شمارهٔ ۱۶
یارب چه شور بود که اندر جهان فتاد
سود حسود صدر جهان را زیان فتاد
صدر جهانیان حسن احمد حسین
کش دست و دل به جود سوی بحر و کان افتاد
با کوه حزم ثابت او هم رکاب گشت
با باد عزم ثاقب او هم عنان فتاد
از رأی پیر و بخت جوان ملک طفل را
درد هر کهل دایه بس مهربان فتاد
خاک درش که آب حیات مرادهاست
از جان و دل خرند که بس رایگان فتاد
در بند بندگیش فتادند عالمی
در بند بندگی چنو می توان فتاد
سنگین دلی که هست بر آتش ز دشمنش
زان پس که روشنیش بر آب روان فتاد
زین سهمگین سراب که هرگز مباد آن
آتش نگر که در دل پیر و جوان فتاد
از وهم این خیال فلک در فلک شکست
وز سهم این محال جهان در جهان فتاد
دشمن دو روئی که نموده است همچو گل
از دل چو لاله آتشش اندر دهان فتاد
زود از قفا کشید زبانش بنفشه وار
چون سوسنش اگر چه زبان فتاد
او خود چو دیو بود که افسوس بهر او
چندین هزار لعنت ما بر زبان فتاد
مه نور می فشاند و سگ بانگ می کند
مه را چه جرم خاصیت سگ چنان فتاد
موسی بدان کمال بیفتد بگوشه ای
کز بانگ گاو سامری اندر میان فتاد
چونانک طاس را رسد آسیب ناگهان
زین گفتگوی زلزله در آسمان فتاد
آوازه شان بسی است که دستی بر آن نهاد؟
چون حکم آن به شاه زمین و زمان فتاد
ای صاحبی که صورت و شکل مبارکت
مر سیرت بدیع ترا ترجمان فتاد
از خاص و عام کیست در این ملک پایدار
کز سعی تو بسر شد و بر جاه جان فتاد
کفران نعمت تو که کفر است نزد من
خواهد رسید در همه این آن نشان فتاد
شستی اگر گشاد عدو از کمین مکر
تیرش خطا پرید و ز دستش کمان فتاد
یا ذکر آن زود که یکی دون چهی بکند
ز انصاف روزگار هم اندر میان فتاد
سر سبز و سرخ روی چو سرو و چو گل بمان
کز هر بدی که هیچ مبادت امان فتاد
شمارهٔ ۱۵: فشاند از سوسن و گل سیم و زر بادشمارهٔ ۱۷ - در مدح ابونصر احمد فرماید: آفتاب رای صاحب تخت بر جوزا نهاد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یارب چه شور بود که اندر جهان فتاد
سود حسود صدر جهان را زیان فتاد
هوش مصنوعی: خدایم، چه شوری برپا شده است که در جهان به راه افتاده و نفع حسودان باعث زیان بزرگترین افراد شده است.
صدر جهانیان حسن احمد حسین
کش دست و دل به جود سوی بحر و کان افتاد
هوش مصنوعی: حسین، فرزند حسن و نوهی احمد، در بالاترین مقام انسانی قرار دارد و با دلی سخاوتمند، به سمت دریای generosity (سخاوت) حرکت کرده و به آنجا پیوسته است.
با کوه حزم ثابت او هم رکاب گشت
با باد عزم ثاقب او هم عنان فتاد
هوش مصنوعی: او مانند کوه استوار و محکم است و در کنار او، عزم و ارادهاش به قدری قوی است که باد هم نمیتواند او را از مسیرش منحرف کند.
از رأی پیر و بخت جوان ملک طفل را
درد هر کهل دایه بس مهربان فتاد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نظر و تجربهی افراد مسن و شانس جوانان گاهی موجب میشود که مشکلات و سختیهای زندگی بر دوش آنها بیفتد. در واقع، این مشکلات به نوعی مانند دایهای مهربان برای کودکانی هستند که هنوز در مراحل ابتدایی زندگی خود هستند.
خاک درش که آب حیات مرادهاست
از جان و دل خرند که بس رایگان فتاد
هوش مصنوعی: خاک در ورودی این مکان، سرشار از آب حیات و آرزوهای برآورده شده است. مردم با تمام وجود و با جان و دل به آنجا میآیند، چرا که این نعمت به طور رایگان و بدون زحمت در دسترس است.
