شمارهٔ ۱۱ - در مدح حسین حسن گوید
ماهش از شب نقاب می بندد
ابر بر آفتاب می بندد
هم گنه پیش توبه می آرد
هم خطا بر ثواب می بندد
خوبی بی وفا و بد عهدش
رخت سبزه بر آب می بندد
رخ و عارض مگر که پنداری
نقش گل ماهتاب می بندد
چشم بندی ببین که خوش خفته
چشم جادوش خواب می بندد
جان ز دستان نمی ستاند باز
چون به بوسه جناب می بندد
خط او همچو خامه صاحب
شبه در درناب می بندد
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین و حسن
یارم از دل سرای نپسندد
دیده را تکیه جای نپسندد
نقش خود را که آینه طلب است
جام گیتی نمای نپسندد
گوشمالم دهد چو بربط لیک
گر بنالم چو نای نپسندد
بنده آزارد و نیندیشد
کین چنینها خدای نپسندد
دل ازو غم پسند شد دل کیست
که زطاوس پای نپسندد
آنچنان روی خوب و سیرت زشت
صدر فرخنده رای نپسندد
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین حسن
آنکه سیمرغ در جهان آرد
به مثل روی اگر بدان آرد
گر بخواهد زآنچه پیش من است
و هم جاسوس او نشان آرد
زرو گوهر برای بخشش او
کمر کوه در میان آرد
جان چگوید ثنای سیمبرش
دل چو شمشیر برزبان آرد
تیر او چون کند نوید روی
فتح درخانه کمان آرد
زان کمند هلال خم نگرد
خم دیگر در آسمان آرد
مهر او ورز زانکه کینه او
هر کرا دی دمد به جان آرد
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین و حسن
ای ز لشکر کشی چو ماه شده
عزم تو رهبر سپاه شده
پیش تخت سکندر آیینت
سد یاجوج شاهراه شده
از سپیده دم سعادت تو
روز خصمان چو شب سیاه شده
آب شمشیر آتش افروزت
خوش خوش آتش ظفر گیاه شده
دولت خواجه را که باد جوان
بخت برنای تو پناه شده
باز گشته ز تاختن منصور
بس نکو نام پیش شاه شده
داد و دولت چو پرده داد آواز
وان صلاصیت بارگاه شده
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین حسن
ای که از رأی عالمی داری
وی که چون بخت محرمی داری
ملک در زیر مهر مهر تو شد
که ز اقبال خاتمی داری
در غمت باد اگر دلی دارم
بر دلم باد اگر غمی داری
سخن من مگوی با گردون
که بر آن آینه دمی داری
به خدا ار ز بیم عین کمال
دل خود را چو درهمی داری
دفع چشم بدان تمام است این
که حسن را نکو همی داری
چو به میدان روی فلک گوید
کای زمانه چه رستمی داری
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین حسن
پیش تو زهره درکشاکش باد
قبضه مشتری کمان کش باد
آفتاب شراب مجلس تو
بر کف ساقیان مهوش باد
مردم دیده مسافر من
زیر پایت مقیم مفرش باد
آفتابا ز لفظ رنگینت
پرده گوش دل منقش باد
گر به تیغت عدو نشد قربان
نوک تیر ترا چو ترکش باد
آتش خاطرت چو آب آمد
آب شمشیر تو چو آتش باد
روز تیغ از کفت مبارک شد
شب کلک از کف تو هم خوش باد
شمارهٔ ۱۰ - در ترجیع بند در مدح مجدالملک گوید: ای جهان از عکس تو گلگون شدهشمارهٔ ۱۲ - درمدح همو گوید: دست دل پای یار می گیرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماهش از شب نقاب می بندد
ابر بر آفتاب می بندد
هوش مصنوعی: ماه در شب، با یک پوشش زیبایی خود را میپوشاند و ابرها هم نور آفتاب را میپوشانند.
هم گنه پیش توبه می آرد
هم خطا بر ثواب می بندد
هوش مصنوعی: انسان همزمان با توبه، گناهانی که انجام داده را به یاد میآورد و همچنین ممکن است احساس کند که کارهای خوبش کمتر ارزش دارند.
خوبی بی وفا و بد عهدش
رخت سبزه بر آب می بندد
هوش مصنوعی: خوبی که وفا ندارد و به وعدههایش عمل نمیکند، فقط ظاهر زیبایی دارد و به زودی از بین میرود.
رخ و عارض مگر که پنداری
نقش گل ماهتاب می بندد
هوش مصنوعی: چهره و زیبایی تو چنان است که شاید گمان کنی همچون نقشی از گل در زیر نور ماه میدرخشد.
چشم بندی ببین که خوش خفته
چشم جادوش خواب می بندد
هوش مصنوعی: ببین چشمی که در خواب خوش است، چگونه با جادوی خود خواب دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را به خواب میبرد.
