شمارهٔ ۳۶ - درمدح سلطان بهرام شاه غزنوی گوید
هفته دیگر بسعی ابر مروارید بار
آورد شاخ شکوفه عقد مروارید بار
گاه باد از عارض سنبل برانگیزد نسیم
گاه ابر از طره شمشاد بنشاند غبار
خطه باغ از ریاحین سبزتر از خط دوست
گوشه شاخ از شکوفه پر درر چون گوش یار
زانکه تا بر مردم دیده عروس باغ را
حقه آیینه گون جلوه دهد مشاطه وار
باد میسوزد بخور و ابر میریزد گلاب
چرخ می گوید نوید و باغ می سازد نثار
گر چو قارون پای لاله ماند اندر گل سزد
زانکه گردد از شکوفه دست موسی آشکار
غنچه را از خوش دلی در پوست کی یابد مجال
باده را از خرمی در جام کی باشد قرار
جز به جان یکدگر سوگند کم گویند از آنک
رنگ و بو از یکدگر دارند هر دو مستعار
گلبنان چون دلبران هر صبحدم خندند خوش
بلبلان چون بیدلان هر نیم شب نالند زار
سبزه زنگارگون گردد عیان در بوستان
لاله شنگرف رنگ آید پدید از کوهسار
باغ پر طوطی شود از سبزه های بی قیاس
چون سرایند بنده بلبل وار مدح شهریار
آن امین ملت و از فتنه ملت را امان
وان یمین دولت و ازیمن دولت را مدار
مشتری منظر شده کیوان محل بهرام شاه
کاسمان روز گار است آفتاب روز بار
از نوالش بچه امید گشته سیر شیر
وز نهیبش فتنه بیدار خورده کوکنار
نور چشم دین و دولت ظل حق بهرام شاه
کاسمان اعتبار است آفتاب روزگار
خاک درگاهش خورد سیم و از آن باشد عزیز
کز سخاوت سیم و زر کرده است همچون خاک خوار
مدح علمست این نداند جز شمار سیم و زر
از شمار علم بیرون شد مگر علم شمار؟
ماه اگر گشتی ز ماه رایت او بهره مند
مهر اگر گشتی ز مهر طلعت او مایه دار
این یکی از چرخ گردان نیستی هر نیمه شب
وان دگر بر خاک غلطان نیستی روزی دو بار
ای ترا در عدل کمتر چاکری نوشیروان
وی ترا در حمله کهتر بنده اسفندیار
شیر گردون روی همچون خار پشت اندر کشد
چون شود نیلوفر تیغ تو گلگون در شکار
هیچ اگر خورشید دیدی رأیت اندر کارها
دیده خورشید از آن حسرت فرو ماندی ز کار
عزمت ار گوید زمین را کای زمین یکره بگرد
حزمت ار گوید فلک را کای فلک یکدم بدار
این یکی چون دائره بر خویشتن گردان شود
وآن یکی چون قطب گیرد مرکز خوش استوار
زانکه کردی اختیار از کارها احیای حق
حق ترا کرد از همه شاهان عالم اختیار
پست همت گمرهی سر گر فرو نارد ترا
شخص او را پایه برتر بود بر بالای دار
راست پنداری که روز بزم بحری در سخا
راست پنداری که روز رزم کوهی در وقار
زان بود شاعر ز جودت چون صدف پر در دهان
زان کند زائر ز مهرت همچو کان پر زر کنار
رتبت چتر سیاهت جست چرخ روز کور
لاجرم باشد همه چشمش سفید از انتظار
از نسیم خلق گلبویت بسان عندلیب
بندگانت یک زمان دارند آوازی هزار
تا ز دور چرخ روشن خاک را باشد ثبات
تا بگرد خاک تیره چرخ را باشد مدار
خاک درگاه نکو خواه تو بادا چرخ قدر
چرخ اقبال بد اندیش تو بادا خاکسار
شمارهٔ ۳۵ - ایضا در مدح بهرام شاه گفته است: خه بنا میزد این جهان نگریدشمارهٔ ۳۷ - ایضا در مدح بهرام شاه است: یارب جهان بکامه بهرام شاه دار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هفته دیگر بسعی ابر مروارید بار
آورد شاخ شکوفه عقد مروارید بار
هوش مصنوعی: در هفته آینده، تلاش ابرها باعث خواهد شد که شاخهای درختان شکوفههای زیبا و درخشانی مانند مروارید به وجود بیاورند.
