گنجور

شمارهٔ ۴۷

زهی رفیع محلت برون ز حد قیاس
بنای دولت و دین را قوی نهاده اساس
گشاده مهر تو چون ابر چشمهای امید
کشیده کین تو چون برق دشنهای هراس
مضاء رأی تو چون گوهر ظفر بنمود
خرد بدید که از برق چون جهد الماس
بحق گزید ترا روزگار بر همه خلق
غلط نکرد زهی روزگار مرد شناس
بخواه جام که سر چرب کرد خصم ترا
بشیشه تهی این آبگینه رنگ خراس
موافقان را بأست نمالد و چه عجب
در آسیای فلک سنبله نگردد آس
به پیش خلق تو نرگس چو باد پیماید
بدان که بر کف زرین نهاد سیمین طاس
ز خلق و خلق تو هر لحظه مژده برسید
به بارگاه دل از شاه راه پنج حواس
مدان که فتنه بخسبد در این زمانه و لیک
ز عدل تست که باری شده است در فرناس
عدو چو گشت فضولی حقیرتر گردد
که تعبیه است کمی در فزونی آماس
بزرگوارا در بند قومی افتادم
که نقد رایجشان هست مختصر افلاس
نه ناطق و همه منطق فروش چون طوطی
نه مردم و همه مردم نهاد چون نسناس
سیه سر و دو زبان لیک گنک چون خامه
سپید کار و دو روی و ضعیف چون قرطاس
گناه کردن هر خس بدان همی نرسد
که عذر خواهد و خواهد که در دهد ریواس
چو مه که توزی بگدازد و به صد منت
ز ماهتاب جهان را عوض دهد کرباس
تو پاکزاده مبادا از آن گروه نه ای
که منع جود تو باشد نتیجه وسواس
همیشه تا که نماید قمر ز سبزه چرخ
گهی چو سیمین خرمن گهی چو سیمین داس
دل حسود تو نالان و مضطرب بادا
ز تیر حادثه مانند سینه بر جاس