جان ز دستان نمی ستاند باز
چون به بوسه جناب می بندد
هوش مصنوعی: جان از دستانم نمیرود، زیرا وقتی به لبان او بوسه میزنم، زبانم از گفتن باز میماند.
خط او همچو خامه صاحب
شبه در درناب می بندد
هوش مصنوعی: خط او مانند قلمی است که در دستان کسی که زیبایی دارد، به آرامی و با دقت نوشته میشود.
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین و حسن
هوش مصنوعی: آرزو و آرمان من و چشمانم این است که در پیروزیهای حسین و حسن مانند آب و نوری که تیغ را به درخشش میآورد، تبلور یابد.
یارم از دل سرای نپسندد
دیده را تکیه جای نپسندد
هوش مصنوعی: دوست من به دلخواه خود ساکن نیست و چشمانش هیچ جا را برای استراحت نمیپسندند.
نقش خود را که آینه طلب است
جام گیتی نمای نپسندد
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جایگاه و نقش خود در دنیا هستی، نباید فقط به تصویر سطحی و ظاهری آن توجه کنی.
گوشمالم دهد چو بربط لیک
گر بنالم چو نای نپسندد
هوش مصنوعی: وقتی که سازم به صدا درمیآید، ممکن است از من انتقاد کند، اما اگر من گریه و زاری کنم، مورد پذیرش قرار نمیگیرد.
بنده آزارد و نیندیشد
کین چنینها خدای نپسندد
هوش مصنوعی: اگر بندهای به دیگران آزار برساند، نباید فکر کند که خداوند این اعمال را نمیپسندد.
دل ازو غم پسند شد دل کیست
که زطاوس پای نپسندد
هوش مصنوعی: دل به غم و اندوهش عادت کرده است. چه کسی است که زیبایی پرندهای مانند طاووس را نپسندد؟
آنچنان روی خوب و سیرت زشت
صدر فرخنده رای نپسندد
هوش مصنوعی: زیبایی صورت و زشتی کردار یک فرد با حسن نیت و طبع خوب را نمیتوان پذیرفت.
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین حسن
هوش مصنوعی: آرزو و خواسته من، که در دل و چشمانم نهفته است، پیروزی و موفقیت حسین و حسن است.
آنکه سیمرغ در جهان آرد
به مثل روی اگر بدان آرد
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند سیمرغ در جهان ظاهر شود، زیبایی او همچون روی اوست و کسی نمیتواند همچون او را بیاورد.
گر بخواهد زآنچه پیش من است
و هم جاسوس او نشان آرد
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد از آنچه در دست من است، به دیگران خبر دهد و رازهایش را فاش کند.
زرو گوهر برای بخشش او
کمر کوه در میان آرد
هوش مصنوعی: مردم برای هدیه دادن چنان ثروت و جواهرات را به کار میبرند که مانند کمر کوه در برابر عظمت بخشش او قرار میگیرد.
جان چگوید ثنای سیمبرش
دل چو شمشیر برزبان آرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی روح انسان قدر و ارزش چیزی را درک میکند، دل او بهگونهای سخن میگوید که همچون شمشیر تیز و برنده عمل میکند. به عبارتی دیگر، وقتی انسان به زیبایی و مرتبهی بالای چیزی پی میبرد، احساسات و کلماتش تأثیرگذار و قوی میشود.
تیر او چون کند نوید روی
فتح درخانه کمان آرد
هوش مصنوعی: تیر او زمانی که خبر پیروزی را میآورد، در خانه کمان قرار میگیرد.
زان کمند هلال خم نگرد
خم دیگر در آسمان آرد
هوش مصنوعی: از آن کمند هلالی که در آسمان است، خم دیگری در افق ظاهر نمیشود.
مهر او ورز زانکه کینه او
هر کرا دی دمد به جان آرد
هوش مصنوعی: دوستی و محبت او را در دل نگهدار، زیرا کینه و دشمنیاش به هر کسی که به او نزدیک شود، آسیب میزند.
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین و حسن
هوش مصنوعی: آرزو دارم که دل و چشمانم به زیبایی و پیروزی حسین و حسن، همچون آب تیز و شفاف باشد.
ای ز لشکر کشی چو ماه شده
عزم تو رهبر سپاه شده
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند ماه در میدان نبرد میدرخشی و ارادهات باعث شده که به رهبری سپاه برگزیده شوی.
پیش تخت سکندر آیینت
سد یاجوج شاهراه شده
هوش مصنوعی: به پیشگاه سکندر، آیین و روش تو همچون سد یاجوج تبدیل شده و راهی برای عبور ایجاد کرده است.
