غزل شمارهٔ ۳۲
کدام عهد نکویان عهد ما بستند
به عاشقان جفاکش که زود نشکستند
خدا نگیردشان گرچه چارهٔ دل ما
به یک نگاه نکردند و میتوانستند
نخست چون در میخانه بسته شد گفتم
کز آسمان در رحمت به روی ما بستند
مکن به چشم حقارت نظر به درویشان
که بینیاز جهانند اگر تهی دستند
حریف عربدهٔ می کشان نهای ای شیخ
به خانقاه منه پا که صوفیان مستند
غم بتان به همه عمر خوردم و افسوس
که آخر از غمشان مردم و ندانستند
ز جور مدعیان رفت از درت هاتف
غمین مباش گر او رفت دیگران هستند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کدام عهد نکویان عهد ما بستند
به عاشقان جفاکش که زود نشکستند
هوش مصنوعی: کدامین زمان خوبان با ما پیمان بستند که عاشقان را به سختی آزمایش کردند و این پیمان هرگز نشکست.
خدا نگیردشان گرچه چارهٔ دل ما
به یک نگاه نکردند و میتوانستند
هوش مصنوعی: خدا نخواهد گرفتشان، با اینکه اگر میخواستند، میتوانستند با یک نگاه دل ما را تسکین دهند.
نخست چون در میخانه بسته شد گفتم
کز آسمان در رحمت به روی ما بستند
هوش مصنوعی: زمانی که در میخانه را بستند، احساس کردم که گویا لطف آسمانی نسبت به ما قطع شده است.
مکن به چشم حقارت نظر به درویشان
که بینیاز جهانند اگر تهی دستند
هوش مصنوعی: به دیگران با دیده حقارت نگاه نکن، زیرا ممکن است آنها که ظاهراً بیپول یا فقیرند، از نظر روحی یا معنوی بسیار غنی و بینیاز باشند.
حریف عربدهٔ می کشان نهای ای شیخ
به خانقاه منه پا که صوفیان مستند
هوش مصنوعی: ای شیخ، تو در جایی که صوفیان مست و شادابند، نباید حضور پیدا کنی و خود را درگیر شیفتگی آنها کنی. اینجا مناسب تو نیست که بخواهی با عربدهزنی آنها مقابله کنی.
غم بتان به همه عمر خوردم و افسوس
که آخر از غمشان مردم و ندانستند
هوش مصنوعی: من طوال عمرم از غم معشوقان رنج بردم و افسوس که در نهایت به خاطر همین غمها جان باختم و آنها هرگز از این موضوع آگاه نشدند.
ز جور مدعیان رفت از درت هاتف
غمین مباش گر او رفت دیگران هستند
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم ادعا کنندگان، هاتف (که نماد پیامآور یا فرشته است) دیگر از در تو نخواهد آمد. ناراحت نباش، اگر او رفته، دیگرانی هستند که میتوانند به تو کمک کنند.
حاشیه ها
1395/08/10 15:11
ابراهیم
مصرع اول بیت دوم اکثر جاها خصوصا در دهخدا اینطور آمده:
خدا بگیردشان زانکه چاره ی دل ما...