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی رفیع محلت برون ز حد قیاس
بنای دولت و دین را قوی نهاده اساس
هوش مصنوعی: چه خوش که مکان تو فراتر از حد تصور است، بنیان حکومت و دین را به استحکام گذاشته‌ای.
گشاده مهر تو چون ابر چشمهای امید
کشیده کین تو چون برق دشنهای هراس
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی تو مانند ابرهایی است که امید را در دل‌ها به وجود می‌آورند، ولی کینه و دشمنی تو همچون برقی وحشت‌زا، دیگران را به ترس می‌اندازد.
مضاء رأی تو چون گوهر ظفر بنمود
خرد بدید که از برق چون جهد الماس
هوش مصنوعی: خود رأی تو مانند سنگ قیمتی است که خرد و دانایی آن را درخشان و تابناک نشان می‌دهد، درست مانند اینکه الماس درخشش خود را با جهد و تلاش به نمایش می‌گذارد.
بحق گزید ترا روزگار بر همه خلق
غلط نکرد زهی روزگار مرد شناس
هوش مصنوعی: عصر و زمانه با حق انتخاب تو را بر دیگران قرار داد و در این انتخاب، اشتباهی نکرد. چه خوشبختی برای روزگاری که مردی با شعور و شناخت را به خود دیده است.
بخواه جام که سر چرب کرد خصم ترا
بشیشه تهی این آبگینه رنگ خراس
هوش مصنوعی: بخواه جامی که دشمن تو را مغلوب کرده است و این لیوان شفاف و زیبا نشان‌دهنده‌ی پیروزی توست.
موافقان را بأست نمالد و چه عجب
در آسیای فلک سنبله نگردد آس
هوش مصنوعی: موافقان باید از یکدیگر حمایت کنند و چه شگفت‌انگیز است که در چرخش آسمان، نشانه‌ای از آنان پیدا نمی‌شود.
به پیش خلق تو نرگس چو باد پیماید
بدان که بر کف زرین نهاد سیمین طاس
هوش مصنوعی: اگر نرگس در پیش مردم برود و مانند باد حرکت کند، بدان که در دستانش ظرف نقره‌ای قرار دارد که بر روی آن طلا گذاشته شده است.
ز خلق و خلق تو هر لحظه مژده برسید
به بارگاه دل از شاه راه پنج حواس
هوش مصنوعی: هر لحظه انتظار دارم که از سوی آفرینش و وجود تو خبر خوشی به دل من برسد، مانند راهی که حواس پنجگانه به ما اطلاعات می‌رسانند.
مدان که فتنه بخسبد در این زمانه و لیک
ز عدل تست که باری شده است در فرناس
هوش مصنوعی: هرگز نپندار که مشکلات و آشوب‌ها در این دوره خوابیده‌اند؛ اما بدان که این وضعیت به دلیل عدل و انصاف توست که به وجود آمده و حالا بار سنگینی بر دوش فرناس (نماد تلاش و کوشش) قرار گرفته است.
عدو چو گشت فضولی حقیرتر گردد
که تعبیه است کمی در فزونی آماس
هوش مصنوعی: وقتی دشمن به کارهای بیجا و فضولی می‌پردازد، این کار او را کوچک‌تر و بی‌ارزش‌تر می‌کند، زیرا کم بودن او به نبودنش مربوط می‌شود و نشان دهنده‌ی فضولی و نادانی‌اش است.
بزرگوارا در بند قومی افتادم
که نقد رایجشان هست مختصر افلاس
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، در میان گروهی قرار گرفته‌ام که سرمایه و ثروت‌شان به اندازه‌ای کم است که به زحمت روزگار می‌گذرانند.
نه ناطق و همه منطق فروش چون طوطی
نه مردم و همه مردم نهاد چون نسناس
هوش مصنوعی: نه سخن‌گویان و بیان‌کنندگان همه چیز، مانند طوطی‌هایی هستند که فقط تکرار می‌کنند، و نه انسان‌ها تنها به خاطر وجودشان، دارای ارزش و هویتی واقعی هستند، مانند موجوداتی که بی‌هدف و بی‌معنا به زندگی خود ادامه می‌دهند.
سیه سر و دو زبان لیک گنک چون خامه
سپید کار و دو روی و ضعیف چون قرطاس
هوش مصنوعی: شخصی با موهای سیاه و دو زبان دارد، اما با این حال مانند جوهری سفید است که به راحتی می‌توان بر روی آن نوشت و ضعف او مانند کاغذی است که به آسانی پاره می‌شود.
گناه کردن هر خس بدان همی نرسد
که عذر خواهد و خواهد که در دهد ریواس
هوش مصنوعی: هر زیانکاری به اندازه‌ی ندامت و عذرخواهی‌اش ارزش ندارد، چرا که او همواره به دنبال چیزهایی است که به دست آوردن آن‌ها ممکن نیست.
چو مه که توزی بگدازد و به صد منت
ز ماهتاب جهان را عوض دهد کرباس
هوش مصنوعی: مانند ماهی که گرما را می‌پزد و با ناز و کرامت، دنیا را به پارچه‌ای نو تغییر می‌دهد.
تو پاکزاده مبادا از آن گروه نه ای
که منع جود تو باشد نتیجه وسواس
هوش مصنوعی: تو از نسل پاک و اصیلی، مبادا جزو آن دسته باشی که تنگ‌نظری و وسواس آنها سبب می‌شود که از بخشش و generosity خود دست برداری.
همیشه تا که نماید قمر ز سبزه چرخ
گهی چو سیمین خرمن گهی چو سیمین داس
هوش مصنوعی: وقتی که ماه در آسمان ظاهر می‌شود، بعضی وقت‌ها مانند خوشه‌ای از گندم سفید و بعضی وقت‌ها مثل داسی نقره‌فام به نظر می‌رسد.
دل حسود تو نالان و مضطرب بادا
ز تیر حادثه مانند سینه بر جاس
هوش مصنوعی: دل حسود تو در حال ناله و ناراحتی است، انگار که به خاطر تیرهای حوادث، مانند سینه‌ای در تلاطم و اضطراب قرار دارد.