شمارهٔ ۲۴ - در مدح بهرام شاه است
هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد
ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد
گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد
گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد
سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد
نسیم صبحدم رسم رسول بی پدر گیرد
صبا نقاش و عطار است پنداری که پیوسته
چو نقاشی به پایان برد عطاری ز سر گیرد
طبیعت گر درختان را مطرا میکند شاید
که چون گردد مطرا عود قیمت بیشتر گیرد
دم باد سحر چون مجمر گل را برافروزد
سراسر طارم بستان بخار عود برگیرد
براند بر گلستان ابر نیسان آب و نندیشد
که رخسار لطیف گل خود از بادی اثر گیرد
به پیش آسیای آبگون ابریست چون گردی
که دیده است آسیا هرگز که گرد بحر و بر گیرد
هم اکنون لاله چون اصحاب کهف از خواب برخیزد
چو نرگس نیز یکچندیش سودای سهر گیرد
چو دلشدگان کنون بلبل هزاران راز بگشاید
چو دلداران کنون گلبن هزاران ناز درگیرد
بسا طوطی که از بیضه تر و تازه برون آید
جهان را همچو باز چتر سلطان زیر پر گیرد
خداوند جهان بهرامشاه آن شاه کز جودش
چو روی آسمان هر شب زمین هر روز زر گیرد
مکارم را چو برخیزد امل جود علی یابد
مظالم را چو بنشیند جهان عدل عمر گیرد
گرش افتد بکشتن چرخ را عزمش فرود آرد
ورش باید به قوت کوه را حزمش کمر گیرد
جگر از آب تری یابد و این از همه خوشتر
که تیغ شهریار آب است و گرمی از جگر گیرد
به پیش رای او خورشید را بیخردگی باشد
اگر تا دامن محشر گریبان سحر گیرد
بنامیزد بنامیزد زهی شاه قضا قدرت
که تیغ عزم تو گوهر ز الماس قدر گیرد
تو خورشیدی و بدخواهت در آن عقده که سال و مه
ز قربت چون زحل سوزد ز بعدت چون قمر گیرد
گه از لطفت جهان ملک بوی گلستان یابد
گه از نطقت دهان کلک طعم نیشکر گیرد
نه زانهائی بحمدالله که از لشکر مدد جوئی
نه مرد آن بود خورشید کز ذره حشر گیرد
مکان صرصر ز شبدیز تو در صحن فلک سازد
پناه آتش ز شمشیر تو در قلب حجر گیرد
چو آتش میخورد خود را حسود و دیر برناید
که روز بخت او کوتاهی عمر شرر گیرد
خداوندا ضمیر بنده چون مشاطه چابک
عروس مدح شاهی را همی اندر گهر گیرد
به از اقران شود بنده چو شد شایسته خدمت
سر گوران خورد روبه چو پای شیر نر گیرد
محالی نیست این معنی که گردد لاله و گوهر
چو خاک و سنگ را خورشید در ظل نظر گیرد
همی تا باز زرین بر سر این چتر پیروزه
ز مشرق هر سپیده دم سواد بحر و بر گیرد
ز فر طایر میمون ز پیروزی چنان بادی
که باز چتر تو هر لحظه سیمرغ ظفر گیرد
شمارهٔ ۲۳ - در این قصیده بهرام شاه را ستاید: ملک و دین شاهنشه از رای همایون پروردشمارهٔ ۲۵ - در مدح سید اجل ذخرالدین ابوالقاسم زید بن حسن گوید: جانا حدیث عشق چه گویی کجا رسد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد
ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد
هوش مصنوعی: در حال حاضر، نقاش طبیعت قلمش را برمیدارد تا زیباییهای جهان را به تصویر بکشد و جلوهای نو از زیباییها به نمایش بگذارد.
گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد
گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات مانند قطرههای باران از آسمان درخشنده و زیبا به نظر میرسد و گاهی اوقات مانند تیغ کوه، از گلهایی چون لاله، سپر محافظتی میسازد.
سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد
نسیم صبحدم رسم رسول بی پدر گیرد
هوش مصنوعی: اگر باران بر من ببارد، چشم پیامبر به یتیمی دچار میشود و نسیم صبحگاه، نشانههایی از نبود پدر را به همراه خواهد داشت.
