شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت صحت ملکزاده خسروشاه گوید
ای بخت بده مژده که برخاست به یکبار
از گوهر شمشیر خداوندی زنگار
ای خلق بنازید که بار دگر آمد
فرخنده نهال چمن دولت پربار
دلشاد بخندید که از مطلع امید
بنمود هلال فلک شاهی دیدار
شکر از تو خدایا که از این جان مبارک
شد مردمک چشم جهانداری بیدار
آرام دل و روشنی چشم شهنشاه
خسرو شه فرخنده که باداش فلک یار
از رنج برون آمد المنة لله
چونان که در از آب و زر از کان و گل از خار
آسوده شد آن جان که تن نازک پاکش
از سایه برگ گل تر گیرد آزار
نرگس چو سمن گفت که ای دیده صحت
بیماری تو من کشم از دیده بیدار
ایام برو خواند که ای جان گرامی
بی از تو مبادام حیات اندک و بسیار
شاها ز گل باغ جلال تو که بشکفت
شد گلشن نیلوفری از عطر چو گلزار
از یمن رضای تو شفا یافت و گرنه
عیسی به زمین آمدی از چرخ دگر بار
از بهر شفای تن او ثور و حمل را
هم نام تو خون کردی از خنجر خون خوار
بر پوست سبز فلک از کلک عطارد
تعویذ نوشتی پی او گنبد دوار
خود را چو سپند از جهت دفع گزندش
بر مجمر خورشید زدی کوکب سیار
یارب چه کم آید ز خداوندی و جاهش
کز بنده خود یاد کند شاه جهاندار
پرسد که مرا چاکر کی بود شکر باش
گوید که مرا بند گکی بود گهربار
خود ره در سایه مبر زانکه روان نیست؟
تا ذات چو خورشید تو بازم بدهد بار
آنرا که همی بردی از خاک بر افلاک
چون ابر میان ره رحمت کن و مگذار
بی صورت میمون تو آن دل که سبک شد
از روشنی دیده کنون هست گرانبار
شمارهٔ ۳۷ - ایضا در مدح بهرام شاه است: یارب جهان بکامه بهرام شاه دارشمارهٔ ۳۹ - بدین قصیده شرف الملک بوعلی را رثا کند: ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بخت بده مژده که برخاست به یکبار
از گوهر شمشیر خداوندی زنگار
هوش مصنوعی: ای تقدیر، خبر خوشی بیاور که به یکباره زنگار از شمشیر الهی پاک شد.
ای خلق بنازید که بار دگر آمد
فرخنده نهال چمن دولت پربار
هوش مصنوعی: ای مردم، خوشحالی کنید که بار دیگر نهال شادابی و خوشبختی در چمن زندگی شکفته شده است.
دلشاد بخندید که از مطلع امید
بنمود هلال فلک شاهی دیدار
هوش مصنوعی: خوشحال و شاداب بخندید، زیرا با طلوع امید، هلال آسمان نشانهای از دیدار شاه به نمایش گذاشت.
شکر از تو خدایا که از این جان مبارک
شد مردمک چشم جهانداری بیدار
هوش مصنوعی: از تو سپاسگزارم، ای خدا، که به خاطر این جان گرانبها، بینش و آگاهی من نسبت به جهان و زندگی افزایش یافته است.
آرام دل و روشنی چشم شهنشاه
خسرو شه فرخنده که باداش فلک یار
هوش مصنوعی: شهنشاه خسرو، آرامش دل و نور چشمانش را با لطف و حمایت آسمان به دست آورده است، و با خوشی و شادابی زندگی میکند.
از رنج برون آمد المنة لله
چونان که در از آب و زر از کان و گل از خار
هوش مصنوعی: شکرگزاری از خداوند که پس از تحمل سختیها و رنجها، مشکلات برطرف شد؛ مثل اینکه اگر از خاک و سنگ، طلا و نقره بدست آید، باید به آن افتخار کرد و شکر خدا را گفت.