از سپیده دم سعادت تو
روز خصمان چو شب سیاه شده
هوش مصنوعی: از صبحگاهی که تو به خوشبختی رسیدی، روزهای دشمنانت مانند شب تاریک شده است.
آب شمشیر آتش افروزت
خوش خوش آتش ظفر گیاه شده
هوش مصنوعی: آب شمشیر تو باعث افروختن آتش پیروزیات شده و اکنون آن آتش به گیاه تنومندی تبدیل گشته است.
دولت خواجه را که باد جوان
بخت برنای تو پناه شده
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت خواجه، به سبب جوانی و سرنوشتی که در سایه تو قرار گرفته است.
باز گشته ز تاختن منصور
بس نکو نام پیش شاه شده
هوش مصنوعی: منصور، پس از اینکه به پیروزی و موفقیت دست یافت، نامش به خوبی و نیکی در پیش شهرت یافته است.
داد و دولت چو پرده داد آواز
وان صلاصیت بارگاه شده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هنگامی که داد و عدالت در جامعه برقرار شود، همچون پردهای که صدا را منعکس میکند، آواز و نغمههای مثبت و خوشایند به گوش میرسند و مقام و منزلت حقیقی افراد در آنجا مشخص میشود. در واقع، عدالت و راستی میتوانند به شکلی زیبا و دلنشین جلوهگر شوند.
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین حسن
هوش مصنوعی: آرزو و خواسته من، دو چشمانم، مانند آب تیز و برندهی شمشیر پیروزی حسین و حسن است.
ای که از رأی عالمی داری
وی که چون بخت محرمی داری
هوش مصنوعی: ای کسی که از نظر یک عالم بهرهمند هستی و به مانند کسی که بخت و اقبال خوبی دارد، زندگی میکنی.
ملک در زیر مهر مهر تو شد
که ز اقبال خاتمی داری
هوش مصنوعی: پادشاه تحت تأثیر عشق تو قرار گرفت، چون تو به خاطر خوششانسی، انگشتری گرانبها داری.
در غمت باد اگر دلی دارم
بر دلم باد اگر غمی داری
هوش مصنوعی: اگر در غم تو دلی دارم، پس خیالی نیست؛ اگر تو هم غمی داری، بگذار که باشد.
سخن من مگوی با گردون
که بر آن آینه دمی داری
هوش مصنوعی: نمیتوانی با آسمان صحبت کنی، زیرا آنجا لحظهای در آینه تو را به نمایش میگذارد.
به خدا ار ز بیم عین کمال
دل خود را چو درهمی داری
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ترس از نقص و ناتوانی، دل خود را مانند تکهای پول له کنی و خرد کنی، به خدا قسم چنین نه باشد.
دفع چشم بدان تمام است این
که حسن را نکو همی داری
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از نگاه دیگران، تو زیباییات را به خوبی حفظ کردهای.
چو به میدان روی فلک گوید
کای زمانه چه رستمی داری
هوش مصنوعی: وقتی به عرصه زندگی میروی، آسمان میگوید: ای دنیا، چه قهرمانانی را داری!
آرزوی دل و دو دیده من
آب تیغ ظفر حسین حسن
هوش مصنوعی: آرزو و خواسته من این است که تا ابد پیروزی و موفقیت حسین و حسن را ببینم.
پیش تو زهره درکشاکش باد
قبضه مشتری کمان کش باد
هوش مصنوعی: قبل از تو، زهره (سیاره) در کشمکش با باد، مانند کمانداری است که تیرش را میکشد و آماده شلیک است.
آفتاب شراب مجلس تو
بر کف ساقیان مهوش باد
هوش مصنوعی: خورشید شراب مجلس تو بر دستان ساقیهای زیبا و دلربا تابان باشد.
مردم دیده مسافر من
زیر پایت مقیم مفرش باد
هوش مصنوعی: مردم برای دیدن تو آمدهاند و زیر پای تو، فرشی فراهم شده است.
آفتابا ز لفظ رنگینت
پرده گوش دل منقش باد
هوش مصنوعی: ای خورشید، صدای زیبای تو باید در گوش دل من نقش ببندد.
گر به تیغت عدو نشد قربان
نوک تیر ترا چو ترکش باد
هوش مصنوعی: اگر با شمشیر تو، دشمن به قربانگاه نرود، پس تیر تو مانند رگباری از باد خواهد بود.
آتش خاطرت چو آب آمد
آب شمشیر تو چو آتش باد
هوش مصنوعی: وقتی یاد تو مانند آبی آرام میشود، شمشیر تو به مانند آتش تند و سوزان است.
روز تیغ از کفت مبارک شد
شب کلک از کف تو هم خوش باد
هوش مصنوعی: روز به دست آوردن پیروزیات مبارک باد و شب خوشی که با هنر تو رقم میخورد، نیز خوش باشد.