شمارهٔ ۳۲ - در مدح سلطان سنجر گوید
جهان را شاه فرخ پی چنین باید چنین باید
که خلق عالم اندر سایه عدلش بیاساید
خجسته رای او در ملک راه فتنه بر بندد
مبارک روی او از خلق کار بسته بگشاید
چو دریا طبع او رادی کند دایم غنی ماند
چو گردون کار او گردان بود لیکن نفرساید
گهی بر صفحه افلاک نقش جود بنگارد
گهی ز آیینه انصاف رنگ بخل بزداید
ولی را گر عطا باید عدو را گر خطا افتد
خدا و خلق داند کان ببخشد وین ببخشاید
چنان از ظالمان بربود باسش دل که در عالم
ندارد کهربا زهره که پرکاه برباید
خه ای برنا جوان بختی که در صد قرن تا زین پس
نظیرت در جهان کهل چرخ پیر ننماید
سعادت چشم بگشاده که تا رویت کجا بیند
زمانه گوش بنهاده که تا رایت چه فرماید
شب و روز بهار آمد بداندیش و نکو خواهت
که او می کاهد و از کاهش او این بیفزاید
ثنا گوید بآواز بلندت ابر از آن چون من
ز یمن مدح تو پهلو همی بر آسمان ساید
شهنشاها تو کوه حلمی و چون گویمت مدحی
چو کوهی در صدا گوئی ز من بی من سخن زاید
یکی آن آرزو دارم که سنجی مادحانت را
که تاخود مر ترا چون من که باشد آنکه بستاید
ز مدحت طبع من الحمدالله صفوتی دارد
مباد آنروز کو رامدحت هر کس بیالاید
بگویم چیست ای شاه جهان من بنده را بر خود
دو شکل افتاده هر ساعت بیکسو طبع بگراید
چو از جود تو اندیشم خرد گوید شدی قارون
چو از حال خود اندیشم امل گوید که بباید
هزاران کس ز انعامت بر آسود و مرفه شد
مرا شایستگی بیش است اگر منهم شوم شاید
چو تو اندر همه عالم کجا آید پدید ای شه
اگر بس بنده مخلص ز انعامت پدید آید
بزی در ظل سرسبزی و ملک آرای چندانی
که تیغ آفتاب از نور گیتی را بپیراید
شمارهٔ ۳۱ - در مدح بهرام شاه هست: باد آتش بار چون از روی دریا در شودشمارهٔ ۳۳ - در مدح قوام الدین حسن و بهرام شاه گوید: رخش طرز گلستان مینماید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان را شاه فرخ پی چنین باید چنین باید
که خلق عالم اندر سایه عدلش بیاساید
هوش مصنوعی: جهان باید به گونهای باشد که مردم در سایه عدالت او آرامش داشته باشند.
خجسته رای او در ملک راه فتنه بر بندد
مبارک روی او از خلق کار بسته بگشاید
هوش مصنوعی: تفکر نیک او در کشور، راهی برای بستن فتنهها و آشوبها ایجاد میکند و چهره خوشبخت او میتواند مشکلات و کارهای سخت را برای مردم آسان کند.
چو دریا طبع او رادی کند دایم غنی ماند
چو گردون کار او گردان بود لیکن نفرساید
هوش مصنوعی: اگر او مانند دریا باشد و همیشه شخصیتی بخشنده و صادق داشته باشد، در این صورت همیشه در فقر نخواهد بود. هرچند که سرنوشت او مانند چرخش آسمان تغییر میکند، اما او هرگز به سختی نمیافتد.
گهی بر صفحه افلاک نقش جود بنگارد
گهی ز آیینه انصاف رنگ بخل بزداید
هوش مصنوعی: گاهى بر صفحه آسمان، آثار بخشش و سعه صدر را میبیند و گاهى از طریق آینه انصاف، رنگ و بوی بخل و تنگنظرى را دور میکند.
ولی را گر عطا باید عدو را گر خطا افتد
خدا و خلق داند کان ببخشد وین ببخشاید
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به دیگران لطف کند، باید بداند که اگر دشمنی مرتکب اشتباهی شد، خداوند و مردم میدانند که او این اشتباه را ببخشد و به او عفو کند.
