گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱

در پیش بیدلان جان، قدری چنان ندارد
آری کسی که دل داد پروای جان ندارد
پرسی ز من که دارد؟ زان بی‌نشان نشانی
هر کس ازو نشانی دارد نشان ندارد
یک جو وفا ندیدم از روی خوب هرگز
دیدم تمام هر کس این دارد آن ندارد
بر من نه از ترحم کم کرده یار بیداد
تاب جفا ازین بیش در من گمان ندارد
هاتف غلامی تو خواهد بخر به هیچش
این کار اگر ندارد سودی، زیان ندارد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در پیش بیدلان جان، قدری چنان ندارد
آری کسی که دل داد پروای جان ندارد
هوش مصنوعی: افراد آگاه و هوشیار، ارزش و اهمیت جان را درک می‌کنند. کسی که دل به عشق داده، دیگر نگران جان خود نیست.
پرسی ز من که دارد؟ زان بی‌نشان نشانی
هر کس ازو نشانی دارد نشان ندارد
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که چه کسی او را دارد، باید بگویم که هر کس نشانی از او دارد، اما خود او نشانی ندارد.
یک جو وفا ندیدم از روی خوب هرگز
دیدم تمام هر کس این دارد آن ندارد
هوش مصنوعی: هرگز از چهره‌ی زیبای او وفایی ندیدم، بلکه فهمیدم که هر کس یک ویژگی خاص دارد که دیگری آن را ندارد.
بر من نه از ترحم کم کرده یار بیداد
تاب جفا ازین بیش در من گمان ندارد
هوش مصنوعی: یار به من ترحم نکرده و در برابر بی‌عدالتی‌اش طاقت من از این بیشتر نیست و نمی‌تواند به من شک کند که از این وضعیت تحمل کنم.
هاتف غلامی تو خواهد بخر به هیچش
این کار اگر ندارد سودی، زیان ندارد
هوش مصنوعی: یک شخص پیامبری از طرف تو دارد که به تو خبر می‌دهد. اگر این کار برایت سودی ندارد، حداقل ضرری هم ندارد، پس از آن غافل نشو و به آن توجه کن.