برگردان به زبان ساده
حکایت کرد مرا دوستی که در گفتار امین بود و بر اسرار متین، که وقتی از سفر حجاز بخطه طراز بازمیگشتم و منازل و مراحل بقدم حرص می نوشتم، چنانکه عادت باز آیندگان خانه و متحننان آشیانه است گام در گام بسته و صبح با شام پیوسته.
هوش مصنوعی: دوستی برایم داستانی نقل کرد که قابل اعتماد بود و به رازهای مهم آگاه. او میگفت وقتی از سفر حج به خانه باز میگشتم و در حال نوشتن مسیرها و توقفگاهها بودم، مانند کسانی که به خانه خود برمیگردند و در انتظار نشستن در آشیانه هستند، گام به گام پیش میرفتم و صبح و شب را به هم میپیوندیدم.
چون مور بسوی دانه رائی کردم
چون مار بهفت عضو پائی کردم
هوش مصنوعی: وقتی به سمت دانه رفتم مانند موری که در جستجوی غذاست، به دقت و با تمرکز عمل کردم، مانند ماری که به آرامی و با احتیاط حرکت میکند و به هر قدمش فکر میکند.
عزمی از باد عجول تر و شخصی از خاک حمول تر چون باد راه می بریدم و چون خاک بار می کشیدم، تا آنگاه که تکلف راندن بتوفیق بازماندن ادا شد و مطیه راه را پای ارکار بماند و راحله سفر در زیر بار.
هوش مصنوعی: با عزمی سریعتر از باد و حالتی مقاومتر از خاک، حرکت میکردم. گویی که مانند باد به جلو میرفتم و مانند خاک بار سنگینی را بر دوش میکشیدم. این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که توانستم بدون زحمت و سختی، مسیر را طی کنم و وسایل سفر در زیر بار سنگین قرار گیرد.
بشهر سرخس رسیدم و پالان بارگی بنهادم و با خود گفتم که الاستعجال برید الاجال اگر چه چون باد گرم براندمی، چون خاک بر جای بماندمی چون نفس سود طلب در زیان افتاد، این بیتم در زبان افتاد.
هوش مصنوعی: به بشهر سرخس رسیدم و بار را بر دوش گذاشتم و در ذهنم گفتم که شتاب کردن باعث تمام شدن عمر میشود. هرچند که مانند باد گرم میتوام بروم، اما در واقع مانند خاک در جای خود میمانم. وقتی که نفس برای کسب سود به ضرر میافتد، این بیت از من به زبان میآید.
ای تن چو ز حرص بار صد تب بکشی
وز راه هوی عنان مرکب بکشی
هوش مصنوعی: ای بدن من، زمانی که از سر طمع و شوق به زحمت بیفتی و از راه بیراهی کنترل وسایل و خواستههایت را به دست بگیری،
به این معناست که وقتی انسان به خاطر هوسها و خواستههای بیپایه خود به زحمت میافتد و نمیتواند خود را کنترل کند، در واقع به تاریکی و مشکلاتی دچار شده که خود را به زحمت میاندازد.
قدر شب و روز عافیت بشناسی
گر روز بلابحیله تا شب بکشی
هوش مصنوعی: اگر قدر روزها و شبها را بشناسی و از نعمتهای آنها بهرهبرداری کنی، حتی اگر روزها به سختی بگذرانید و به شب برسید، این آگاهی به شما کمک میکند تا از زندگیتان بهتر استفاده کنید.
گفتم مصلحت در نماز چهارگانی کردنست و شراب سه گانی خوردن، پس عقال عقل بگسستم و راه خرابات بجستم، حریفی چند حاصل کردم و هم در کوی خرابات منزل، کاسه و کیسه در کار و این ابیات در تکرار آوردم.
