گنجور

شمارهٔ ۳۳ - در مدح قوام الدین حسن و بهرام شاه گوید

رخش طرز گلستان می‌نماید
ز آتش آب حیوان می‌نماید
چو گردون دل بسی دارد ولیکن
چو گردون جمله گردان می‌نماید
ز پسته گر نمکدان ساخت نشکفت
شکر بین کز نمکدان می‌نماید
مرا دور از لب و دندان جانان
نگر کان لب چه دندان می‌نماید
به جام باده ماند از لطافت
تنش پنهان همه جان می‌نماید
دلت می‌زد که شوخی خواهدت کشت
حسن هشدار کین آن می‌نماید
سخن فردا بها گیرد اگرچه
چنین امروزت ارزان می‌نماید
چه گردد آخر کارم ندانم
کز اول بس پریشان می‌نماید
دلم دانی چرا شد در دو زلفش
پریشان بر پریشان می‌نماید
نگارا هر زمان گویی به طنزم
که بس بی‌معنیی هان می‌نماید
گل تر دامن از تو کیست باری
که صد چاک از گریبان می‌نماید
نشان روی خوبت در دل من
میان درد درمان می‌نماید
یکی از پوست بیرون آی چون گل
که بر تن پوست زندان می‌نماید
بیا تا شکر این گویم که صاحب
به جای من بس احسان می‌نماید
قوام دولت و ملت حسن آن
که صدر و بدر اعیان می‌نماید
خداوندی که این گردون سرکش
مثالش را به فرمان می‌نماید
قدم بر اوج گردون می‌گذارد
کرم تا حد امکان می‌نماید
ز رشک نو عروس عدل او ظلم
جهان را درد هجران می‌نماید
اگرچه حال خصمانش که بد باد
گروهی را به سامان می‌نماید
خرد را چون ورم در کار دارد
فزونی عین نقصان می‌نماید
فلک تا خلق نیک او بدید است
ز بد کردن پشیمان می‌نماید
خدایا آنچه از اخلاص پیداست
که او در ملک سلطان می‌نماید
خداوند جهان بهرامشه آن
که بار فر سلیمان می‌نماید
ز خون خصم چون برقست تیغش
که گریان است و خندان می‌نماید
رخ اعدات گلگون باد از آن گل
که او از خار پیکان می‌نماید
بزرگا تازگی‌ها بین که عالم
ز نوزادان بستان می‌نماید
چمن را نامهٔ خُلد آمد آنگه
به خط سبز عنوان می‌نماید
مگر هجر بنفشه خواب دیده است
که نرگس نیک حیران می‌نماید
نزد بلبل نوا لیکن به مرغان
کنون آهنگ دستان می‌نماید
خداوندا به صنع آن خدایی
که از خاری گلستان می‌نماید
گهی از آب جانان می‌نگارد
گهی از خاک ریحان می‌نماید
به قدرت از نهاد عشق پیدا
نشان جان پنهان می‌نماید
که بر یک دعوی ناکرده بنده
به حق صد گونه برهان می‌نماید
ولیکن نزد این دونان عجب نیست
که با این فضل نادان می‌نماید
زرین سم گرچه باشد خرچه داند
که عیسی ز آسمان جان می‌نماید
مگر لاحول بشتابد که شه ره
از این غولان بیابان می‌نماید
به جای آریم حق یک یک به واجب
مجال عمر چندان می‌نماید
درشتی هم کند تیغ زبانم
اگرچه نرم سوهان می‌نماید
همیشه تا حمل می‌پوشد از خود
به قدر آنکه میزان می‌نماید
سر خصمت بریده چون حمل کو
دو سر مانند سرطان می‌نماید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخش طرز گلستان می‌نماید
ز آتش آب حیوان می‌نماید
هوش مصنوعی: چهره‌اش زیبایی گلستان را به یاد می‌آورد، و آتش در درونش مانند آب حیوانات جلوه‌گری می‌کند.
چو گردون دل بسی دارد ولیکن
چو گردون جمله گردان می‌نماید
هوش مصنوعی: آسمان در دل خود احساسات و دلایل زیادی دارد، اما در ظاهر همچون گردشگری تنها در حال چرخش و تغییرات به نظر می‌رسد.
ز پسته گر نمکدان ساخت نشکفت
شکر بین کز نمکدان می‌نماید
هوش مصنوعی: اگر پسته‌ای از نمکدان درست کنند، شکر هرگز نمی‌تواند شکوفا شود؛ چراکه درون نمکدان فقط نمک وجود دارد و زیبایی شکر را نمی‌تواند نشان دهد.
مرا دور از لب و دندان جانان
نگر کان لب چه دندان می‌نماید
هوش مصنوعی: به من نگاه کن که چقدر دور از لب و دندان محبوبم هستم، زیرا آن لب چه زیبایی و دلربایی دارد.
