گنجور

شمارهٔ ۱۵

فشاند از سوسن و گل سیم و زر باد
زهی بادی که رحمت باد بر باد
به داد از نقش آذر صد نشان خاک
نمود از سحر مانی صد اثر باد
مثال چشم آدم شد مگر ابر
دلیل لطف عیسی شد مگر باد
که در بارید دم دم بر چمن ابر
که جان آورد خوش خوش در شجر باد
اگر سرگشته ابر آمد چرا پس
نهد زنجیر هر دم بر شمر باد
گل خوشبوی ترسم کاورد رنگ
از این غماز صبح پرده در باد
برای چشم هر نااهل گوئی
عروس باغ را شد جلوه گر باد
ز عدل صاحب ار بوئی ببیند
کند عرضه صبوحی جام زر باد
امین ملک خاص شه حسن آن
که آمد صیت او را راهبر باد
خداوندی کز آتش بار خشمش
مقیم افتاده باشد در خطر باد
قمر کو پیکر دیوش نبودی
ز دستی خاک در چشم قمر باد
یکی در لطف لفظش بین که گوئی
ز گل آب آیدی و از شکر باد
ور از حلمش حجر بهره نبردی
ببردی آب و آتش از حجر باد
پی عزمش گرفت اندر سر آمد
که فرمودش ندانست این قدر باد
دم خصمش ز حسرت سرد و خشک است
عجب تر آنکه باشد گرم وتر باد
ز ایزد جان او خواهد همانا
که می گردد بگرد بحر و بر باد
زهی صدری که گر عونت نباشد
نیابد بیش بر آتش ظفر باد
ز بیم آنکه ناگه گردد آتش
نیارد کرد بر خصمت گذر باد
سلیمان وار گر فرمان دهی تو
سبک چون کوه بر بندد کمر باد
ز خدمت ور چو هدهد تاج یابد
نیارد بود غایب دیرتر باد
چو خاک درگه عالیت را یافت
ندانم تا چه گردد دربدر باد
حسود خاکسارت را که کردست
چو قوم عاد را زیر و زبر باد
چو شیر نره بادی هست در سر
دهد روزی چو شیر بیشه سرباد
نگون سوی زمین آمد چو نمرود
به حیلت گر شود این بار بر باد
چه خلق است اینک همچون عادیانش
سرانجام آتش است و ما حضر باد
بزرگا چون من آیم در بدیهه
بود از خصمی من بر حذر باد
به پیش تیغ نطقم بفگند زود
بر آب کار چون مردان سپر باد
ز بهر جستن از پیشم عجب نیست
که از مرغان کند در یوزه پر باد
منم کز بحر طبعم گاه و بیگاه
کند چون ابر عالم پر درر باد
نبیند هم که مثل من نبیند
اگر هموار پاید در سفر باد
وگرنه گوهر پاک منستی
کجا بنمایدی هر بد گهر باد
همی تا هست در نزد طبیعی
که باشد اصل عمر جانور باد
سوی جان تو هر دم آن چنان باد
که از آب حیات آرد خبر باد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فشاند از سوسن و گل سیم و زر باد
زهی بادی که رحمت باد بر باد
هوش مصنوعی: باد، همچون بارانی از سوسن و گل، نقره و طلا را می‌پاشد. باشد که این باد، باده‌ای از رحمت باشد.
به داد از نقش آذر صد نشان خاک
نمود از سحر مانی صد اثر باد
هوش مصنوعی: آتش و حرارت آذر، در دل خاک، نشان‌های بسیاری به جا گذاشت. از صبح زود، خاطرات و آثار نسیم، صدها نشانه بر جای می‌گذارد.
مثال چشم آدم شد مگر ابر
دلیل لطف عیسی شد مگر باد
هوش مصنوعی: چشم آدم به گونه‌ای است که مانند ابر، نمایانگر بخشندگی و لطف عیسی می‌باشد، همچنان که باد می‌تواند به زندگی انرژی و حرکت ببخشد.
