گنجور

شمارهٔ ۴۴

مجمر مهر سوخت چون عودم
چنبر ماه تافت چون رسنم
هم ز محنت چو کوه شد جانم
هم ز کاهش چو کاه گشت تنم
توشه نی که آن دهد قوتم
گوشه نی که آن بود سکنم
هرچه آورد روز شد روزیم
هر کجا شب رسید شد وطنم
آشنا کردن است رفتارم
کوه بر کندنست دم زدنم
دم زند در میان ره صد جای
تا ز خاطر به لب رسد سخنم
فتنه روزگار من این است
که در این روزگار پر فتنم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مجمر مهر سوخت چون عودم
چنبر ماه تافت چون رسنم
هوش مصنوعی: خمره عشق مرا بسوخته است مانند عطری که بخار شده و بوی آن پراکنده شده است. همچنین مانند نوری که از چهره ماه می‌تابد و در دل تاریکی‌ها به روشنایی می‌آید.
هم ز محنت چو کوه شد جانم
هم ز کاهش چو کاه گشت تنم
هوش مصنوعی: روانم به خاطر درد و رنج مثل کوه ثابت و مقاوم شده، اما تنم به خاطر کمبود و ضعف، مانند کاه سبک و بی‌ارزش شده است.
توشه نی که آن دهد قوتم
گوشه نی که آن بود سکنم
هوش مصنوعی: چیزی که به من قدرت می‌دهد، مانند توشه‌ایست که می‌توانم از آن بهره‌مند شوم، یا مانند جایی است که می‌توانم در آن آرامش بگیرم.
هرچه آورد روز شد روزیم
هر کجا شب رسید شد وطنم
هوش مصنوعی: هر روزی که برایم پیش می‌آید، همان روز را قدر می‌دانم و هر جا که شب فرا می‌رسد، آنجا را به عنوان خانه و مکان خود می‌شناسم.
آشنا کردن است رفتارم
کوه بر کندنست دم زدنم
هوش مصنوعی: رفتار من به گونه‌ای است که با نزدیکانم آشنا می‌شوم و صحبت می‌کنم، مانند تلاشی که برای کندن کوه انجام می‌شود.
دم زند در میان ره صد جای
تا ز خاطر به لب رسد سخنم
هوش مصنوعی: در میانه راه بارها نفس می‌کشم تا کلامم به لبم برسد و بتوانم آن را بیان کنم.
فتنه روزگار من این است
که در این روزگار پر فتنم
هوش مصنوعی: مشکل بزرگ زندگی من این است که به دلیل شرایط سخت و پر تنش کنونی، نتوانم آرامش پیدا کنم.