به جام باده ماند از لطافت
تنش پنهان همه جان می‌نماید
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که نوشیدنی به قدری لطیف و دلپذیر است که گویی تمامی احساسات و احساسات وجود انسان را در خود پنهان کرده و به وضوح نمایان می‌سازد.
دلت می‌زد که شوخی خواهدت کشت
حسن هشدار کین آن می‌نماید
هوش مصنوعی: دل تو می‌خواست که شوخی با تو بازی کند، اما حسن به تو هشدار می‌دهد که این مساله جدی است و عواقب خطرناکی دارد.
سخن فردا بها گیرد اگرچه
چنین امروزت ارزان می‌نماید
هوش مصنوعی: سخن امروز تو شاید به نظر کم‌ارزش بیاید، اما فردا ممکن است ارزش زیادی پیدا کند.
چه گردد آخر کارم ندانم
کز اول بس پریشان می‌نماید
هوش مصنوعی: نمی‌دانم سرنوشت کارهایم چه خواهد شد، چون از ابتدا همه چیز برایم آشفته و ناراحت‌کننده به نظر می‌رسد.
دلم دانی چرا شد در دو زلفش
پریشان بر پریشان می‌نماید
هوش مصنوعی: دل من به چه دلیلی در دو زلف او آشفته و بی‌قید شده است، وقتی که منظره‌ای پریشان و زیبا را به نمایش می‌گذارد.
نگارا هر زمان گویی به طنزم
که بس بی‌معنیی هان می‌نماید
هوش مصنوعی: هر بار که تو با شوخی‌ات صحبت می‌کنی، به نظر می‌رسد که گفتارت بی‌معنا است.
گل تر دامن از تو کیست باری
که صد چاک از گریبان می‌نماید
هوش مصنوعی: کسی که دامن گل‌دار را از تو گرفته، چرا با هر چاکی نمایان می‌شود؟
نشان روی خوبت در دل من
میان درد درمان می‌نماید
هوش مصنوعی: تصویر زیبایی از تو در دل من، در میان همه دردها، به نوعی درمان و آرامش می‌بخشد.
یکی از پوست بیرون آی چون گل
که بر تن پوست زندان می‌نماید
هوش مصنوعی: از محدودیت‌ها و سختی‌های زندگی رها شو، مانند گلی که از پوست خود خارج می‌شود و به زیبایی درخشان خود نمایان می‌گردد.
بیا تا شکر این گویم که صاحب
به جای من بس احسان می‌نماید
هوش مصنوعی: بیا تا از لطف و احسان او صحبت کنم، چرا که او به جای من خیر و نیکی بسیاری می‌کند.
قوام دولت و ملت حسن آن
که صدر و بدر اعیان می‌نماید
هوش مصنوعی: استحکام و دوام حکومت و ملت به نیکی و فضیلت افرادی بستگی دارد که در کانون توجه و مطرح هستند.
خداوندی که این گردون سرکش
مثالش را به فرمان می‌نماید
هوش مصنوعی: خدای بزرگی که این آسمان پر tumult را به راحتی تحت کنترل خود دارد.
قدم بر اوج گردون می‌گذارد
کرم تا حد امکان می‌نماید
هوش مصنوعی: کرم با احتیاط و آرامش به بالای آسمان می‌رود و سعی می‌کند تا جایی که می‌تواند خود را نشان دهد و به نمایش بگذارد.
ز رشک نو عروس عدل او ظلم
جهان را درد هجران می‌نماید
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و فریبایی تازه عروسی که به عدالت او گواهی می‌دهد، ظلم و بی‌عدالتی موجود در جهان، درد جدایی و دوری را نمایان می‌سازد.
اگرچه حال خصمانش که بد باد
گروهی را به سامان می‌نماید
هوش مصنوعی: هرچند وضعیت دشمنان او به نظر خوب و منظمی می‌آید، اما در واقع ناپایدار و بد است.
خرد را چون ورم در کار دارد
فزونی عین نقصان می‌نماید
هوش مصنوعی: وقتی عقل و فهم در کاری مشغول می‌شود، گاهی به نظر می‌رسد که بیشتر شدن آن نه تنها مفید نیست، بلکه باعث نقص و کمبود نیز می‌شود.
فلک تا خلق نیک او بدید است
ز بد کردن پشیمان می‌نماید
هوش مصنوعی: اگر آسمان، زیبایی‌های خلق نیک او را دیده باشد، به خاطر کارهای زشتش، دچار پشیمانی به نظر می‌رسد.
خدایا آنچه از اخلاص پیداست
که او در ملک سلطان می‌نماید
هوش مصنوعی: خدایا، هر چیزی که از صداقت و خلوص در وجود او نمایان است، در نزد سلطان نشان داده می‌شود.