هوش مصنوعی: گفتم که در انجام نماز بهتر است که آن را به چهار قسم تقسیم کنیم و در مورد نوشیدن شراب هم سه نوع نوشیدنی را در نظر بگیریم. بنابراین، قید عقل را کنار گذاشتم و به سمت مکانهای خوشگذران رفتم. چند رفیق پیدا کردم و در آن کوی، مشغول نوشیدن و خوش گذرانی شدم و این اشعار را بارها تکرار کردم.
اگر چه از می و معشوق احتراز به است
بوصل هر دو درین عهد اهتزاز به است
هوش مصنوعی: اگرچه بهتر است از می و معشوق دوری کنیم، ولی در این زمان رسیدن به هر دو به طور همزمان شایسته است.
ره مجاز سپر زین پس و حقیقت دان
که در جهان مجازی ره مجاز به است
هوش مصنوعی: در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، تنها به ظاهر و نمادها اکتفا نکن و به عمق و واقعیتها توجه کن، زیرا در این دنیای ظاهری، پیوستن به نشانهها و معانی سطحی مناسبتر است.
خطاست آنکه نماید که صورت لذات
نهفته در سپس پرده های راز به است
هوش مصنوعی: اشتباه است کسی که تصور کند لذتهای واقعی فقط در پشت پردههای راز نهفته است.
عروس دلبر لذات وقت جلوه حسن
گشاده طره و زلفین و روی باز به است
هوش مصنوعی: عروس زیبای دل، در زمان لذت، با زیباییهای خود تیری در چشم انداز، موهایش را باز کرده و صورتش را نمایان کرده است.
طراز و خلّخ اگر چند خرم است و خوشست
مرا مقام درین خاک طبع ساز به است
هوش مصنوعی: هرچند زیور و زینت زیباییهای خودش را دارد و خوشایند است، اما من ترجیح میدهم که در این سرزمین و محیط طبیعی خودم زندگی کنم.
هر آن زمین که در او یک نفس بیاسائی
یقین بدان که زصد خلخ و طراز به است
هوش مصنوعی: هر جایی که بتوانی لحظهای آرامش پیدا کنی، بدان که آن مکان از زرق و برق و تزیینات بیشتری ارزشمندتر است.
چند روز هم برین نمط و نسق و من الفلق الی الغسق بگذاشتم و قید شریعت از پای طبیعت برداشتم، چون وعاء عروق از شراب صبوح و غبوق ممتلی شد و شیطان خلاعت بر سلطان طاعت مستولی گشت و بخار شراب از مهبط معده بمصعد دماغ ترقی کرد و طبع ملول از قبول کأس و جام توقی، دانستم که هیچ گلی بی خار نیست وهیچ خمری بی خمار نه. زلف هر فرحی بر دست هر ترحی است و گریبان هر تهنیتی در گردن تعزیتی.
هوش مصنوعی: چند روزی را به این حالت گذراندم و از محدودیتهای شریعت فاصله گرفتم، زیرا وقتی که عروق من از شراب پر شد و وسوسههای شیطان بر روح من تسلط پیدا کرد، بخار شراب از معده به سمت مغز بالا رفت و روح من از نوشیدن بیزار شد. در این میان فهمیدم که هیچ خوشی بدون غم و هیچ شرابی بدون醉ی وجود ندارد. هر شادی با غم همراه است و هر تبریک در کنار تسلیت قرار دارد.
رواح الجهل لیس له صباح
ولیل الغی لیس له نهار
هوش مصنوعی: فرومایگان و افراد نادان هیچ زمانی برای رشد و روشنایی ندارند و در دنیای تاریک خود هیچ امیدی به بهبود وضعیت وجود ندارد.
اذا بیض العذار فلیس عذر
علی لهو بان خلع العذار
هوش مصنوعی: زمانی که دختران جوان و زیبا به سن ازدواج میرسند، دیگر نمیتوان بهانهای برای سرگرمی و در خوشگذرانی کردن داشت.
