گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴

چه گویمت که دلم از جدائیت چون است
دلم جدا ز تو دل نیست قطرهٔ خون است
تو کرده‌ای دل من خون و تا ز غصه کنی
دوباره خون به دلم پرسیم دلت چون است
نه زلف و خال و رخ لیلی، آن دگر چیز است
که آفت دل و صبر و قرار مجنون است
ز مور کمترم و می‌کشم به قوت عشق
به دوش باری، کز حد پیل افزون است
ز من بریدی اگر مهر بی‌سبب دانم
که این نه کار تو این کار ، کار گردون است
اگر به قامت موزون کشد دل هاتف
نه جرم او که تقاضای طبع موزون است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه گویمت که دلم از جدائیت چون است
دلم جدا ز تو دل نیست قطرهٔ خون است
هوش مصنوعی: می‌خواهم به تو بگویم که دل من از دوری تو چه حالی دارد. دل من که از تو جدا شده، دیگر دل نیست؛ گویا فقط یک قطره خون است.
تو کرده‌ای دل من خون و تا ز غصه کنی
دوباره خون به دلم پرسیم دلت چون است
هوش مصنوعی: دل من را به درد آورده‌ای و از شدت غصه دوباره منتظر هستی که دلم را بشکنی. حالا می‌پرسم حالت چطور است؟
نه زلف و خال و رخ لیلی، آن دگر چیز است
که آفت دل و صبر و قرار مجنون است
هوش مصنوعی: این شعر می‌گوید که زیبایی‌هایی مانند زلف و خال و چهره لیلی مهم نیستند، بلکه چیزی دیگر وجود دارد که باعث می‌شود دل مجنون آشفته و بی‌قرار شود.
ز مور کمترم و می‌کشم به قوت عشق
به دوش باری، کز حد پیل افزون است
هوش مصنوعی: من از مورچه هم کوچکترم، اما به خاطر عشق بار سنگینی را بر دوش می‌کشم که از بار فیل هم سنگین‌تر است.
ز من بریدی اگر مهر بی‌سبب دانم
که این نه کار تو این کار ، کار گردون است
هوش مصنوعی: اگر به یک‌باره از من جدا شدی، اگر عشق بی‌دلیلی به من را کنار گذاشتی، می‌دانم که این رفتار تو نیست، بلکه این تقدیر و سرنوشت است که این‌گونه عمل کرده است.
اگر به قامت موزون کشد دل هاتف
نه جرم او که تقاضای طبع موزون است
هوش مصنوعی: اگر دلی به زیبایی و تناسب خاصی جذب شود، نباید این را به حساب گناه او گذاشت؛ بلکه این خواسته طبیعی انسان است که زیبایی را طلب کند.