آسوده شد آن جان که تن نازک پاکش
از سایه برگ گل تر گیرد آزار
هوش مصنوعی: روح آرامی پیدا کرد که جسم نازک و پاکش از سایهی برگ گل آسیب نبیند.
نرگس چو سمن گفت که ای دیده صحت
بیماری تو من کشم از دیده بیدار
هوش مصنوعی: نرگس به سمن گفت که ای چشم، من درد تو را از چشمان بیدارم دور میکنم.
ایام برو خواند که ای جان گرامی
بی از تو مبادام حیات اندک و بسیار
هوش مصنوعی: ایام از من میخواهد که ای جان گرامی، زندگیام بدون تو بسیار کم و ناچیز است.
شاها ز گل باغ جلال تو که بشکفت
شد گلشن نیلوفری از عطر چو گلزار
هوش مصنوعی: ای شاه، از گلهای باغ شکوهمند تو که شکوفا شده، باغی پر از عطر و طراوت مانند گلزار نیلوفری به وجود آمده است.
از یمن رضای تو شفا یافت و گرنه
عیسی به زمین آمدی از چرخ دگر بار
هوش مصنوعی: بخاطر خشنودی تو، شفا یافتم و اگر نه، عیسی نیز اگر به زمین میآمد، از دور دیگر نمیتوانست مرا نجات دهد.
از بهر شفای تن او ثور و حمل را
هم نام تو خون کردی از خنجر خون خوار
هوش مصنوعی: برای درمان بیماری او، حتی ثور و حمل را هم به نام تو با خون خنجر آلوده کردی.
بر پوست سبز فلک از کلک عطارد
تعویذ نوشتی پی او گنبد دوار
هوش مصنوعی: بر سطح آسمان سبز، با قلم سیاره عطارد جادو و دعایی نوشتهای برای او که در گنبد بیپایان آسمان در حرکت است.
خود را چو سپند از جهت دفع گزندش
بر مجمر خورشید زدی کوکب سیار
هوش مصنوعی: برای محفوظ ماندن از آسیبها، مانند گیاه خوشبو و معطر، بر روی آتش تابان خورشید قرار گرفتی، مانند ستارهای درخشان که در آسمان میدرخشد.
یارب چه کم آید ز خداوندی و جاهش
کز بنده خود یاد کند شاه جهاندار
هوش مصنوعی: ای خدا، چه چیزی از بزرگی و مقام تو کم میشود اگر تو از بندهات یاد کنی، ای شاهِ جهانیان؟
پرسد که مرا چاکر کی بود شکر باش
گوید که مرا بند گکی بود گهربار
هوش مصنوعی: میپرسد که کی به عنوان خدمتگزار من شکرگزاری میکند و پاسخ میدهد که من به خاطر تعلق خاطر و ارزشمندیام، به او محدود هستم.
خود ره در سایه مبر زانکه روان نیست؟
تا ذات چو خورشید تو بازم بدهد بار
هوش مصنوعی: از ورود به راهی که وجود ندارد خودداری کن، زیرا در آنجا هیچ حرکت و پیشرفتی نخواهی داشت. تنها زمانی میتوانی به جلو بروی که وجود واقعی و درخشان خود را بیابی و به آن اجازه دهی تا تو را به سوی هدفهایت هدایت کند.
آنرا که همی بردی از خاک بر افلاک
چون ابر میان ره رحمت کن و مگذار
هوش مصنوعی: آن کسی که تو را از زمین به آسمان میبرد، مانند ابر، در راه رحمت قرار بده و نگذاشته که از بین برود.
بی صورت میمون تو آن دل که سبک شد
از روشنی دیده کنون هست گرانبار
هوش مصنوعی: اگر دلی از دیدن زیباییها خالی شده باشد، در حال حاضر سنگین و ناراحت است، مانند میمونی که بیصورت است.