اذا مدت الی کأس یمین
فلم تبق الیمین و لا یسار
هوش مصنوعی: اگر به سوی جام راست دست دراز کنی، دیگر نه دست راست میماند و نه چپ.
فان العشق اوله ملام
و ان الخمر آخره خمار
هوش مصنوعی: عشق در ابتدا ممکن است به نقد و سرزنش منجر شود، اما در نهایت مانند شراب است که باعث مستی و غفلت میشود.
چون از رقدت غفلت انتباهی پدید آمد و بشارع شریعت راهی گشاده شد، از تمادی کار ملول شدم و باعتذار و استغفار مشغول گشتم.
هوش مصنوعی: زمانی که از خواب غفلت بیدار شدم و راهی برای پیروی از شریعت پیدا کردم، از تداوم کار خسته شدم و به عذرخواهی و طلب بخشش مشغول شدم.
مکان اخوان طاعت را بر حریفان و ظریفان خلاعت بگزیدم که حلیف مناجات دیگر است و حریف خرابات دیگر لکل قوم یوم از دارخمار و قمار بجوار اخیار و ابرار آمدم و از صفه بزم و پیاله، بصف تضرع و ناله انحراف کردم و در پهلوی مسجد اعظم و جامع محترم جائی بدست آوردم و واسطه قلاده صف مسجد شدم
هوش مصنوعی: من در جایی نشستم که مناسب برای دوستان و اهل معرفت باشد، زیرا دوست من در مکانی دیگر مشغول مناجات است و رفیق دیگرم در مکان دیگری. من از مجالس شراب و قمار به کنار جمعی از نیکوکاران و خوبان آمدهام و از میهمانی و نوشیدن پیاله به حالتی از تضرع و ناله روی آوردهام. در کنار مسجد بزرگ و محترم مکانی برای خود پیدا کرده و واسطهای برای ورود به آن صف و حلقه عبادت مسجد شدم.
هر روز من تبسم الصباح الی تنسم الرواح در صف اول نمازگزارد می و واجبات و مستحبات بجا آوردمی چون روزی چند ببودم تصنع صنیعت گشت و تطبع طبیعت، الطبیعة مألوفة و النفس الوفة چون روزی چند بگذشت و دوری چند فلک بنوشت.
هوش مصنوعی: هر روز صبح با خوشحالی و نشاط به صف اول نماز میرفتم و واجبات و مستحباتم را انجام میدادم. بعد از مدتی، به تدریج در این کار عادت کردم و طبیعت من به این رفتار سازگار شد. با گذشت زمان و نوشتن سرنوشت توسط آسمان، روح و نفس من هم به این وضعیت عادت کرد.
بامداد آدینه در مسجد می گشتم و بر حلقه هر جمعی می گذشتم تا رسیدم بحلقه ای مجتمع و جماعتی مستمع، دو پیر متفق سال مختلف احوال بر دو طرف آن حلقه نشسته، در پیش یکی دارو وکتاب و در پیش دیگر تقویم و اصطرلاب.
هوش مصنوعی: صبح روز جمعه در مسجد قدم میزدم و به دور هر جمعی میرفتم تا به حلقهای بزرگ و گروهی از شنوندگان رسیدم. در دو طرف این حلقه، دو پیرمرد با تجربیات متفاوت نشسته بودند؛ یکی در جلویش دارو و کتاب و دیگری تقویم و اصطرلاب قرار داشت.