که در بارید دم دم بر چمن ابر
که جان آورد خوش خوش در شجر باد
هوش مصنوعی: به معنای این بیت می‌توان گفت: لحظه به لحظه با بارش باران، چمن زنده می‌شود و درختان نیز به لطف وزش ملایم باد، شادی و زندگی را دوباره تجربه می‌کنند.
اگر سرگشته ابر آمد چرا پس
نهد زنجیر هر دم بر شمر باد
هوش مصنوعی: چرا وقتی ابر سرگشته و بی‌هدف است، باد باید هر بار آن را محدود و در زنجیر بکشاند؟
گل خوشبوی ترسم کاورد رنگ
از این غماز صبح پرده در باد
هوش مصنوعی: گل خوشبو ممکن است بوی خود را از دست بدهد و رنگش به خاطر صبح زود و وزش باد تغییر کند.
برای چشم هر نااهل گوئی
عروس باغ را شد جلوه گر باد
هوش مصنوعی: چشمان هرکسی که درک ندارد، گویی باد عروس باغ را به نمایش گذاشته است.
ز عدل صاحب ار بوئی ببیند
کند عرضه صبوحی جام زر باد
هوش مصنوعی: اگر کسی از عدالت صاحب، بوی خوشی را استشمام کند، مانند این است که در صبح زود جام طلایی را به او عرضه کنند.
امین ملک خاص شه حسن آن
که آمد صیت او را راهبر باد
هوش مصنوعی: امین ملک خاص او کسی است که شه حسن به او اعتماد دارد و نام او به لطف باد در جهان منتشر شده است.
خداوندی کز آتش بار خشمش
مقیم افتاده باشد در خطر باد
هوش مصنوعی: خدایی که به خاطر خشمش برانگیخته شده، در جایی قرار گرفته که در معرض خطر طوفان قرار دارد.
قمر کو پیکر دیوش نبودی
ز دستی خاک در چشم قمر باد
هوش مصنوعی: ماه، که نماد زیبایی است، در واقع نمی‌تواند دیو باشد. خاکی که در چشمش است، نمی‌گذارد زیبایی‌اش را ببینیم.
یکی در لطف لفظش بین که گوئی
ز گل آب آیدی و از شکر باد
هوش مصنوعی: کسی را ببین که حرف‌هایش چنان شیرین و دلنشین است که انگار از گل‌ نوشیده و بوی شکر می‌دهد.
ور از حلمش حجر بهره نبردی
ببردی آب و آتش از حجر باد
هوش مصنوعی: اگر از صبر و بردباری او بهره‌ای نمی‌بردی، آب و آتش از سنگ نیز به دور می‌شد.
پی عزمش گرفت اندر سر آمد
که فرمودش ندانست این قدر باد
هوش مصنوعی: به دلیل اراده‌ای که داشت، او به سراغش آمد و گفت: «نمی‌دانی که این مقدار فشار و سختی چقدر زیاد است».
دم خصمش ز حسرت سرد و خشک است
عجب تر آنکه باشد گرم وتر باد
هوش مصنوعی: دشمنش به خاطر حسرتی که دارد، خشمگین و بی‌احساس است، اما جالب‌تر آن است که خود او در دلش همچنان پرحرارت و آماده‌ی فعالیت است.
ز ایزد جان او خواهد همانا
که می گردد بگرد بحر و بر باد
هوش مصنوعی: از خداوند جان او تنها برای این می‌خواهد که به دور از خشکی و دریا، مانند باد گردش کند.
زهی صدری که گر عونت نباشد
نیابد بیش بر آتش ظفر باد
هوش مصنوعی: به چه شکلی می‌توان بر آتش پیروزی افزوده شود اگر کمکی نباشد؟ این نشانه‌ای از دل بزرگی است که در صورت عدم یاری، دیگر چیزی را نمی‌تواند به دست آورد.
ز بیم آنکه ناگه گردد آتش
نیارد کرد بر خصمت گذر باد
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از اینکه آتش ناگهانی شعله‌ور شود، باد بر روی دشمن نمی‌گذرد.