گاه باد از عارض سنبل برانگیزد نسیم
گاه ابر از طره شمشاد بنشاند غبار
هوش مصنوعی: گاهی باد از موهای خوشبوی سنبل نسیمی را به وجود میآورد و گاهی ابر غباری را از روی طرههای زیبا و خوشفرم شمشاد برمیدارد.
خطه باغ از ریاحین سبزتر از خط دوست
گوشه شاخ از شکوفه پر درر چون گوش یار
هوش مصنوعی: این متن به توصیف زیباییهای طبیعت و مقایسه آن با احساسات و ارتباطات انسانی میپردازد. در آن به این نکته اشاره شده که گلها و شکوفهها میتوانند نمادی از دوستی و محبت باشند. زیبایی باغ و گلها در مقایسه با پیوندهای احساسی، نشاندهنده عمق و ارزش ارتباطات انسانی است. احساساتی که مانند گلها در دل انسانها رشد میکنند و زیبایی خاصی به زندگی میبخشند.
زانکه تا بر مردم دیده عروس باغ را
حقه آیینه گون جلوه دهد مشاطه وار
هوش مصنوعی: چون که باغ همچون عروس زیبایی دارد، باید کسی باشد که آن را به زیبایی برای مردم به نمایش بگذارد، مانند آرایشگری که با هنر خود جلوهها را برجسته میکند.
باد میسوزد بخور و ابر میریزد گلاب
چرخ می گوید نوید و باغ می سازد نثار
هوش مصنوعی: باد در حال وزیدن است و میوهها را میسوزاند. ابر، گلهای خوشبو را میبارد. چرخ و فلک، خبرهای خوشی میآورد و باغها را پر از شکوفه میکند.
گر چو قارون پای لاله ماند اندر گل سزد
زانکه گردد از شکوفه دست موسی آشکار
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند قارون، که ثروت و قدرتش بر همه آشکار بود، بر روی گل لاله بایستد، این امر مناسبی است؛ زیرا از شکوفهای که در دست موسی ظاهر شده، نشانهای بزرگ به وجود میآید.
غنچه را از خوش دلی در پوست کی یابد مجال
باده را از خرمی در جام کی باشد قرار
هوش مصنوعی: غنچه به خاطر شادیاش هرگز نمیتواند در پوست خود جا بگیرد و جام پر از باده هم به خاطر سرزندگیاش نمیتواند آرام بگیرد.
جز به جان یکدگر سوگند کم گویند از آنک
رنگ و بو از یکدگر دارند هر دو مستعار
هوش مصنوعی: جز به جان یکدیگر، سوگند نمیخورند، زیرا هر دو از یکدیگر رنگ و بوی خاصی دارند که نشاندهنده وابستگیشان است.
گلبنان چون دلبران هر صبحدم خندند خوش
بلبلان چون بیدلان هر نیم شب نالند زار
هوش مصنوعی: کوههای لبنان مانند دلبرانی در هر صبح میخندند و بلبلان همچون افرادی که دلشکستهاند، در نیمههای شب ناله و زاری میکنند.
سبزه زنگارگون گردد عیان در بوستان
لاله شنگرف رنگ آید پدید از کوهسار
هوش مصنوعی: در باغ گل، سبزهها به رنگ زنگار درمیآیند و لالههای قرمز به وضوح دیده میشوند که از کوهها پیداست.