یکی در سخن از علم ابدان می سفت و دیگری حدیث از آسمان می گفت، یکی صفت انجم و افلاک می کرد و دیگری نعت زهر وتریاک پرسیدم که این مجمع چیست بدین شکوهی، و این حلقه کیست بدین انبوهی، این دو پیر در چه کارند و از کدام دیار؟
هوش مصنوعی: یکی در مورد علم بدن صحبت میکرد و دیگری از آسمان سخن میگفت. یکی توصیف ستارهها و سیارات را میکرد و دیگری در مورد زهر و تریاک سؤال میکرد. از خودم پرسیدم که این جمعیت چیست که اینقدر با شکوه است و این حلقه از چه کسانی تشکیل شده است؟ این دو پیرمرد چه کاری انجام میدهند و از کدام سرزمین آمدهاند؟
گفتند یکی طبیبی است کرمانی و دیگری منجمی است یونانی، امروز میقات مجادله و میعاد مقابله ایشانست، گفتم مرا بدین کار شتافتنی است و این غنیمت دریافتنی، پس بسپردن آن صف رائی کردم و خود را درصدر جائی دادم.
هوش مصنوعی: گفتند که یک پزشک از کرمان و یک ستارهشناس از یونان در حال حاضر در حال بحث و جدل هستند. من گفتم که باید به این موضوع رسیدگی کنم و از این فرصت استفاده کنم. بنابراین برای ارائه نظر خود صف کشیدم و در جایگاه اول قرار گرفتم.
او را دو تسبیح خود بگذاشتم و گوش بر صوت و استماع بداشتم، منجم یونانی در کر و فر میدان بود و در اثنای جولان و دوران، از نجوم و فلک و سماک و سمک سخن میراند و این آیه می خواند که تبارک الذی جع فی السماء بروجا و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا
هوش مصنوعی: من دو تسبیح خود را به او دادم و به صدای او گوش سپردم. منجم یونانی در حال فعالیت و جنب و جوش بود و در حین حرکت و گردش، درباره نجوم، آسمان و ستارهها صحبت میکرد و این آیه را میخواند که نشاندهنده عظمت خداوند و آفرینش ستارهها و سیارات در آسمان است.
پس از سرگرمی بدر بی آزرمی آمد و گفت: ایها الشیخ بوسیله این گیاهی چند و سپید و سیاهی چند، خود را از جمله علماء نتوان کرد و در زمره حکما نتوان آورد و بدانچه کس بیخی چند سوده و گیاهی چند فرسوده و در جیب و آستین تلبیس نهد و خود را لقب بقراط و ارسطاطالیس دهد و گوید این یکی سودمند است و آن دیگری باگزند و یا از کتب پسر سینا نقالی کند و یااز سرمایه پسر زکریا حکایتی.
هوش مصنوعی: پس از اینکه سرگرمی به پایان رسید، فردی بیآزرمی به پیش آمد و گفت: ای شیخ، با استفاده از چند گیاه سفید و سیاه، نمیتوان خود را جزو علمای بزرگ قرار داد و به شمار حکما آورد. کسی نمیتواند با تظاهر به دانایی، به خود لقب بقراط یا ارسطو بدهد و ادعا کند که این گیاه مفید است و آن دیگری مضر. همچنین نمیتواند مطالبی را از کتابهای ابن سینا نقل کند یا از دانشمندان دیگر داستانی بگوید.
چندین سخن تا سنجیده و دروغ نا آفریده نباید گفت والله یعلم ما فی الضمیر، ندانسته ای که هرچه در عالم صفت ترتیب و ترکیب دارد، مادون فلک قمر است که فراش این ترتیبات و نقاش این ترکیبات اوست و هر که بدین وسائل و وسائط بعالم بسائط نرسد حقیقت اعراض و جواهر نشناسد
هوش مصنوعی: زیاد نباید به سخنان بیاساس و دروغین توجه کرد، زیرا خداوند به درونها آگاه است. این را بدانید که هر چیزی که در جهان دارای ویژگیهای ترتیب و ترکیب است، در واقع تحت تاثیر ماه قرار دارد که ایجادکننده این ترتیبها و ترسیمکننده این ترکیبهاست. هر کسی که به این وسایل و واسطهها دسترسی نداشته باشد، قادر به درک حقیقت ویژگیها و امور اصلی نخواهد بود.