چنان از ظالمان بربود باسش دل که در عالم
ندارد کهربا زهره که پرکاه برباید
هوش مصنوعی: دلش از ظلم و ستم چنان به درد آمده که هیچ در این دنیا مثل زهره (ستاره) نمیتواند چنین حالتی را احساس کند، مثل اینکه یک دانه کاه به سادگی از جایی برمیدارد.
خه ای برنا جوان بختی که در صد قرن تا زین پس
نظیرت در جهان کهل چرخ پیر ننماید
هوش مصنوعی: ای جوان با بخت و اقبال، خوشبختی از آن توست که در صد سال آینده هیچ کس در دنیا مثل تو پیدا نخواهد شد و زمانه نمیتواند مانند تو را به دنیا بیاورد.
سعادت چشم بگشاده که تا رویت کجا بیند
زمانه گوش بنهاده که تا رایت چه فرماید
هوش مصنوعی: سعادت به چشمی باز است که ببیند وجود تو را، و زمانه گوش تیز کرده تا ببیند تو چه دستوری میدهی.
شب و روز بهار آمد بداندیش و نکو خواهت
که او می کاهد و از کاهش او این بیفزاید
هوش مصنوعی: در طول شب و روز بهار آمده است، و کسی که بداندیش است و به تو خیر نمیخواهد، میداند که او کم میشود، اما کم شدن او باعث افزایش تو میشود.
ثنا گوید بآواز بلندت ابر از آن چون من
ز یمن مدح تو پهلو همی بر آسمان ساید
هوش مصنوعی: ابر به خاطر ستایش و مدح تو با صدای بلند صدایی در آسمان ایجاد میکند و به سمت تو میچرخد.
شهنشاها تو کوه حلمی و چون گویمت مدحی
چو کوهی در صدا گوئی ز من بی من سخن زاید
هوش مصنوعی: ای شاهان، تو نماد بزرگی و صبر هستی؛ و هنگامی که بخواهم تو را ستایش کنم، مانند کوهی در بلندی، صدایم به گونهای میرسد که گویی بدون حضور من، سخن میگوید.
یکی آن آرزو دارم که سنجی مادحانت را
که تاخود مر ترا چون من که باشد آنکه بستاید
هوش مصنوعی: من تنها یک آرزو دارم، و آن این است که سنجش مدح و ستایش تو را به گونهای دریابم که ببینم آیا کسی مانند من وجود دارد که بتواند تو را آنچنان که شایستهاش هستی، ستایش کند.
ز مدحت طبع من الحمدالله صفوتی دارد
مباد آنروز کو رامدحت هر کس بیالاید
هوش مصنوعی: از ستایش کردن من خوشحالم و امیدوارم آن روزی نیاید که ستایش هر فردی به من برسد.
بگویم چیست ای شاه جهان من بنده را بر خود
دو شکل افتاده هر ساعت بیکسو طبع بگراید
هوش مصنوعی: بگویم چه بگویم، ای فرمانروای جهانی، من بندهات هر لحظه به دو شکل دگرگون میشوم و هر بار به سمتی تمایل پیدا میکنم.
چو از جود تو اندیشم خرد گوید شدی قارون
چو از حال خود اندیشم امل گوید که بباید
هوش مصنوعی: وقتی به بخشش و سخاوت تو فکر میکنم، عقل میگوید که تو مانند قارون هستی، اما وقتی به حال و وضعیت خودم میاندیشم، امید میگوید که باید تلاش کنم.
هزاران کس ز انعامت بر آسود و مرفه شد
مرا شایستگی بیش است اگر منهم شوم شاید
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد از نعمتهای تو بهرهمند شده و در آسایش و رفاه به سر میبرند، اما من شایستگی بیشتری دارم و اگر من هم از این نعمتها برخوردار شوم، ممکن است تأثیر بهتری بگذارم.
چو تو اندر همه عالم کجا آید پدید ای شه
اگر بس بنده مخلص ز انعامت پدید آید
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هیچکس در تمام جهان نمیتواند به مقام تو برسد. اگر کسی بتواند به تو نزدیک شود، تنها بندهای مخلص و وفادار خواهد بود که از لطف تو بهرهمند میشود.
بزی در ظل سرسبزی و ملک آرای چندانی
که تیغ آفتاب از نور گیتی را بپیراید
هوش مصنوعی: بزی در سایه سرسبز و زیبای طبیعتی زندگی میکند که نور خورشید به آرامی از آن عبور میکند.