باغ پر طوطی شود از سبزه های بی قیاس
چون سرایند بنده بلبل وار مدح شهریار
هوش مصنوعی: باغ به خاطر سبزههای فراوان و بینظیر، شاداب و پر از طوطی میشود، مانند اینکه وقتی بندهای با عشق و ارادت، دوستش را ستایش کند.
آن امین ملت و از فتنه ملت را امان
وان یمین دولت و ازیمن دولت را مدار
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت کسی اشاره دارد که به عنوان حافظ و نگهدار امنیت و آرامش مردم عمل میکند. او باید در برابر فتنهها و ناامنیها که ممکن است مردم را تهدید کند، محافظت کند. همچنین، او باید در حمایت از دولت و حفظ ثبات آن تلاش کند و به عنوان یک منبع ثبات و امانتداری در جامعه شناخته شود.
مشتری منظر شده کیوان محل بهرام شاه
کاسمان روز گار است آفتاب روز بار
هوش مصنوعی: ستاره مشتری در حال نمایان شدن است و کیوان نیز در انتظار است. بهرام شاه در آسمان، روز تازهای آغاز کرده و آفتاب روز روشن و گرم میتابد.
از نوالش بچه امید گشته سیر شیر
وز نهیبش فتنه بیدار خورده کوکنار
هوش مصنوعی: از نعمتهای او، بچهای به امید زنده میماند و از سر و صدا و تهدید او، آشفتگی و جنجالی به وجود میآید.
نور چشم دین و دولت ظل حق بهرام شاه
کاسمان اعتبار است آفتاب روزگار
هوش مصنوعی: روشنی چشم دین و حکومت، تحت سایهی حق، بهرام شاه است که مانند آفتاب روزگار اعتبار و عظمت دارد.
خاک درگاهش خورد سیم و از آن باشد عزیز
کز سخاوت سیم و زر کرده است همچون خاک خوار
هوش مصنوعی: آنچه در برابر درگاه او قرار میگیرد، به مانند خاک است و از آن میتواند ارزشمند باشد، زیرا که او به سخاوت خود طلا و نقره را همچون خاک بیارزش کرده است.
مدح علمست این نداند جز شمار سیم و زر
از شمار علم بیرون شد مگر علم شمار؟
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش علم اشاره دارد و نشان میدهد که فقط کسانی که به ارزش علم پی بردهاند، میتوانند تفاوت آن را با ثروتهای مادی مانند طلا و نقره درک کنند. علم نمیتواند با شمارش پول و داراییها اندازهگیری شود و تنها کسانی که به عمق علم واقفند، اهمیت واقعی آن را درک میکنند.
ماه اگر گشتی ز ماه رایت او بهره مند
مهر اگر گشتی ز مهر طلعت او مایه دار
هوش مصنوعی: اگر ماه را ببینی، به زیبایی و جلوهاش توجه کن، چون او به خاطر وجود خود، از نور ماه برخوردار است. و اگر با عشق سر و کار داری، بدان که زیبایی و سیرت آن عشق، به خاطر وجود محبوب است.
این یکی از چرخ گردان نیستی هر نیمه شب
وان دگر بر خاک غلطان نیستی روزی دو بار
هوش مصنوعی: تو تنها یک چرخ گردان نیستی که هر نیمه شب بچرخد و در روزی دو بار به زمین بیفتد.
ای ترا در عدل کمتر چاکری نوشیروان
وی ترا در حمله کهتر بنده اسفندیار
هوش مصنوعی: تو در عدل و انصاف کمتر از نوشیروان نیستی و در میدان جنگ نیز از اسفندیار ضعیفتر نیستی.
شیر گردون روی همچون خار پشت اندر کشد
چون شود نیلوفر تیغ تو گلگون در شکار
هوش مصنوعی: شیر درخشان مانند خارهای تیز، وقتی به نیلوفر برمیخورد، باعث خونین شدن گلبرگهایش در هنگام شکار میشود.