هر که کلی اشیاء نداند مغز و حقیتق فروع و اجزاء نشناسد، در خانه چهار رکن سه قرن بودی که نعت و نام ندانستی و در آشیانه ششدری پنجاه سال نشستی که در و بام او نشناختی، اگر توانائی بجوی تابیابی و اگر بینائی بپوی تا ببینی
هوش مصنوعی: هر کس که به معنای کلی اشیاء آگاه نباشد و فروع و اجزاء را نشناسد، در خانهای که دارای چهار رکن است، سه قرن زندگی کرده، اما نعت و نام آن را نمیداند. همچنین، ممکن است در آشیانهای زندگی کند که پنجاه سال در آنجا بوده، اما دیوار و سقفش را نشناسد. اگر میخواهی توانایی پیدا کنی، باید جستجو کنی تا بیابی و اگر میخواهی بینایی پیدا کنی، باید در پی آن باشی تا ببینی.
این سقف مکلل مزین و این چتر منفش ملون با چندین هزار عجایب قدرت و غرایب فطرت از گزاف بر پای نداشته اند و بی احکامی بر جای ننگاشته اند این فی خلق السموات و الارض واختلاف اللیل و النهار والفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل من السماء من ماء فاحیی به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخربین السماء والارض لآیات لقوم یعقلون ای پیر دارو فروش هوش و گوش بمن دار، تا صفحه ای ازین علم بتو آموزم و شمع معرفت در دلت افروزم، تا حکیم نامقبول و طبیب معلول نباشی که هر طبیب که معلول شود تا مقبول گردد.
هوش مصنوعی: این آسمان زیبا و این چتر رنگارنگ با هزاران شگفتی از قدرت و طبیعت، بدون هیچ دلیلی برپا نشدهاند و نشانهای از بینظمی به جای نگذاشتهاند. این آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت شب و روز و حرکت فلکها در دریا، به نفع انسانهاست. آن بارانی که از آسمان نازل میشود، زمین را پس از مرگش زنده میکند و در آن از هر نوع موجود زندهای پراکنده میکند. همچنین، وزش بادها و ابرها که به خدمت آسمان و زمین درآمدهاند، نشانههایی هستند برای کسانی که میفهمند. ای پیر دارو فروش، توجه و دقتت را به من بسپار، تا بخشی از این معرفت را به تو بیاموزم و شعلهی آگاهی را در دل تو روشن کنم، تا دیگر حکیم نامقبول و پزشک معلول نباشی، چرا که هر پزشکی که به بیماری مبتلا شود، تا زمانی که نشود مقبول، دلیلی بر قابل قبول بودنش ندارد.
اخلای سیحوا فی البلاد و سیروا
فاعطوا القبول سمعکم و اعیروا
هوش مصنوعی: در سرزمینهای مختلف سفر کنید و به شنیدن سخنان دیگران گوش فرا دهید و توجه کنید.
ألا فاسبحوا فی اذالبحار و شاهدوا
فاعجوبة الدنیا الدنی کثیر
هوش مصنوعی: به دریاها بپردازید و شگفتیهای دنیای فانی را تماشا کنید؛ چیزهای بسیاری در آن نهفته است.
فکم ساکت فی وهدة الجهل ساکن
یکاد من الحرص الجموح یطیر
هوش مصنوعی: زبانت خاموش است و در گرداب جهل ساکن هستی، نزدیک است که از شدت حرص و شوق، پرواز کنی.
و شر ذمة فیها تفاصیل جهلهم
سواء لدیهم باقل و جریر
هوش مصنوعی: در اینجا به وضعیت بدی اشاره شده که در آن افراد درک نادرستی از مسائل دارند، بهطوری که تفاوتی برایشان ندارد که به مسائل کمی توجه کنند یا به جزئیات بیشتری بپردازند. این در واقع نشاندهندهی جهل و ناآگاهی آنها است.
