گنجور

شمارهٔ ۴۶

حاصل ز تو جز درد دل ریش ندارم
قسم از لب نوشین تو جز نیش ندارم
یک جان نه که صد جانت فدا باد ولیکن
معذور همی دار که زین بیش ندارم
هر روز خوهی تا که ستانی دل از من
حیلت چه بود چون من درویش ندارم
تا در غم تو پای من از جای برفت است
هم جان و سر تو که سر خویش ندارم
والله که ز هستی خودم یاد نیاید
تا آینه روی تو در پیش ندارم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حاصل ز تو جز درد دل ریش ندارم
قسم از لب نوشین تو جز نیش ندارم
هوش مصنوعی: از تو فقط درد دل را به دست آورده‌ام و قسم می‌خورم که از لب شیرین تو جز زخم و نیش چیزی ندارم.
یک جان نه که صد جانت فدا باد ولیکن
معذور همی دار که زین بیش ندارم
هوش مصنوعی: من تنها به خاطر تو آماده‌ام جانم را فدای تو کنم، ولی درک کن که دیگر توانایی بیشتری برای این کار ندارم.
هر روز خوهی تا که ستانی دل از من
حیلت چه بود چون من درویش ندارم
هوش مصنوعی: هر روز که بخواهی می‌توانی دل مرا به دست آوری، اما عجیب است چرا که من هیچ حیله‌ای ندارم، چون من درویش هستم و بی‌نیاز.
تا در غم تو پای من از جای برفت است
هم جان و سر تو که سر خویش ندارم
هوش مصنوعی: تا وقتی که در اندوه تو هستم، پای من از جایش به حرکت درآمده و حتی جان و سر خود را هم به خاطر تو فراموش کرده‌ام.
والله که ز هستی خودم یاد نیاید
تا آینه روی تو در پیش ندارم
هوش مصنوعی: به خدا قسم، من تا زمانی که آینه زیبایی تو را در پیش ندارم، از وجود خودم یاد نمی‌کنم.