صبا نقاش و عطار است پنداری که پیوسته
چو نقاشی به پایان برد عطاری ز سر گیرد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که نسیم، هنرمند و داروساز است، مانند نقاشی که مدام در حال کار است و پس از اتمام یک اثر، دوباره به سراغ خلق اثر جدیدی میرود.
طبیعت گر درختان را مطرا میکند شاید
که چون گردد مطرا عود قیمت بیشتر گیرد
هوش مصنوعی: اگر طبیعت درختان را به گونهای تغییر دهد که آنها با کیفیت بهتر و مرغوبتری به دست آیند، ممکن است ارزش و قیمت عود (چیست که از چوب درختان تولید میشود) بیشتر شود.
دم باد سحر چون مجمر گل را برافروزد
سراسر طارم بستان بخار عود برگیرد
هوش مصنوعی: وقتی دم صبح وزش نسیم، عطر گل را به هوا بپراکند، تمام فضای باغ با بوی خوش عود پر میشود.
براند بر گلستان ابر نیسان آب و نندیشد
که رخسار لطیف گل خود از بادی اثر گیرد
هوش مصنوعی: ابرهای نیسان بر روی گلستان باران میبارند و نباید نگران بود که باد چه تأثیری بر روی چهره ظریف گل میگذارد.
به پیش آسیای آبگون ابریست چون گردی
که دیده است آسیا هرگز که گرد بحر و بر گیرد
هوش مصنوعی: در جلوی آسیایی که رنگش به آبی میزند، ابرهایی وجود دارد مانند گردی که آسیا هرگز در آن نمیتواند دریا و ساحل را به هم بپیوندد.
هم اکنون لاله چون اصحاب کهف از خواب برخیزد
چو نرگس نیز یکچندیش سودای سهر گیرد
هوش مصنوعی: گل لاله اکنون مانند اصحاب کهف از خواب طولانی بیدار میشود و گل نرگس هم مدتی به فکر و خیال دچار میشود.
چو دلشدگان کنون بلبل هزاران راز بگشاید
چو دلداران کنون گلبن هزاران ناز درگیرد
هوش مصنوعی: عاشقان امروزه مانند بلبل، هزاران رازی را فاش میکنند و در همین حال، خوشدلها چون گل، در شگفتی و ناز و لذت غرق شدهاند.
بسا طوطی که از بیضه تر و تازه برون آید
جهان را همچو باز چتر سلطان زیر پر گیرد
هوش مصنوعی: بسیاری از طوطیها از تخم تازهای بیرون میآیند و مانند باز، از پرهای خود برای محافظت از جهان استفاده میکنند.
خداوند جهان بهرامشاه آن شاه کز جودش
چو روی آسمان هر شب زمین هر روز زر گیرد
هوش مصنوعی: خداوند جهان بهرامشاه را میستاید، آن پادشاهی که به خاطر generosity و سخاوتش، مانند چهره آسمان درخشان و نورانی است. او به گونهای است که هر شب زمین را گرانبها میکند و روز را پر از طلا میسازد.
مکارم را چو برخیزد امل جود علی یابد
مظالم را چو بنشیند جهان عدل عمر گیرد
هوش مصنوعی: هنگامی که خوبیها و نیکوییها در جامعه رواج یابد، دست خیری بر سر مردم سایه میافکند. اما زمانی که ظلم و ستم بر جامعه حاکم شود، برقراری عدالت ممکن میگردد.
گرش افتد بکشتن چرخ را عزمش فرود آرد
ورش باید به قوت کوه را حزمش کمر گیرد
هوش مصنوعی: اگر چرخ روزگار تصمیم به نابودی او بگیرد، او باید با عزم و ارادهای قوی به مقابله برخیزد و در برابر مشکلات، مانند کوهی استوار و با احتیاط عمل کند.
جگر از آب تری یابد و این از همه خوشتر
که تیغ شهریار آب است و گرمی از جگر گیرد
هوش مصنوعی: آب، جگر را از تازگی و شادابی پر میکند و این بهترین حالت ممکن است، چون شمشیر پادشاه از آب سیراب میشود و گرما را از جگر میگیرد.
به پیش رای او خورشید را بیخردگی باشد
اگر تا دامن محشر گریبان سحر گیرد
هوش مصنوعی: در برابر اراده او، اگر خورشید بخواهد بیخردی کند، باید بداند که تا روز قیامت نمیتواند دامن صبح را بگیرد.
