شمارهٔ ۳۰
که بود جان که نه در بند وفای تو بود
چه کند دل که نه خرسند جفای تو بود
سرِ ادبار من ار هست، مرا شاید؛ از آنک
دیده آنجا نهد اقبال که پای تو بود
در هوای تو شدم ذره زرین آری
ذره زرین بود آنجا که هوای تو بود
گر رضای تو در آن است که من خاک شوم
خاک بر تارکم، آنجا که رضای تو بود
رو که خورشید نهد روی چو سایه بر خاک
پیش قصری که درو عکس ضیای تو بود
جای میسازمت اندر دل و میخواهم عذر
کای بت، آتشکده تنگ نه جای تو بود
تو دریغی به حسن، بهر چه؟ زیرا که مهی
مجلس چون فلک شاه سزای تو بود
شاه بهرام شه آن شاه که گفتش سعدین
هر قرانی که کنم آن ز برای تو بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
که بود جان که نه در بند وفای تو بود
چه کند دل که نه خرسند جفای تو بود
هوش مصنوعی: چه کسی است که جانش به وفاداری تو وابسته نباشد؟ دل چه کند وقتی که از نافرمانی تو راضی نیست؟
سرِ ادبار من ار هست، مرا شاید؛ از آنک
دیده آنجا نهد اقبال که پای تو بود
هوش مصنوعی: اگر روزگار بدی در پیش است، شاید برای من خوب باشد؛ زیرا چشم اقبال به جایی میافتد که پای تو در آنجا است.
در هوای تو شدم ذره زرین آری
ذره زرین بود آنجا که هوای تو بود
هوش مصنوعی: در فضایی که تو هستی، من به یک دانه طلا تبدیل شدم. بله، آنجا که تو هستی، همانجا دانه طلا وجود دارد.
گر رضای تو در آن است که من خاک شوم
خاک بر تارکم، آنجا که رضای تو بود
هوش مصنوعی: اگر خوشنودی تو در این است که من به خاک تبدیل شوم، پس با کمال میل خاک میشوم و بر سرم خاک میپاشم، و در جایی که رضای تو باشد، در آنجا حاضر میشوم.
رو که خورشید نهد روی چو سایه بر خاک
پیش قصری که درو عکس ضیای تو بود
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید چهرهات را روی زمین میافکند، مانند سایهای بر خاک، این تصویر نشان از قصر زیبایی دارد که در آن، نور و درخشش تو منعکس شده است.
جای میسازمت اندر دل و میخواهم عذر
کای بت، آتشکده تنگ نه جای تو بود
هوش مصنوعی: در دلم برای تو جا میسازم و میخواهم بگویم که ای معشوق، این آتشکده کوچک، جای تو نیست.
تو دریغی به حسن، بهر چه؟ زیرا که مهی
مجلس چون فلک شاه سزای تو بود
هوش مصنوعی: تو برای چه حسرت به زیبایی میخوری؟ زیرا که بر اساس شایستگی تو، این زیبایی مانند ماهی در مجلس مثل یک حاکم است.
شاه بهرام شه آن شاه که گفتش سعدین
هر قرانی که کنم آن ز برای تو بود
هوش مصنوعی: شاه بهرام، پادشاهی بزرگ و با بزرگی است که به سعدی میگوید هر کاری که انجام دهم یا هر مالی که خرج کنم، همواره به خاطر تو و برای توست.