شمارهٔ ۴۴ - در مدح سلطان سعید خوارزم شاه گوید در عید اضحی
اندرین عید مبارک پی فرخنده اثر
بار داده است سلیمان نبی باز مگر
که ز پیلان و دلیران و شجاعان امروز
مردم و دیو و پری گشت فراهم یکسر
چشم بد دور از این تعبیه ابر نهاد
که ولی را همه آب است و عدو را آذر
تازه بزمی است عیان گشته ازو صورت رزم
خوش بهشتی است درو گشته نهان سر سقر
زآبگون جوشن و کحلی زره و نیلی تیغ
رود نیلی شده پیدا به میان لشکر
شاه چون موسی و لشکر چو بنی اسرائیل
پیش او ساخته بر شه ره این نیل گذر
عالمی شیر چو روبه شده در بازی گرم
یک جهان ماه چو ماهی شده در جوشن در
این چو ماه نو پنهان ز پس ناچَخ و تیر
وان چو خورشید پدید آمده با تیغ و سپر
روی در روی دوگان پیش ملک گوئی شد
پیش خورشید به رخ هم به فلک دو پیکر
هرچه آن کرد همی این دگری کرد همان
همچو عکسی که بر آیینه فتد یک چو دگر
حلقه کرده به سپاه و بربسته ز انسان
که دو قوس قزح آورده بود سر در سر
شاه در مرکز اقبال توقف کرده
تعبیه در کنف رایت او فتح و ظفر
چتر عالیش چو چرخی که شود بی حرکت
میمونش چو کوهی که بود جاناور
رفته با کوکبه در مشرق اقبال ملوک
سه ملک زاده کهشان بنده سزد هفت اختر
همه در باغ شهنشاهی خندان چون گل
همه از چرخ خداوندی تابان چو قمر
بندگان چست چو گلبن به قبا و به کلاه
حاجبان راست چو خامه بدو شاخ و به کمر
ماه رویان که بر اسبان هیون میجستند
چون پری راست که با دیو شود بازیگر
پیل بازی که بر آن پیکر خالی میخست
بود پنداری چون مردم آبی با بر
گر کبوتر نبدیدی که بیازد بر ابر
کرد بایستی امروز بر آن ترک نظر
آن معلق زدنش راست بر آن اسبان بود
دل بدخواه خداوند جهان زیر و زبر
شمارهٔ ۴۳ - در راه مکه در مدح امیر فخرالدین گوید: من به راه مکه آن دیدم ز فخر روزگارشمارهٔ ۴۵ - در صف چشم و مدح قوام الدین ابومحمد طاهر وزیر گوید: خدای عز و جل داد بنده را در سر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اندرین عید مبارک پی فرخنده اثر
بار داده است سلیمان نبی باز مگر
هوش مصنوعی: در این روز فرخنده و مبارک، سلیمان نبی به برکت خود میدرخشد و به ما هدیهای ارزنده داده است.
که ز پیلان و دلیران و شجاعان امروز
مردم و دیو و پری گشت فراهم یکسر
هوش مصنوعی: امروز مردم، به خاطر دلاوری و شجاعت فیلها و دلیران، بههم پیوستهاند و با موجودات عجیب و غریب مانند دیو و پری در ارتباطاند.
چشم بد دور از این تعبیه ابر نهاد
که ولی را همه آب است و عدو را آذر
هوش مصنوعی: چشم بد دور از این تدبیر و چیدمان که برای ولی و دوست، همه چیز به خوبی و نیکی است و برای دشمن، آتش و سختی فراهم آمده است.
تازه بزمی است عیان گشته ازو صورت رزم
خوش بهشتی است درو گشته نهان سر سقر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک مهمانی یا جشن میپردازد که در آن زیبایی و شادی نمایان شده و در عین حال، روحیهای جنگنده و مبارزهجو نیز وجود دارد. به عبارت دیگر، ظاهری شاداب و بهشتی در این جشن دیده میشود، اما همانطور که در دل این جشن، چهرهای جدی و سختی نیز نهفته است.
زآبگون جوشن و کحلی زره و نیلی تیغ
رود نیلی شده پیدا به میان لشکر
هوش مصنوعی: در میان لشکر، زرهای ساخته شده از آب و آسمان و شمشیری به رنگ آبی درخشان، نمایان است.
شاه چون موسی و لشکر چو بنی اسرائیل
پیش او ساخته بر شه ره این نیل گذر
هوش مصنوعی: پادشاه مانند موسی و سپاهش مشابه بنی اسرائیل است که در کنار او آمادهاند و از این نیل عبور میکنند.