خداوند جهان بهرامشه آن
که بار فر سلیمان می‌نماید
هوش مصنوعی: خداوند، پادشاه جهان، بهرام است؛ او کسی است که قدرت و عظمت سلیمان را به نمایش می‌گذارد.
ز خون خصم چون برقست تیغش
که گریان است و خندان می‌نماید
هوش مصنوعی: تیغ او مانند برقی از خون دشمنانش است که همزمان هم می‌نالد و هم لبخند می‌زند.
رخ اعدات گلگون باد از آن گل
که او از خار پیکان می‌نماید
هوش مصنوعی: صورت معشوق مانند گلی است که از خارها و مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد، جلوه‌گری می‌کند. این زیبایی او در برابر سختی‌ها و موانع به چشم می‌آید.
بزرگا تازگی‌ها بین که عالم
ز نوزادان بستان می‌نماید
هوش مصنوعی: بزرگان، به تازگی می‌بینند که دنیا چطور از نو زاییده‌ها و بچه‌ها پر شده است.
چمن را نامهٔ خُلد آمد آنگه
به خط سبز عنوان می‌نماید
هوش مصنوعی: چمن نامه‌ای از بهشت دریافت می‌کند و با رنگ سبز خود را معرفی می‌کند.
مگر هجر بنفشه خواب دیده است
که نرگس نیک حیران می‌نماید
هوش مصنوعی: آیا ممکن است هجران بنفشه خواب و خیال آشفته‌ای را باعث شده باشد که نرگس با چهره‌ای زیبا و حیرت‌زده به نظر می‌رسد؟
نزد بلبل نوا لیکن به مرغان
کنون آهنگ دستان می‌نماید
هوش مصنوعی: بلبل حالا در حال خواندن نغمه‌ای است، اما رفتار پرندگان دیگر نشان می‌دهد که به دستان اشاره دارند.
خداوندا به صنع آن خدایی
که از خاری گلستان می‌نماید
هوش مصنوعی: ای خداوند، به وجود آن خدایی که از خار، گل و باغ را می‌سازد.
گهی از آب جانان می‌نگارد
گهی از خاک ریحان می‌نماید
هوش مصنوعی: گاهی از عشق محبوب، نشانه‌هایی را به تصویر می‌کشد و گاهی دیگر از زیبایی‌های طبیعت و عطر گل‌ها سخن می‌گوید.
به قدرت از نهاد عشق پیدا
نشان جان پنهان می‌نماید
هوش مصنوعی: عشق به‌قدری قوی است که می‌تواند نشانه‌های وجود جان پنهان را نمایان کند.
که بر یک دعوی ناکرده بنده
به حق صد گونه برهان می‌نماید
هوش مصنوعی: بنده برای اثبات یک ادعای نا‌کرده، به حق، دلایل و شواهد زیادی را ارائه می‌دهد.
ولیکن نزد این دونان عجب نیست
که با این فضل نادان می‌نماید
هوش مصنوعی: اما برای این افراد پست، عجیب نیست که کسی با این دانش کم، به نظر باهوش بیاید.
زرین سم گرچه باشد خرچه داند
که عیسی ز آسمان جان می‌نماید
هوش مصنوعی: اگرچه گلابی از سرزمین طلا بیافریده شود، ولی در نهایت آنچه اهمیت دارد، روح و جان عیسی است که از آسمان به زندگی می‌بخشد.
مگر لاحول بشتابد که شه ره
از این غولان بیابان می‌نماید
هوش مصنوعی: آیا می‌توان کسی از شدت ترس و وحشت به سوی ما بیاید که در این دنیای پر از مشکلات و خطرات، زندگی در این بیابان سخت به نظر می‌رسد؟
به جای آریم حق یک یک به واجب
مجال عمر چندان می‌نماید
هوش مصنوعی: به جای اینکه حق هر فرد را در مدت زمان کوتاه عمر پرداخت کنیم، بهتر است مقدار حق را به تدریج و با توجه به فرصت‌های زندگی انجام دهیم.
درشتی هم کند تیغ زبانم
اگرچه نرم سوهان می‌نماید
هوش مصنوعی: هرچند زبانم به لطافت و نرمی می‌زند، اما ممکن است با تیزی و تندخویی سخن بگوید.
همیشه تا حمل می‌پوشد از خود
به قدر آنکه میزان می‌نماید
هوش مصنوعی: همیشه انسان به اندازه‌ای که بار و مسئولیت دارد، از خود می‌پوشد و محافظت می‌کند.
سر خصمت بریده چون حمل کو
دو سر مانند سرطان می‌نماید
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن تو سرش بریده شده باشد، او به شکل یک حمله دو سر به نظر می‌رسد که شبیه سرطان است.