شمارهٔ ۲۲ - در مدح امام برهان الدین گفته در بغداد
امام عالم و برهان دین لسان الحق
توئی که خامه ز مدح تو مشکبار شود
گمان مبر که ز صدر تو خادم داعی
همی به جای دگر جز باضطرار شود
بدان خدای که در کارگاه قدرت او
خزان کهنه به تدریج نوبهار شود
فتاده خون به رحم یار دلستان گردد
فکنده آب صدف در شاهوار شود
که روزگار باغراضم از تو دور انداخت
و گر بگویم ترسم که روزگار شود
عزیز دولت و دین باد تا مگر دانی
که هر چه هست چو بسیار گشت خوار شود
ز بس اقامت خورشید زرد روی رود
قیاس چون سفری کرد لعل کار شود؟
سپید پوش شود ماه وقت استقبال
در اجتماع ز زحمت سیاه سار شود
چرا عزیز و گرامی بود به اول ماه
از آنکه آخر مه یک دو شب شکار شود
نهال تا که بود بر درخت شاخ بود
چو شد جدا ز درختان میوه دار شود
در آفتاب اگر بیشتر نگاه کنند
روا بود که نظر بر دو دیده بار شود
چو بحر علمی و غواص چون شود به تو بحر
برای چونین درهای آبدار شود
چو در نیافت اگر بیشتر مقام کند
چو اهل دریا باشد که زرد و زار شود
تو آفتابی و سیاره محترق گردد
چو پیش خدمت آن شاه تاجدار شود
دل از جدائی در حال وصل می ترسد
به وصل گاه جدائی امیدوار شود
اگر خدای بخواهد عروس دولت تو
زطبع جلوه گرم خوب چون نگار شود
منم که باز همایون آشیان توام
وفای باز به پرواز آشکار شود
همیشه تا که به بستان درخت شاخ زند
چو شاخهاش گران گشت بردبار شود
درخت عمر تو سر سبز باد چندانی
که چار شاخش در عاقبت هزار شود
پناه خلق به خلق فراخ دست تو باد
که همچو خلق همی خلق تنگ بار شود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امام عالم و برهان دین لسان الحق
توئی که خامه ز مدح تو مشکبار شود
هوش مصنوعی: تو امام و عالم هستی و دلیل ایمان، زبان حق تو هستی که به خاطر ستایشت، قلم به پاکی و عطر مانند مشک در میآید.
گمان مبر که ز صدر تو خادم داعی
همی به جای دگر جز باضطرار شود
هوش مصنوعی: نگرانی نداشته باش که خادم و دعوتکنندهات به خاطر شرایط خاص و ناچاری به جای دیگری رود.
بدان خدای که در کارگاه قدرت او
خزان کهنه به تدریج نوبهار شود
هوش مصنوعی: بدان که خداوندی وجود دارد که در دست او قدرتی نهفته است، به طوری که حتی فصل خزان هم به تدریج به بهار تبدیل میشود.
فتاده خون به رحم یار دلستان گردد
فکنده آب صدف در شاهوار شود
هوش مصنوعی: وقتی که خون به دل یار بریزد و احساساتش برانگیخته شود، مانند این است که صدف آبی را در دل خود تجلی میدهد و زیبایی او بیشتر میشود.
که روزگار باغراضم از تو دور انداخت
و گر بگویم ترسم که روزگار شود
هوش مصنوعی: روزگار به دلایلی مرا از تو دور کرده و اگر بخواهم در این مورد صحبت کنم، میترسم که دوباره روزگار به همین شکل عمل کند.
عزیز دولت و دین باد تا مگر دانی
که هر چه هست چو بسیار گشت خوار شود
هوش مصنوعی: ای کاش به ارزش و مقام دین و دولت پی ببری، زیرا زمانی که چیزی به حد زیادی زیاد شود، ارزش آن کم میشود.
ز بس اقامت خورشید زرد روی رود
قیاس چون سفری کرد لعل کار شود؟
هوش مصنوعی: بخاطر اینکه خورشید زرد، مدت زیادی در محل خود باقی نمانده، آیا میتوانیم بگوییم که لعل (جواهر) تغییر کارکرد داده است وقتی که به سفر رفته؟
سپید پوش شود ماه وقت استقبال
در اجتماع ز زحمت سیاه سار شود
هوش مصنوعی: ماه در زمان خوش آمدگویی به جمع، مانند کسی که لباس سپید بر تن کرده، از زحمت و سختیهای شبهای تاریک و سیاه رهایی مییابد و درخشش و زیبایی خاصی پیدا میکند.
چرا عزیز و گرامی بود به اول ماه
از آنکه آخر مه یک دو شب شکار شود
هوش مصنوعی: چرا در ابتدای ماه، ارزش و مقام او بالا است؟ زیرا در آخر ماه، تنها چند شب از آن گذشت و به شکار میرود.
نهال تا که بود بر درخت شاخ بود
چو شد جدا ز درختان میوه دار شود
هوش مصنوعی: درخت جوان، زمانی که به درختی بزرگ تبدیل میشود و از درخت مادر جدا میشود، میوههای خود را نشان میدهد.
در آفتاب اگر بیشتر نگاه کنند
روا بود که نظر بر دو دیده بار شود
هوش مصنوعی: اگر کسی در آفتاب بیشتر نگاه کند، بیتردید وجودش تحت تأثیر آن قرار میگیرد و احساسات او دچار تغییر میشود.
چو بحر علمی و غواص چون شود به تو بحر
برای چونین درهای آبدار شود
هوش مصنوعی: وقتی که علم مانند دریا باشد و کسی مانند غواص در آن غوطهور شود، پس دریا برای او پر از درهای نوشیدنی و جذاب خواهد بود.
چو در نیافت اگر بیشتر مقام کند
چو اهل دریا باشد که زرد و زار شود
هوش مصنوعی: اگر کسی درک نکند و نتواند بیشتر از آنچه درک کرده، فهمیده شود، مانند اهل دریا خواهد بود که وقتی در زحمت و فشار قرار میگیرد، سرخوردگی و ناراحتی عمیقتری را تجربه میکند.
تو آفتابی و سیاره محترق گردد
چو پیش خدمت آن شاه تاجدار شود
هوش مصنوعی: تو همانند خورشیدی هستی که وقتی در کنار آن شاه بزرگ نمودی، سیارهها به گرد تو سوخته و ذوب میشوند.
دل از جدائی در حال وصل می ترسد
به وصل گاه جدائی امیدوار شود
هوش مصنوعی: دل در هنگام ارتباط و نزدیکی، نگران جدایی است و ممکن است در لحظات وصال، به جدایی امیدوار شود.
اگر خدای بخواهد عروس دولت تو
زطبع جلوه گرم خوب چون نگار شود
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد، عروس خوشبختی شما با زیبایی و دلربایی مثل نگار خواهد شد.
منم که باز همایون آشیان توام
وفای باز به پرواز آشکار شود
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که همواره در کنار تو هستم و وفای من مانند پرواز واضح و آشکار میشود.
همیشه تا که به بستان درخت شاخ زند
چو شاخهاش گران گشت بردبار شود
هوش مصنوعی: همیشه وقتی درخت در بهار شاخ و برگش پرپشت میشود، صبر و بردباری بیشتری از خود نشان میدهد.
درخت عمر تو سر سبز باد چندانی
که چار شاخش در عاقبت هزار شود
هوش مصنوعی: درخت عمر تو همیشه سرسبز باشد تا اینکه در انتها، چهار شاخهاش به هزار شاخه تبدیل شود.
پناه خلق به خلق فراخ دست تو باد
که همچو خلق همی خلق تنگ بار شود
هوش مصنوعی: ای کاش تو پناهگاه مردم باشی، زیرا زمانی که مردم در تنگنا قرار میگیرند، به تو روی میآورند.