فأعجب کحالا یقلقل میله
یداوی عیون الناس و هو ضریر
هوش مصنوعی: چشمهایش میدرخشد و مثل سرمهای است که به چشمان مردم میزند، در حالی که خودش نابینا است.
ای طبیب برآمده بتو سال
بر تو پوشیده جمل احوال
هوش مصنوعی: ای پزشک، همه حالات و اخبار من به تو پنهان است و تو سالهاست که به من توجه داری.
جان بیمار در تراقی وتو
میگشائی ز دست او قیفال
هوش مصنوعی: دل بیمار در دستان توست و تو با مهارت خود او را از چنگال غم رها میکنی.
نه بترسی ز کردگار و رسول
نه بیندیشی ازملال و وبال
هوش مصنوعی: از خدای بزرگ و پیامبرش نترس و به مشکلات و عواقب منفی فکر نکن.
مرد بیمار از تو صحت جو
اینت سودا و آرزوی محال
هوش مصنوعی: مرد بیمار از تو سلامتی میخواهد، این نشاندهندهی آرزوها و خواستههای غیر ممکن است.
رنج چون کوه را کنی دارو
خود ز بیماری دراز چونال
هوش مصنوعی: اگر رنجی همچون کوه را از بین ببری، خودت از بیماریای که طولانی شده، رهایی مییابی.
هست از جمله عجایب دهر
زمن لنگ و اعمش کحال
هوش مصنوعی: یکی از شگفتیهای دوران، وجود فردی است که هم نابینا باشد و هم لنگ بزند.
پس گفت ای شیخ تو ندانسته ای که رکن اعظم و عروه احکم و شرط اهم و مقدمه اتم درباب طب معرفت نجوم است ولابد دلایل همه علوم است، که ادویه بزرگ ساختن بی سعادت وقت شناختن درست نبود و هیچ ترکیب وترتیب و تدبیر و تقدیر از زمان و مکان مسغنی نیست و زمان عبارت از دور افلاک است بر گرد کره خاک و فلک مختلف الادوار گاه منتج رطوبت وگاه مثمر یبوست
هوش مصنوعی: سپس گفت: ای شیخ، تو نمیدانی که اصل اساسی و مهمترین موضوع در طب، شناخت علم نجوم است و این علم پایه و اساس تمام علوم دیگر است. زیرا داروهای مؤثر بدون شناخت درست زمان مصرف، فاقد فایده خواهند بود. هیچ ترکیب و ترتیب و تدبیر و پیشبینی نمیتواند جدا از زمان و مکان واقع شود. زمان به معنای دورههای حرکتی افلاک در اطراف کره زمین است و این حرکتها میتواند گاهی باعث رطوبت و گاهی موجب خشکی شود.
گاه معطی سعادت و گاه ملزم نحوست است ندانسته ای که جمله اجساد لحمانی و قوالب انسانی منسوب است بدین دوازده برج که در منطقه افلاک مشهور و معروفست و اسامی ایشان مذکور، و لقد جعلنا فی السماء بروجا و زیناها للناظرین
هوش مصنوعی: گاهی سعادت و خوشبختی به دست میآید و گاهی هم میتواند به بدبختی و نحوست منجر شود. ندانستهاید که همه اجساد و اشکال انسانی به دوازده برجی که در آسمان شناختهشدهاند، وابسته است و نامهای آنها ذکر شده است.
هر علت که در سر و دماغ افتد بوقت حمل معالجه باید کرد که سر آدمی بدو منسوب است وهرچه در گردن افتد باید که ثور قوی حال بود که گردن بوی مضاف است
هوش مصنوعی: هر بیماری که در سر و صورت پیش بیاید باید در زمان بارداری درمان شود، زیرا سر انسان به این بخش مرتبط است. همچنین هر مشکل مرتبط با گردن باید با دقت و قوت مدیریت شود، زیرا گردن نیز بخشی از بدن است که نیاز به مراقبت دارد.
