گنجور

شمارهٔ ۱۷ - در مدح ابونصر احمد فرماید

آفتاب رای صاحب تخت بر جوزا نهاد
افسر پیروز بختش روی بر بالا نهاد
در دریای خداوندی ابو نصر احمد آنک
موکب بخت ابد بر منکب جوزا نهاد
آن خداوندی که بر حق پایه اقبال او
رأی عالی بر فراز گنبد اعلی نهاد
مشرق اقبال شد سیمای او گوئی که چرخ
تابش خورشید دولت را از آن سیما نهاد
حاسدان کردند قصد دولت باقی او
خلق چون باطل کند جائی که حق او را نهاد
مهتر کهتر نواز و سرور گردون محل
کافی نیکو خصال و خواجه زیبا نهاد
روح قدسی علم جوئی را رهی بر وی گشاد
عقل کلی را ز محرم زایراد وا نهاد؟
باد غماز از نهیب عدل او وقت سحر
در چمن دزدیده رفت و گام ناپیدا نهاد
نیست آگاه از نسیم خلق او در باغ لطف
آنکه دل بر نرگس شوخ و گل رعنا نهاد
شاه چون دیدش نکرد از دشمنش یاد و خرد
گوش کی دارد بلا چون چشم بر الا نهاد
غره شد گیتی که دادی ندهمش لیکن نداد
لاف زد گردون که گردن ننهمش اما نهاد
سوزیان ناید مگر از دست زر افشان او
چرخ گوئی جمله را بر مخلب عنقا نهاد
سوزیان را گوشه ای از روز جاه خویش دید
گوشه امروز را در توشه فردا نهاد
حکمتی بود اینکه چون در کار دنیا فرد گشت
درد دین را چون امانت در دل دانا نهاد
فیض حق هر جا که مردی یافت رخت آنجا کشید
شاه دین هر جا که بختی یافت تخت آنجا نهاد
بانگ رفقا بالقواریر آمد از گردون چو او
پای همت بر سر این طارم مینا نهاد
دایره کردار عالم بر طریق اتفاق
ملک را سر بر خط فرمان او عمدا نهاد
زخم شمشیرش کزو هرگز نزاد الا ظفر
هم به صورت هم به معنی خصم را چون لا نهاد
دشمن سرکش چو دیدش نرم گردن شد بلی
سیل تندی کم کند چون پای در دریا نهاد
ای سرافرازی که اندر کلک جادو طبع تو
گنبد خضرا به حق سر بر ید بیضا نهاد
گرتو هستی از جهان ور نیستی شاید که چرخ
بوی گل در خار و رنگ لاله در خارا نهاد
ابر نوروزی بر آمد وز سر تردامنی
در دهان نرگس تر لؤلؤ لالا نهاد
بنده هم دری ولیک از بحر طبع پاک خویش
کرد منظوم و به خدمت پیش مولانا نهاد
تا به باطل کس نیندیشد که آن حق ناشناس
دل دو تا کرد و ثنا و شکر نه یکتا نهاد
تا نگویند اینکه حق سبحانه اندر بدن
این امانت را که جان خوانند ناپیدا نهاد
دیر زی تا در پناه جاه تو ماند مصون
این امانت ها که ایزد در نهاد ما نهاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آفتاب رای صاحب تخت بر جوزا نهاد
افسر پیروز بختش روی بر بالا نهاد
هوش مصنوعی: خورشید، که نمایانگر اقتدار و قدرت شاهانه است، بر مظهر برج جوزا قرار گرفته و تاج پیروزی را بر سر موفقیت‌های او گذاشته است. این نشان از اوج شکوه و عظمت او دارد.
در دریای خداوندی ابو نصر احمد آنک
موکب بخت ابد بر منکب جوزا نهاد
هوش مصنوعی: در دریا و وسعت وجود خداوند، ابو نصر احمد، به سرنوشت و خوشبختی ابدی دست یافته و آن را بر دوش خود، مانند ستاره‌ای در صورت فلکی جوزا حمل می‌کند.
آن خداوندی که بر حق پایه اقبال او
رأی عالی بر فراز گنبد اعلی نهاد
هوش مصنوعی: آن خدایی که اصول حق را بنا نهاد و برایش رای برتر و بزرگی در آسمان قرار داد.