در بند بندگیش فتادند عالمی
در بند بندگی چنو می توان فتاد
هوش مصنوعی: در هر گوشه از زمین، مردم در دام بندگی او گرفتار آمدهاند. چگونه میتوان از این بندگی آزاد شد؟
سنگین دلی که هست بر آتش ز دشمنش
زان پس که روشنیش بر آب روان فتاد
هوش مصنوعی: دل سنگین و غمگینی که به خاطر دشمنش در آتش میسوزد، وقتی روشناییاش بر آب روان افتاد، چه دردی خواهد داشت.
زین سهمگین سراب که هرگز مباد آن
آتش نگر که در دل پیر و جوان فتاد
هوش مصنوعی: از این سراب خطرناک که هیچگاه نباید وجود داشته باشد، حواست باشد که این آتش، دل پیر و جوان را میسوزاند.
از وهم این خیال فلک در فلک شکست
وز سهم این محال جهان در جهان فتاد
هوش مصنوعی: از تصور این خیال، آسمان در آسمان شکست و از قدرت این غیرممکن، جهان در جهان فرو افتاد.
دشمن دو روئی که نموده است همچو گل
از دل چو لاله آتشش اندر دهان فتاد
هوش مصنوعی: دشمنی که ظاهری زیبا و دلپذیر دارد، اما در دلش آتش و کینه نهفته است، مانند لالهای است که زیباییاش زیربنای شعلهای پنهان است.
زود از قفا کشید زبانش بنفشه وار
چون سوسنش اگر چه زبان فتاد
هوش مصنوعی: زود زبانش را از پشت سر بیرون آورد، مانند بنفشه که به سمت بالا میروید، هرچند زبانش افتاده باشد.
او خود چو دیو بود که افسوس بهر او
چندین هزار لعنت ما بر زبان فتاد
هوش مصنوعی: او مانند دیوی است که برایش هزاران لعنت از زبان ما جاری میشود.
مه نور می فشاند و سگ بانگ می کند
مه را چه جرم خاصیت سگ چنان فتاد
هوش مصنوعی: ماه نور افشانی میکند و سگ شروع به پارس کردن میکند. ماه چه گناهی کرده است که سگ اینگونه واکنش نشان میدهد؟
موسی بدان کمال بیفتد بگوشه ای
کز بانگ گاو سامری اندر میان فتاد
هوش مصنوعی: موسی به کمال و مقام عالی خود دست یافت، در گوشهای قرار گرفت که صدای گاو سامری او را احاطه کرد.
چونانک طاس را رسد آسیب ناگهان
زین گفتگوی زلزله در آسمان فتاد
هوش مصنوعی: همانطور که یک موی طاس ناگهان آسیب میبیند، به همین صورت زلزله در آسمان هم باعث ایجاد مشکلات و خسارات میشود.
آوازه شان بسی است که دستی بر آن نهاد؟
چون حکم آن به شاه زمین و زمان فتاد
هوش مصنوعی: آوازه و شهرت آنها بسیار زیاد است که آیا کسی بر آن تأثیر گذاشته است؟ چون قضا و قدر آن به فرمان پادشاه زمین و زمان رسیده است.
ای صاحبی که صورت و شکل مبارکت
مر سیرت بدیع ترا ترجمان فتاد
هوش مصنوعی: ای صاحب زیبای باطن و ظاهر، زیباییهای درونت به وضوح در چهرهات نمایان است.
از خاص و عام کیست در این ملک پایدار
کز سعی تو بسر شد و بر جاه جان فتاد
هوش مصنوعی: کیست در این سرزمین که با تلاش تو پایدار مانده و جان خود را در راه کسب مقام فدای آن کرده است؟
کفران نعمت تو که کفر است نزد من
خواهد رسید در همه این آن نشان فتاد
هوش مصنوعی: عدم قدردانی از نعمتی که تو به من دادهای، برای من چه اهمیت دارد؟ برای من، نشانههای این ناقدری در همه جا دیده خواهد شد.
شستی اگر گشاد عدو از کمین مکر
تیرش خطا پرید و ز دستش کمان فتاد
هوش مصنوعی: اگر در باشی و دشمن تو را غافلگیر کند، تیر مکر او به خطا میرود و کمانش از دستش میافتد.
یا ذکر آن زود که یکی دون چهی بکند
ز انصاف روزگار هم اندر میان فتاد
هوش مصنوعی: به زودی نام او را بر زبان بیاور که در وسط این روزگار، انصاف نیز گرفتار مشکلات شده است.
سر سبز و سرخ روی چو سرو و چو گل بمان
کز هر بدی که هیچ مبادت امان فتاد
هوش مصنوعی: با آرامش و زیبایی مانند سرو و گل باقی بمان، زیرا از هر بدی که ممکن است برایت پیش بیاید، در امان خواهی بود.