و هرچه در کتف افتد باید که جوزا را شرفی باشد وهرچه در سینه افتد باید که سرطان را قوتی بود وهر چه در ناف افتد باید که اسد را صولتی باشد و هرچه در دل افتد باید سنبله را سعادتی بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ناحیه کتف انسان قرار گیرد، باید نشانهای از توانمندی یا ویژگیهای خوب برجستهتری چون جوزا داشته باشد. اگر چیزی در ناحیه سینه وجود داشته باشد، باید نشانهای از قدرت و انرژی مانند علامت سرطان باشد. هر چیزی که در ناحیه ناف باشد، باید دارای ویژگیهای خاص و قوتی مشابه اسد باشد. و در نهایت، هر چیزی که در ناحیه دل قرار بگیرد، باید نمایانگر شانس و برکت مشابه سنبله باشد.
و هرچه در پشت افتد باید که میزان را منقبتی بود و هرچه در عورت افتد باید که عقرب را سلطنتی بود و هرچه در ران افتد باید که قوس را غلبه ای بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ناحیه پشت افتد باید به نوعی مورد ارزیابی و کنترل قرار گیرد و هر چیزی که در ناحیه جنسی باشد باید تحت سلطه و توجه خاصی قرار گیرد. همچنین، هر چیزی که در ناحیه ران باشد باید بهنوعی برتری و تسلط داشته باشد.
و هرچه در زانو افتد باید که جدی لا جلالتی باشد و هرچه در ساق افتد باید که دلو را دولتی بود و هرچه در قدم افتد باید که حوت را شوکتی باشد
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زانو بیفتد باید نشاندهنده جدیت باشد و هر چیزی که در ساق پا بیفتد باید به خاطر پادشاهی آن باشد و هر چیزی که در قدم بیفتد باید نشاندهنده قدرت و اقتدار باشد.
هر عضوی از اعضای آدمی بطبیعتی مایل است و هر برجی ازین بروج عنصری را قابل، حمل و اسد و قوس آتشی است و حرارت و یبوست بدیشان منسوب است و این سه را مثلثه ناری گویند و ثور و سنبله و جدی خاکی است و سردی و خشگی بدیشان منسوب است واین سه را مثلثه خاکی گویند
هوش مصنوعی: هر یک از اعضای بدن انسان به طور طبیعی به چیزی تمایل دارد. هر یک از دوازده برج در علم نجوم یک عنصر خاص را به خود اختصاص میدهد. برجهای آتشین، مثل حمل، اسد و قوس، به حرارت و خشکی نسبت داده میشوند و به این ترکیب مثلث آتشین گفته میشود. از سوی دیگر، برجهای خاکی مانند ثور، سنبله و جدی به سردی و خشکی مرتبطاند و این گروه را مثلث خاکی مینامند.
و جوزا و میزان و دلو بادی است و آن سه را مثلثه بادی گویند و سرطان و عقرب و حوت آبی است، برودت و رطوبت بدیشان منسوبست و این سه مثلثه آبی گویند
هوش مصنوعی: زهره، میزان و دلو به عنوان نشانههای بادی شناخته میشوند و آنها را مثلثه بادی مینامند. همچنین، سرطان، عقرب و حوت به عنوان نشانههای آبی شناخته میشوند و به آنها مثلثه آبی اطلاق میشود. در واقع، سرما و رطوبت به نشانههای آبی نسبت داده میشود.
هر برجی بمشاکلت طبیعی بعضوی نسبت دارد که هرچه از مولدات عالم سفلی است از فیض و رش عالم علوی است و این بروج بر حسب اختلاف اشخاص و طریق اختصاص نهاده اند، بعضی نر است وبعضی ماده بعضی لیلی و بعضی نهاری
هوش مصنوعی: هر برج به نوعی به ویژگیهای طبیعی خود ارتباط دارد و تمام چیزی که از موجودات دنیای پایینتر به دست میآید، از نعمت و تأثیر دنیای بالاتر نشأت میگیرد. این بروج بر اساس تفاوتها و مشخصات افراد تقسیمبندی شدهاند؛ برخی مردانه، برخی زنانه، برخی به شب مرتبط و برخی به روز.
