گنجور

شمارهٔ ۱۴

کریمی کو که در عالم زبون نیست
اسیر و عاجز این چرخ دون نیست
عروس بخت را گر زیوری هست
در این نه حقه آیینه گون نیست
اگر این است هستی ها که دیدم
درین کان هیچ نقدی نیست چون نیست
حسن بگذارد نیا را همان گیر
که این کژدم در این طاس نگون نیست
دو عالم را فراخائی بپندار
که از کنج دل تنگت برون نیست
که در ملک اجل سوی زمانه
بدین تنگی بدین کویت درون نیست
فلک گر نافه ای گردد پر از مشک
اگر رنگست آن جز رگ خون نیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کریمی کو که در عالم زبون نیست
اسیر و عاجز این چرخ دون نیست
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که در این دنیای پست و حقیر، گرفتار و ناتوان نباشد؟
عروس بخت را گر زیوری هست
در این نه حقه آیینه گون نیست
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی دارای زینتی باشد، در اینجا هیچ‌گونه حقه و فریب‌آوری نیست.
اگر این است هستی ها که دیدم
درین کان هیچ نقدی نیست چون نیست
هوش مصنوعی: اگر این چيزهایی که تا به حال دیده‌ام واقعیتی دارد، در این دنیا هیچ ارزشی وجود ندارد، چون در واقعیت چیزی نیست.
حسن بگذارد نیا را همان گیر
که این کژدم در این طاس نگون نیست
هوش مصنوعی: حسن به طور غیرمستقیم می‌گوید که باید به جا و موقعیتی مناسب توجه کرد، زیرا مانند کژدمی که در ظرفی غیرمتناسب قرار گرفته، در اینجا هم ممکن است موقعیت به ما آسیب بزند. به عبارت دیگر، هر چیزی باید در مکانی که برایش مناسب است قرار گیرد تا آثار منفی نداشته باشد.
دو عالم را فراخائی بپندار
که از کنج دل تنگت برون نیست
هوش مصنوعی: به نظر می‌آید که دو جهان وسیع و بی‌نهایتی وجود دارد، ولی حقیقت این است که محصوریت احساسات و نگرانی‌های درون دل تو باعث شده که نتوانی به این وسعت‌ها فکر کنی.
که در ملک اجل سوی زمانه
بدین تنگی بدین کویت درون نیست
هوش مصنوعی: در سرزمین مرگ، زمان در این دشواری و تنگنای زندگی جایگاهی ندارد؛ اینجا همه چیز محدود و تحت فشار است.
فلک گر نافه ای گردد پر از مشک
اگر رنگست آن جز رگ خون نیست
هوش مصنوعی: اگر آسمان هم مانند نافه‌ای پر از مشک شود، رنگ آن چیزی جز رگ خون نخواهد بود.