مشرق اقبال شد سیمای او گوئی که چرخ
تابش خورشید دولت را از آن سیما نهاد
هوش مصنوعی: چهره او مانند خورشید است که در مشرق ظهور کرده و نویدبخش خوشبختی و کامیابی است. انگار که آسمان برکت و سعادت را از آن چهره تابان تقدیم می‌کند.
حاسدان کردند قصد دولت باقی او
خلق چون باطل کند جائی که حق او را نهاد
هوش مصنوعی: حسودان تلاش کردند تا از دوام و موفقیت او جلوگیری کنند، اما مردم اگر حق او را نادیده بگیرند، چیزی جز پوچی و بی‌اساسی به دست نخواهند آورد.
مهتر کهتر نواز و سرور گردون محل
کافی نیکو خصال و خواجه زیبا نهاد
هوش مصنوعی: کسی که بزرگ‌تر و مهم‌تر است، باید به دیگران محبت کند و در دنیای گردان، فضایل خوب و نیکو باشد و همچنین کسی که زیبا و با شخصیت است.
روح قدسی علم جوئی را رهی بر وی گشاد
عقل کلی را ز محرم زایراد وا نهاد؟
هوش مصنوعی: روح قدسی به کسی که دنبال علم و دانش است، راهی را نشان می‌دهد و عقل کل، از رازهای عمیق عالم پرده‌برداری می‌کند.
باد غماز از نهیب عدل او وقت سحر
در چمن دزدیده رفت و گام ناپیدا نهاد
هوش مصنوعی: در زمان صبح، باد که خبرچین و آگاه از شدت عدالت او بود، در باغ به آرامی و بی‌صدا حرکت کرد و درختان و چمن را ترک کرد.
نیست آگاه از نسیم خلق او در باغ لطف
آنکه دل بر نرگس شوخ و گل رعنا نهاد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از نرمی و لطافت وجود او در باغ محبت آگاه نیست، آن کس که دلش را به گل‌های شاداب و نرگس دلربا سپرده است.
شاه چون دیدش نکرد از دشمنش یاد و خرد
گوش کی دارد بلا چون چشم بر الا نهاد
هوش مصنوعی: شاه وقتی مشاهده کرد که دشمنش را فراموش کرده، دیگر به نصیحت و خرد گوش نمی‌دهد، مثل کسی که وقتی چشمانش به سوی شی‌های بی‌خطر می‌چرخد، دیگر حواسش به خطرات نیست.
غره شد گیتی که دادی ندهمش لیکن نداد
لاف زد گردون که گردن ننهمش اما نهاد
هوش مصنوعی: دنیا به خود مغرور شد که تو به من چیزهایی دادید و من آن‌ها را پس نخواهم داد، اما آسمان در سخن گفتن زیاده‌روی کرد و با ناز به خود گفت که گردن نمی‌گذارم، اما در عمل چنین نکرد.
سوزیان ناید مگر از دست زر افشان او
چرخ گوئی جمله را بر مخلب عنقا نهاد
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به سوز و درد واقعی برسد، باید از خالق و دل‌افروز با دست تا به او نزدیک شود و همه چیز را به او بسپارد. در این حالت، همه چیز به دقت و زیر نظر او انجام می‌شود، حتی پرنده‌های افسانه‌ای نیز در دستان او قرار می‌گیرند.
سوزیان را گوشه ای از روز جاه خویش دید
گوشه امروز را در توشه فردا نهاد
هوش مصنوعی: کسایی در لحظات بلندای خود، به یاد گذشته هایش و آرزوهایی که برای آینده داشته است، به سوی آرمان ها و امیدهایش در زندگی نگاه می کند. او تجربه های امروز را در دل زندگی فردا قرار می‌دهد و به آن‌ها بها می‌دهد.
حکمتی بود اینکه چون در کار دنیا فرد گشت
درد دین را چون امانت در دل دانا نهاد
هوش مصنوعی: این نکته به این معناست که وقتی کسی در کارهای دنیوی مستقل و به صورت فردی عمل می‌کند، درد و غم دین را به عنوان امانتی در دل فرد آگاه و دانا می‌گذارد. یعنی این احساس مسئولیت و نگرانی نسبت به دین، به فردی می‌رسد که دارای درک و دانش است.
