شمارهٔ ۴۱ - در مدح عبدالجبارگوید
ای مبارک تر عشقت ز سعادت بسیار
ای گرامی تر وصلت ز جوانی صد بار
عقل در عمر نیابد ز تو چابکتر دوست
وهم در خواب نبیند ز تو زیباتر یار
دل که از دست تو نگریزد بر حقش دان
جان که از وصل تو نشکیبد معذورش دار
همه هستیم ربودی که بقا بادت دیر
منم و عشق تو زنهار نگارا زنهار
من چو جان و دل و دیده به تو بگذاشته ام
تو هم ای جان و دل و دیده چنینم مگذار
عاشق عشق تو زانم که اگر مرده بوم
بعد صد سال مرا زنده کنی عیسی وار
ناردانی شده اینک من و هم نیست شفا
درد دل را چه تشفی بود از آب انار
جز بعناب لبت روی بهی نیست مرا
تا چو خود جسم مرا چشم تو دارد بیمار
مرض جسم من و چشم نه کاریست بزرگ
خیز و از صحت مخدوم جهان مژده بیار
مرکز جود و سپهر هنر و عمده جاه
صدر با حشمت و با مرتبه عبدالجبار
آفتابی که عجب نبود اگر از رایش
انجم چرخ همه نور برد چون ابصار
همت چرخ سپر دارد و خورشید اثر
خامه مشک فشان دارد و کافور نگار
حزم او همچو سکندر زده بر خاک قدم
عزم او همچو سلیمان شده بر باد سوار
زان بر افتاد امل زانکه نشسته است تهی
بدره و صره زر از درم و از دینار
هر که با او نرود از دل و جان راست چو تیز
خسته دل گردد از تیر فلک چون سوفار
ذات پاکیزه او را ندهد چرخ گزند
فلک آینه گون را نکند تیره غبار
ای شکفته ز جناب تو بهار دولت
معتدل باد مزاجت همه ساله چو بهار
چرخ اگر گرد کنه گردد هم استغفاری
بی شک آرد بتو شکرانه آن استغفار
رنج بیماری زین عارضه دیدی تو و باد
کوکب بخت تو تا صبح قیامت بیدار
شاد و خرم زی زین پس که به حق بر تو هنوز
کارها دارد اقبال ولیکن بسیار
هم به جان تو که در تهنیت صحت تو
گر میسر شودی جان کنمی بر تو نثار
تا سفیده سحر اندود شود بر انقاس
تا که شنگرف شفق شعله زند بر کهسار
چون سحر طبع ترا شادی بادا قسمت
چون شفق بخت ترا گلگون بادا رخسار
شمارهٔ ۴۰ - در مدح بهرام شاه غزنوی گوید: اکنون که تر و تازه بخندید نوبهارشمارهٔ ۴۲ - در مدح و ستایش بهرام شاه و تهنیت پیروزی او بر سوری گوید: سزد گر جبرئیل آید بر این پیروزه گون منبر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مبارک تر عشقت ز سعادت بسیار
ای گرامی تر وصلت ز جوانی صد بار
هوش مصنوعی: عشق تو از تمام خوشبختیها باارزشتر است و پیوند با تو از جوانی نیز بارها باارزشتر و خوشایندتر میباشد.
عقل در عمر نیابد ز تو چابکتر دوست
وهم در خواب نبیند ز تو زیباتر یار
هوش مصنوعی: در طول عمر، عقل کسی نمیتواند به اندازه تو سریع و چابک باشد و هیچ خواب و خیالی نیز نمیتواند یاری را به زیبایی تو تصور کند.
دل که از دست تو نگریزد بر حقش دان
جان که از وصل تو نشکیبد معذورش دار
هوش مصنوعی: اگر دل از تو دور شود، بدان که جانش به خاطر وصال تو نمیتواند آرام بگیرد، پس او را ببخش.
همه هستیم ربودی که بقا بادت دیر
منم و عشق تو زنهار نگارا زنهار
هوش مصنوعی: تو همه هستی را از من گرفتهای و تنها چیزی که برای من باقی مانده، عشق تو است. ای نگار! مرا از عشق خود دور مکن و از من مپرهیز.
من چو جان و دل و دیده به تو بگذاشته ام
تو هم ای جان و دل و دیده چنینم مگذار
هوش مصنوعی: من تمام وجود و احساساتم را به تو سپردهام، تو هم ای عزیز و محبوبم، این محبت و فداکاری را فراموش نکن و مرا تنها مگذار.
عاشق عشق تو زانم که اگر مرده بوم
بعد صد سال مرا زنده کنی عیسی وار
هوش مصنوعی: عاشق عشق تو هستم، چون اگر مرده باشم و پس از صد سال دوباره زندهام کنی، مانند عیسی مسیح.
ناردانی شده اینک من و هم نیست شفا
درد دل را چه تشفی بود از آب انار
هوش مصنوعی: من اکنون به دردی دچار شدهام که هیچ راهی برای درمان آن نیست و آب انار هم نمیتواند تسکینی برای دل شکستهام باشد.