عالمی شیر چو روبه شده در بازی گرم
یک جهان ماه چو ماهی شده در جوشن در
هوش مصنوعی: روحی شاداب و پر انرژی مانند یک شیر در حال بازی و جنب و جوش است. همچنین، این جهان به زیبایی و درخشش ماهیانی میماند که در زرهای درخشان شنا میکنند.
این چو ماه نو پنهان ز پس ناچَخ و تیر
وان چو خورشید پدید آمده با تیغ و سپر
هوش مصنوعی: این شخص مانند ماه نو است که در پس ابرها پنهان شده و آن شخص دیگر مانند خورشید است که با کلاهی از تیغ و سپر به روشنی ظاهر شده است.
روی در روی دوگان پیش ملک گوئی شد
پیش خورشید به رخ هم به فلک دو پیکر
هوش مصنوعی: در جلوی دوگان، وقتی به ملکه گفتی، مثل این بود که در مقابل خورشید قرار گرفتهای و در آسمان دو شکل را میبینی.
هرچه آن کرد همی این دگری کرد همان
همچو عکسی که بر آیینه فتد یک چو دگر
هوش مصنوعی: هر چه کسی انجام دهد، دیگری نیز همان کار را خواهد کرد، همچون تصویری که در آینه منعکس میشود.
حلقه کرده به سپاه و بربسته ز انسان
که دو قوس قزح آورده بود سر در سر
هوش مصنوعی: طبیعت انسانی را در دایرهای محصور کرده و به آن محدودیتهایی وارد کرده است، مانند قوس قزح که زیبایی و رنگارنگی را به تصویر میکشد و به نوعی مرزی بین دو عالم ایجاد میکند.
شاه در مرکز اقبال توقف کرده
تعبیه در کنف رایت او فتح و ظفر
هوش مصنوعی: شاه در مقام خود بر کمال و موفقیت ایستاده است و در سایه پرچم او، پیروزی و کامیابی حاصل میشود.
چتر عالیش چو چرخی که شود بی حرکت
میمونش چو کوهی که بود جاناور
هوش مصنوعی: اگر چتر بلندی ثابت بماند، مانند دایرهای است که هیچ حرکتی نکند و میمونش که به مانند کوهی است، همچنان به حیات و وجود خود ادامه میدهد.
رفته با کوکبه در مشرق اقبال ملوک
سه ملک زاده کهشان بنده سزد هفت اختر
هوش مصنوعی: در مشرق زمین، سه پادشاهزاده با جلوهای زیبا و با شکوه آمدهاند، که مقام و جایگاه ایشان بهطور شایستهای به بندگی میسزد و به درخشش هفت اختر اشاره دارند.
همه در باغ شهنشاهی خندان چون گل
همه از چرخ خداوندی تابان چو قمر
هوش مصنوعی: همه در باغ پادشاهی شاد و خوشحال هستند، همانطور که گلها میخندند. همه از نور آسمانی و قدرت خداوندی میدرخشند، مانند ماه که در آسمان میتابد.
بندگان چست چو گلبن به قبا و به کلاه
حاجبان راست چو خامه بدو شاخ و به کمر
هوش مصنوعی: بندگان مانند گلهای زینتی در لباسهای زیبا و کلاههای مخصوصی ایستادهاند و راست و مرتبند، همانطور که قلمی نرم به دو طرف کمر خود دارند.
ماه رویان که بر اسبان هیون میجستند
چون پری راست که با دیو شود بازیگر
هوش مصنوعی: زیبارویانی که بر اسبان سریع میتازیدند، مانند پریهایی بودند که با دیو به بازی و سرگرمی مشغول میشوند.
پیل بازی که بر آن پیکر خالی میخست
بود پنداری چون مردم آبی با بر
هوش مصنوعی: بازی فیل که بر روی آن جسمی خالی در حال حرکت است، شبیه به این است که گویی مردم در حال عبور از آبی هستند.
گر کبوتر نبدیدی که بیازد بر ابر
کرد بایستی امروز بر آن ترک نظر
هوش مصنوعی: اگر کبوتر را نمیدیدی که بر ابرها پرواز میکند، امروز باید به آن دختر زیبا نگاه کنی.
آن معلق زدنش راست بر آن اسبان بود
دل بدخواه خداوند جهان زیر و زبر
هوش مصنوعی: آن شخصی که به زیبایی میرقصید، در واقع بر اسبان سوار شده بود و دلش به خوبی و خوشی خداوند جهانی که همه چیز را تحت کنترل دارد، میتپید.