غزل شمارهٔ ۱۳
مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب
به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا
نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا
بود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب
شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابی
کشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب
شب هجر است و دارم بر فلک دست دعا اما
به غیر از مرگ حیرانم چه خواهم از خدا امشب
چو فردا همچو امروز او ز من بیگانه خواهد شد
گرفتم همچو دیشب گشت با من آشنا امشب
ندارم طاقت هجران چو شبهای دگر هاتف
چه یار از من شود دور و چه جان از تن جدا امشب
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب
به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب
هوش مصنوعی: امشب به خاطر دوری تو، جایی را در خاک آماده میکنم. فردا به من نگو که نمیآیی، امشب به سراغم بیا.
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا
نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
هوش مصنوعی: نمیتوانم بگویم که فردا به تو میرسم، چون از تو دور هستم و تا فردا زنده نخواهم ماند. امروز یا امشب خواهی دید که از دنیا میروم.
ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا
بود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب
هوش مصنوعی: من از او بیخبرم و او هیچ غمای از من ندارد، در حالی که من به یاد او تا سحر سرگردانم. نمیدانم که محبوبش کجاست و چه کارهایی میکند.
شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابی
کشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب
هوش مصنوعی: دیشب به یاد تو بیتابی کردم و از بار غم جدایی که سالها بر دوشم سنگینی میکرد، رهایی یافتم.
شب هجر است و دارم بر فلک دست دعا اما
به غیر از مرگ حیرانم چه خواهم از خدا امشب
هوش مصنوعی: امشب شب جدایی است و من در آسمان دست به دعا دارم، اما در این لحظه تنها در انتظار مرگ هستم و نمیدانم از خدا چه چیزی بخواهم.
چو فردا همچو امروز او ز من بیگانه خواهد شد
گرفتم همچو دیشب گشت با من آشنا امشب
هوش مصنوعی: فردا همانند امروز از من دور خواهد شد. احساس میکنم، مثل دیشب که با من دوست شده بود، امشب هم دوباره با من صمیمی خواهد شد.
ندارم طاقت هجران چو شبهای دگر هاتف
چه یار از من شود دور و چه جان از تن جدا امشب
هوش مصنوعی: حس بیتابی و ناتوانی از دوری معشوق را دارم، زیرا وقتی شبهای دیگر را به یاد میآورم، متوجه میشوم که در این شب، حتی اگر یار از من دور باشد، به اندازهای دردناک است که گویی جانم از بدنم جدا میشود.
حاشیه ها
1396/02/10 07:05
امیرمحمد
چه زیبا هاتف اصفهانی وصف حال مرا سروده است...
"به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب"
از تاثیرگذارترین غزل هایی که خوانده ام...
1398/01/17 13:04
مهدی مهاجر
بیت اول مرا یاد این بیت از سعدی انداخت:
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم