شمارهٔ ۴۷
ای چهره تو بهار جانم
وی از تو شکفته بوستانم
نقش تو برسته پیش چشمم
نام تو بمانده برزبانم
راز تو بگو که با که گویم
حال تو بگو که از که دانم
از وصل حقیقتی چو ماندم
مپسند که همچنان بمانم
دستوری ده وصال خود را
تا نفریبد زمان زمانم
بی خواب همی خیال جویم
با این همه هم خوش از جهانم
ای سوز فراق تو یقینم
وی ساز وصال تو گمانم
دستی که نمی رسد چه یازم
تیغی که نمی برد چه رانم
تن خرسند است اینکه گه گه
گرد غم از آب می نشانم
تا دلخوشی کند نماند
در معرض خوش دلی روانم
با این همه درد کز تو دیدم
آنم که تو دیده همانم
بردیده نشانم از عزیزی
آنرا که به تو دهد نشانم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای چهره تو بهار جانم
وی از تو شکفته بوستانم
هوش مصنوعی: ای چهرهی تو بهاری است برای جانم و وجود من از تو سرشار است.
نقش تو برسته پیش چشمم
نام تو بمانده برزبانم
هوش مصنوعی: چهره تو همیشه در نظر من است و نام تو هنوز بر لبان من جاری است.
راز تو بگو که با که گویم
حال تو بگو که از که دانم
هوش مصنوعی: راز خودت را بفرما تا با کی بگویم و حال خودت را بگو تا بدانم از چه کسی باید اطلاع پیدا کنم.
از وصل حقیقتی چو ماندم
مپسند که همچنان بمانم
هوش مصنوعی: اگر به حقیقتی وصل شوم و در آنجا بمانم، خوشایند من نیست که همچنان در آنجا باقی بمانم.
دستوری ده وصال خود را
تا نفریبد زمان زمانم
هوش مصنوعی: به من دستوری بده تا بتوانم به محضر تو برسم و زمان را از من دور نسازی.
بی خواب همی خیال جویم
با این همه هم خوش از جهانم
هوش مصنوعی: بیخوابی به من اجازه میدهد تا خیالات و آرزوهایم را بپرورانم و با این حال از زندگی لذت میبرم و خوشنودم.
ای سوز فراق تو یقینم
وی ساز وصال تو گمانم
هوش مصنوعی: ای حس درد جدایی تو برای من واقعیت هستی و به یقین وجود داری، اما امید دیدار و وصال تو همچنان در دل من شک و تردید دارد.
دستی که نمی رسد چه یازم
تیغی که نمی برد چه رانم
هوش مصنوعی: دست فشاری که به هدف نرسد، چه فایدهای دارد؟ و شمشیری که کارایی نداشته باشد، چه ارزشی خواهد داشت؟
تن خرسند است اینکه گه گه
گرد غم از آب می نشانم
هوش مصنوعی: بدن من خوشحال است که گاهی اوقات غم را با آب دور میکنم.
تا دلخوشی کند نماند
در معرض خوش دلی روانم
هوش مصنوعی: خوشبختی و دلخوشی، مانند یک سراب است که در معرض دید ما قرار نمیگیرد و نمیتواند دائمی باشد. در این دنیا، روان من به دنبال آن است که دلش خوش باشد، اما هیچ چیز پایدار نیست و نمیتواند به راحتی یافت شود.
با این همه درد کز تو دیدم
آنم که تو دیده همانم
هوش مصنوعی: با وجود تمام دردهایی که از تو تحمل کردهام، احساس میکنم که حال من همانند حال توست.
بردیده نشانم از عزیزی
آنرا که به تو دهد نشانم
هوش مصنوعی: از چشمانم بر محبت کسی پردهبرداری میکنم که نشانی از تو به من میدهد.