جز بعناب لبت روی بهی نیست مرا
تا چو خود جسم مرا چشم تو دارد بیمار
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز شیرهٔ انگور لبت برایم جذابیت ندارد، تا زمانی که خودت نیز به جسم من نگاه کنی و نسبت به آن احساس بیماری کنی.
مرض جسم من و چشم نه کاریست بزرگ
خیز و از صحت مخدوم جهان مژده بیار
هوش مصنوعی: بیماری جسم من و مشکل دیدم چیز مهمی نیست. برخیز و خبر خوش از سلامتی محبوب جهان بیاور.
مرکز جود و سپهر هنر و عمده جاه
صدر با حشمت و با مرتبه عبدالجبار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی بزرگ و با سعه صدر میپردازد که در مرکز بخشش و هنر قرار دارد و به عنوان یک فرد محترم و با مرتبه در جامعه شناخته میشود. او تازه بر اسمی اشاره دارد که به شکوه و عظمت او دلالت دارد.
آفتابی که عجب نبود اگر از رایش
انجم چرخ همه نور برد چون ابصار
هوش مصنوعی: اگر خورشید به طور شگفتانگیزی نورش را از ستارگان و افلاک برباید، برای هیچ کس عجیب نیست.
همت چرخ سپر دارد و خورشید اثر
خامه مشک فشان دارد و کافور نگار
هوش مصنوعی: آسمان دارای حمایتی از اراده و تلاش است و خورشید نشانههایی از زیبایی و لطافت را با خود به همراه دارد، مانند خطی که از مشک و کافور بر جای میگذارد.
حزم او همچو سکندر زده بر خاک قدم
عزم او همچو سلیمان شده بر باد سوار
هوش مصنوعی: حزم و دقت او مانند سکندر است که بر زمین پا نهاده است، و عزم و ارادهاش مانند سلیمان است که بر باد سوار شده و به سوی هدف خود میرود.
زان بر افتاد امل زانکه نشسته است تهی
بدره و صره زر از درم و از دینار
هوش مصنوعی: از آنجا که آسودگی و امید به آینده از بین رفته است، میتوان فهمید که افرادی که در حال حاضر در شرایط دشواری قرار دارند، از نظر مالی و معنوی نیز خالی و تهی هستند. بر این اساس، کمبود پول و ثروت به طور مستقیم تأثیر منفی بر روحیه و امید آنها میگذارد.
هر که با او نرود از دل و جان راست چو تیز
خسته دل گردد از تیر فلک چون سوفار
هوش مصنوعی: هرکس که با کسی که دل و جانش را به او داده است همراه نشود، مانند تیراندازی میشود که به هدف نرسیده و از درد و ناکامی رنج میبرد.
ذات پاکیزه او را ندهد چرخ گزند
فلک آینه گون را نکند تیره غبار
هوش مصنوعی: وجود خالص و پاک او چنان است که هیچ آسیبی از گردش آسمان نمیتواند به آن برسد و مانند آینهای شفاف، هیچ کدری نمیتواند آن را تیره کند.
ای شکفته ز جناب تو بهار دولت
معتدل باد مزاجت همه ساله چو بهار
هوش مصنوعی: ای بهار زیبای عمر تو که به لطف و عظمت تو شکوفا شدهای، سالهای سال سلامت و خوشیات مانند بهار باشد.
چرخ اگر گرد کنه گردد هم استغفاری
بی شک آرد بتو شکرانه آن استغفار
هوش مصنوعی: اگر زندگی دور خود بچرخد و تو به درستی در مسیر استغفار و توبه قرار بگیری، بدون شک شکرگزاری و سپاسگزاری از خداوند به خاطر آن توبه نصیبت خواهد شد.
رنج بیماری زین عارضه دیدی تو و باد
کوکب بخت تو تا صبح قیامت بیدار
هوش مصنوعی: تو در جریان درد بیماری رنج کشیدی و ستاره خوشبختیات از بامداد تا قیامت بیدار و هوشیار خواهد بود.
شاد و خرم زی زین پس که به حق بر تو هنوز
کارها دارد اقبال ولیکن بسیار
هوش مصنوعی: از این به بعد شاد و خوشحال زندگی کن، چرا که هنوز شانس و اقبال خوبی در کارهای تو وجود دارد، هرچند که ممکن است این شانس بسیار باشد.
هم به جان تو که در تهنیت صحت تو
گر میسر شودی جان کنمی بر تو نثار
هوش مصنوعی: به خاطر تو و سلامتیات، اگر فرصتی فراهم شود، جانم را فدای تو میکنم.
تا سفیده سحر اندود شود بر انقاس
تا که شنگرف شفق شعله زند بر کهسار
هوش مصنوعی: تا زمانی که صبحگاهان سپیدی بر زمین و آسمان بپاشد و رنگ طلایی شفق روشنی به کوهها ببخشد.
چون سحر طبع ترا شادی بادا قسمت
چون شفق بخت ترا گلگون بادا رخسار
هوش مصنوعی: امیدوارم که صبحگاهان روزی شاداب و خوش برای تو پیش بیاید و بختت مانند غروب آفتاب با روشنی و زیبایی پر شود.