بنامیزد بنامیزد زهی شاه قضا قدرت
که تیغ عزم تو گوهر ز الماس قدر گیرد
هوش مصنوعی: به نام قدرتی که از آن نام میبرد، ای شاه قضا، تیغ اراده و عزم تو چنان گوهر باارزشی میشود که از الماس هم ارزشمندتر است.
تو خورشیدی و بدخواهت در آن عقده که سال و مه
ز قربت چون زحل سوزد ز بعدت چون قمر گیرد
هوش مصنوعی: تو چون خورشید درخشان هستی و کسانی که به تو حسادت میکنند، مانند زحل در دوری و جدایی از تو، دچار سوزش میشوند. چرا که سال و ماه هم که دور از تو هستند، مانند قمر در آتش عشق تو میسوزند.
گه از لطفت جهان ملک بوی گلستان یابد
گه از نطقت دهان کلک طعم نیشکر گیرد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات زیبایی و محبت تو باعث میشود که این دنیا مانند یک گلستان شناخته شود و گاهی سخنان تو چنان شیرین و خوشمزه است که آدمی مانند طعم نیشکر آن را احساس کند.
نه زانهائی بحمدالله که از لشکر مدد جوئی
نه مرد آن بود خورشید کز ذره حشر گیرد
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به ستایش خداوند و نعمتهایی که از جانب او به انسانها میرسد، اشاره میکند. او میگوید که لشکر و نیرویی که از آن بهرهمند میشود، به لطف خداوند است و همچنین به توانایی و قدرتی اشاره دارد که به مانند خورشید، همگان را تحت تاثیر خود قرار میدهد و برتریاش را به نمایش میگذارد. این بیان نشاندهندهی امید و اعتماد به خداوند و قدرتش است.
مکان صرصر ز شبدیز تو در صحن فلک سازد
پناه آتش ز شمشیر تو در قلب حجر گیرد
هوش مصنوعی: اگر در دنیای بالاتر و بزرگتر، طوفانی که به تو مربوط است، در آسمان پناهی ایجاد کند، آتش ناشی از شمشیر تو میتواند در دل سنگها جا بگیرد.
چو آتش میخورد خود را حسود و دیر برناید
که روز بخت او کوتاهی عمر شرر گیرد
هوش مصنوعی: آتش حسادت به خود میزند و دیر از بین نمیرود، زیرا سرنوشت او به زودی به پایان میرسد و زندگیاش کوتاه خواهد شد.
خداوندا ضمیر بنده چون مشاطه چابک
عروس مدح شاهی را همی اندر گهر گیرد
هوش مصنوعی: خداوندا، دل و اندیشه بنده مانند آرایشگری چابک است که برای عروس زیباترین زینتها را میچیند و ستایش شاه را در دل خود حفظ میکند.
به از اقران شود بنده چو شد شایسته خدمت
سر گوران خورد روبه چو پای شیر نر گیرد
هوش مصنوعی: وقتی بندهای شایسته باشد، از همردههای خود برتر میشود. مانند اینکه شیر نر در هنگام شکار، پایی را که به آن تکیه کرده است، با قدرت و شهامت میگیرد و به سوی هدف میرود.
محالی نیست این معنی که گردد لاله و گوهر
چو خاک و سنگ را خورشید در ظل نظر گیرد
هوش مصنوعی: این امکان وجود دارد که لاله و گوهر به زیبایی خاک و سنگ تبدیل شوند، اگر خورشید به آنها توجه کند و در سایهی نظرش قرار گیرد.
همی تا باز زرین بر سر این چتر پیروزه
ز مشرق هر سپیده دم سواد بحر و بر گیرد
هوش مصنوعی: هر صبحگاه وقتی آفتاب طلایی بر روی این چتر درخشان میتابد، تمام زمین و دریا را نورانی میکند و زیباییاش را به رخ میکشد.
ز فر طایر میمون ز پیروزی چنان بادی
که باز چتر تو هر لحظه سیمرغ ظفر گیرد
هوش مصنوعی: پرندهای خوشحال از پیروزی، مانند نسیمی میوزد که چتر تو هر لحظه به سوی موفقیت و پیروزی میرود.