گر حرف مهر گفت حدیث وفا شنید
هوش مصنوعی: عاشقی که دلش به محبت معشوق روشن است، وقتی او از عشق و محبت سخن میگوید، داستان وفا و صداقت را هم میشنود.
پیغام حور نشنود از خازن بهشت
گوئی کز آشنا سخن آشنا شنید
هوش مصنوعی: پیام حوری را از نگهبان بهشت نشنیدهای، گویی که از کسی آشنا سخن آشنا شنیدهای.
نشنیدی ای دریغ و ندیدی که از کسان
هاتف چهها ز عشق تو دید و چهها شنید
هوش مصنوعی: نشنیدی و ندیدی که دیگران چه چیزهایی از عشق تو تجربه کردند و چه سخنانی دربارهاش گفتند.