سلیمان وار گر فرمان دهی تو
سبک چون کوه بر بندد کمر باد
هوش مصنوعی: اگر تو مانند سلیمان فرمان دهی، باد همچون کوه بر خواهد بست کمر خود را.
ز خدمت ور چو هدهد تاج یابد
نیارد بود غایب دیرتر باد
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند هدهد به مقام و افتخاری برسد، دیر نخواهد بود که از خدمت خود غایب شود.
چو خاک درگه عالیت را یافت
ندانم تا چه گردد دربدر باد
هوش مصنوعی: وقتی خاک درگاه بزرگی و عظمت تو را شناخت، نمی‌دانم سرنوشتش چه خواهد شد.
حسود خاکسارت را که کردست
چو قوم عاد را زیر و زبر باد
هوش مصنوعی: حسود تو را مانند قوم عاد که زیر و رو شدند، به خاک و نیستی می‌کشاند.
چو شیر نره بادی هست در سر
دهد روزی چو شیر بیشه سرباد
هوش مصنوعی: مثل یک شیر نر، نیرویی در وجودش است که روزی همانند شیر جنگل در اوج قدرت و شجاعت خود ظاهر می‌شود.
نگون سوی زمین آمد چو نمرود
به حیلت گر شود این بار بر باد
هوش مصنوعی: نمرود به وسیله فریب و نیرنگ به زمین سقوط کرد. اگر این بار هم چنین شود، همه چیز به باد خواهد رفت.
چه خلق است اینک همچون عادیانش
سرانجام آتش است و ما حضر باد
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف وضعیت انسان‌ها و سرنوشت آن‌ها می‌پردازد. اشاره دارد که در نهایت، زندگی بسیاری از مردم مانند انسان‌های معمولی به بحران و نابودی می‌انجامد، در حالی که افرادی هستند که می‌توانند از این آتش و سختی‌ها رهایی یابند. به عبارت دیگر، در میان جمعیت، عده‌ای هستند که می‌توانند از مشکلات و چالش‌ها فراتر بروند و به زندگی بهتری دست یابند.
بزرگا چون من آیم در بدیهه
بود از خصمی من بر حذر باد
هوش مصنوعی: وقتی من بزرگی چون خودم در جمع حاضر می‌شوم، باید از دشمنی خودم پرهیز کنید و احتیاط کنید.
به پیش تیغ نطقم بفگند زود
بر آب کار چون مردان سپر باد
هوش مصنوعی: ای نطقم، سریعاً در برابر تیغ تند کلامم از خود دفاع کن و مانند مردان با مشکلات مواجه شو.
ز بهر جستن از پیشم عجب نیست
که از مرغان کند در یوزه پر باد
هوش مصنوعی: برای پیدا کردن راهی از پیش رویم، عجیب نیست که پرنده‌ای از باد در پرواز باشد.
منم کز بحر طبعم گاه و بیگاه
کند چون ابر عالم پر درر باد
هوش مصنوعی: من انسانی هستم که گاهی و بی‌گاه از عمق وجودم به مانند ابری که دنیای اطرافش را با جواهرات پر می‌کند، ایده‌ها و افکار زیبا و ارزشمند را به دیگران عرض می‌کنم.
نبیند هم که مثل من نبیند
اگر هموار پاید در سفر باد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند من را نمی‌بیند، حتی اگر در سفر با باد هموار و راحت پیش برود.
وگرنه گوهر پاک منستی
کجا بنمایدی هر بد گهر باد
هوش مصنوعی: اگر نه، تو هرگز نمی‌توانستی زیبایی و ارزش واقعی خود را نشان دهی، چرا که هر چیز بی‌ارزش، فقط به بدبختی می‌انجامد.
همی تا هست در نزد طبیعی
که باشد اصل عمر جانور باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که در نزد طبیعت، اصل وجود جانور باقی باشد، زندگی او ادامه دارد.
سوی جان تو هر دم آن چنان باد
که از آب حیات آرد خبر باد
هوش مصنوعی: هر لحظه بادی به سمت جان تو می‌وزد که مانند بادی است که از آب حیات خبر می‌آورد.