فیض حق هر جا که مردی یافت رخت آنجا کشید
شاه دین هر جا که بختی یافت تخت آنجا نهاد
هوش مصنوعی: خیر و رحمت الهی هر جا انسانی با ویژگی‌های مناسب پیدا شود، به آنجا می‌رود و خداوند هر جا که سعادت و خوشبختی را ببیند، آنجا جایگاه خود را برقرار می‌کند.
بانگ رفقا بالقواریر آمد از گردون چو او
پای همت بر سر این طارم مینا نهاد
هوش مصنوعی: صدای دوستان مانند تاعهای بلوری از آسمان بلند شد، چون او با اراده و همت خود بر این سفیده‌نگار می‌گذارد.
دایره کردار عالم بر طریق اتفاق
ملک را سر بر خط فرمان او عمدا نهاد
هوش مصنوعی: جهان به جهت حوادث و رویدادها به صورت تصادفی حرکت می‌کند و سرنوشت هر انسانی به عمد و اراده‌ی او در مسیر خاصی قرار گرفته است.
زخم شمشیرش کزو هرگز نزاد الا ظفر
هم به صورت هم به معنی خصم را چون لا نهاد
هوش مصنوعی: زنگار زخم شمشیر او هرگز نخواهد زد و تنها نتیجه‌ای که دارد پیروزی است؛ هم به ظاهر و هم به معنا، دشمن را به زمین می‌زند.
دشمن سرکش چو دیدش نرم گردن شد بلی
سیل تندی کم کند چون پای در دریا نهاد
هوش مصنوعی: دشمن سرسخت وقتی که او را نرم و ملایم دید، مانند سیلابی تند می‌شود که وقتی پایش را در دریا می‌گذارد، از شدت آن کاسته می‌شود.
ای سرافرازی که اندر کلک جادو طبع تو
گنبد خضرا به حق سر بر ید بیضا نهاد
هوش مصنوعی: ای عزیزی که با قدرت قلم جادوئی‌ات، درختان سبز را به حق بر فراز دستان سفید خویش قرار دادی.
گرتو هستی از جهان ور نیستی شاید که چرخ
بوی گل در خار و رنگ لاله در خارا نهاد
هوش مصنوعی: اگر تو در این جهان وجود داشته باشی یا نداشته باشی، شاید چرخ گردون بوی گل را در خار و رنگ لاله را در سنگ قرار داده باشد.
ابر نوروزی بر آمد وز سر تردامنی
در دهان نرگس تر لؤلؤ لالا نهاد
هوش مصنوعی: ابرهایی که به مناسبت نوروز آمدند، بر روی تردامنی (پوشش لطیف) از نرگس، دانه‌های درخشانی چون مروارید قرار گرفتند.
بنده هم دری ولیک از بحر طبع پاک خویش
کرد منظوم و به خدمت پیش مولانا نهاد
هوش مصنوعی: من هم مانند دریا هستم، اما از عمق طبع خالص خود شعری سرودم و آن را به خدمت مولانا تقدیم کردم.
تا به باطل کس نیندیشد که آن حق ناشناس
دل دو تا کرد و ثنا و شکر نه یکتا نهاد
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی به اشتباه فکر نکند، آن حقیقت ناشناخته باعث شد که دل‌ها دو نیم شود و او نه یک بار، بلکه بارها سپاس و ستایش کند.
تا نگویند اینکه حق سبحانه اندر بدن
این امانت را که جان خوانند ناپیدا نهاد
هوش مصنوعی: منظور از این بیت این است که حق تعالی، آن امانتی که به نام جان شناخته می‌شود را در بدن قرار داده و آن را در ظاهر، پنهان نگه داشته است.
دیر زی تا در پناه جاه تو ماند مصون
این امانت ها که ایزد در نهاد ما نهاد
هوش مصنوعی: مدت طولانی در سایه قدرت و مقام تو این امانت‌ها در امان بمانند که خداوند در وجود ما قرار داده است.