هیچ اگر خورشید دیدی رأیت اندر کارها
دیده خورشید از آن حسرت فرو ماندی ز کار
هوش مصنوعی: اگر در زندگیات به خورشید نگاه کردی، باید بدانی که آن را در کارهایت نظاره کردهای و از آن حسرتی بر دلت نشسته که به خاطر کوتاهیهایت در زندگی آزار میبیند.
عزمت ار گوید زمین را کای زمین یکره بگرد
حزمت ار گوید فلک را کای فلک یکدم بدار
هوش مصنوعی: اگر تصمیم بگیری، میتوانی زمین را به حرکت درآوری و اگر اراده کنی، میتوانی آسمان را برای یک لحظه متوقف کنی.
این یکی چون دائره بر خویشتن گردان شود
وآن یکی چون قطب گیرد مرکز خوش استوار
هوش مصنوعی: این یکی مانند دایره است که به دور خود میچرخد و آن یکی مانند قطبی است که به عنوان مرکز ثابت و خوشایند قرار دارد.
زانکه کردی اختیار از کارها احیای حق
حق ترا کرد از همه شاهان عالم اختیار
هوش مصنوعی: چون تو اختیار را از کارها گرفتهای و حق را زنده کردهای، حق به تو اختیار داده که از همهی پادشاهان جهان برتری یابی.
پست همت گمرهی سر گر فرو نارد ترا
شخص او را پایه برتر بود بر بالای دار
هوش مصنوعی: اگر همت تو پایین باشد، در امان نمیمانی و به ورطۀ گمراهی و سرزنش میافتی. تنها فردی که اراده و همت بالایی دارد، میتواند به درجات بالا دست یابد و از موقعیتهای خطرناک دور بماند.
راست پنداری که روز بزم بحری در سخا
راست پنداری که روز رزم کوهی در وقار
هوش مصنوعی: به باور تو، روزی که جشن و شادی است، مانند دریا از بخشش و سخاوت پر است و روزی که جنگ و نبرد است، همچون کوهی با وقار و استواری به نظر میرسد.
زان بود شاعر ز جودت چون صدف پر در دهان
زان کند زائر ز مهرت همچو کان پر زر کنار
هوش مصنوعی: به خاطر سخاوت تو، شاعر مانند صدفی است که دهانش پر از گوهر است. از محبت تو زائران مانند کناری پر از طلا هستند.
رتبت چتر سیاهت جست چرخ روز کور
لاجرم باشد همه چشمش سفید از انتظار
هوش مصنوعی: وقتی چتر سیاه تو بر سر آسمان میافتد، روزگار نادان و نابینا میشود و همه چشمها به خاطر انتظار، به سفیدی میگرایند.
از نسیم خلق گلبویت بسان عندلیب
بندگانت یک زمان دارند آوازی هزار
هوش مصنوعی: نسیم لطیف گل وجود تو، همچون بلبل، صدای زیبایی دارد که بندگانت را در یک زمان به وجد میآورد و به آنها خوشی و لذت میبخشد.
تا ز دور چرخ روشن خاک را باشد ثبات
تا بگرد خاک تیره چرخ را باشد مدار
هوش مصنوعی: تا زمانی که خاک روشن و روشنایی دور چرخ (آسمان) پابرجاست، خاک تیره و تار زمین به دور آن خواهد چرخید.
خاک درگاه نکو خواه تو بادا چرخ قدر
چرخ اقبال بد اندیش تو بادا خاکسار
هوش مصنوعی: ای کاش خاک درگاه کسانی که نیکو هستند و مورد احتراماند، همیشه باصفا و پاک باشد. چرخ روزگار و سرنوشت تو که بدبین و بداندیش هستی، به خوبی و نیکی برنمیگردد. من هم نیازمند توکمال خاکساری و فروتنی هستم.