هر برجی که نهاری است نر و هر برجی که لیلی است ماده، آفتات بلغت ادیبان مونث است و باصطلاح منجمان مذکر وماه بمواضعه ادیبان مذکر است و باتفاق منجمان مونث
هوش مصنوعی: هر برج که مربوط به ناهید باشد، نر است و هر برجی که مربوط به لیلی باشد، ماده است. خورشید در برجهای مربوط به ادیبان زن است و در اصطلاح نجومی، ماه در برجهای مربوط به ادیبان مرد قرار دارد و بر اساس توافق، نجوم زنانه نیز وجود دارد.
از این بروج چهار ثابت است و چهار منقلب و چهار ذو جسدین و کواکب را دراین بروج هبوط و عروج است و ممر سیار است درین بروج، سیارات آسمانی بر چرخ نورانی هفت است، آفتاب منور و ماه مدور از آنجمله است و پنج دیگر زحل و مشتری و مریخ زهره و عطارد است
هوش مصنوعی: از این دوازده نشانه، چهار نشانه ثابت و چهار نشانه متغیر و چهار نشانه دوگانه وجود دارد. در این نشانهها، سیارات به نزول و صعود میپردازند و حرکت آنها در این نشانهها انجام میشود. سیارات آسمانی بر روی دایرهای نورانی، که همان هفت آسمان است، حرکت میکنند. خورشید و ماه نیز از جمله این سیارات به شمار میآیند و دیگر سیارات شامل زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد هستند.
که ایشان را خمسه متحیره خوانند که کارکنان مجبور و متصرفان مأمورند، در حرکتشان ارادت و شوق نیست و در طبعشان تممیز و ذوق نه، هر دو برج خانه ستاره است الا آفتاب که او را یک خانه است وماه که او را یک آشیانه.
هوش مصنوعی: این افراد را "خمسه متحیره" مینامند، زیرا کارمندان و افرادی که در مسئولیتها قرار دارند، به اجبار و وظیفه عمل میکنند و در تلاشهایشان هیچ ارادت و اشتیاقی وجود ندارد. همچنین به طبع آنها نه تمایز و نه ذوق خاصی دیده نمیشود. هر دو در خانه ستاره زندگی میکنند، به جز خورشید که فقط یک خانه دارد و ماه که یک آشیانه مخصوص به خود دارد.
حمل و عقرب خانه مریخ است و ثور ومیزان خانه زهره و جوزا و سنبله خانه عطارد و سرطان خانه ماه و اسد خانه آفتاب و قوس و حوت خانه مشتری و جدی و دلو خانه زحل و این هفت سیاره را طبایع مختلف و صنایع نامؤتلف است.
هوش مصنوعی: حمل و عقرب متعلق به سیاره مریخ هستند. ثور و میزان به سیاره زهره تعلق دارند. جوزا و سنبله به سیاره عطارد مربوط میشوند. سرطان به ماه مربوط است، در حالی که اسد خانه آفتاب است. قوس و حوت خانه مشتری هستند و جدی و دلو به زحل مربوط میشود. این هفت سیاره ویژگیها و ماهیتهای متفاوتی دارند و ترکیبهای مختلفی از صفات را نشان میدهند.
آفتاب گرم و خشگ، ماه سرد وتر، زحل سرد و خشگ است و این مزاج مرگ است، مشتری گرم وتر و این مزاج حیات است، مریخ در غایت گرمی و زهره در نهایت تری، عطارد حریف موافق و یار معانق است با هر که نشیند مزاج او گیرد و با هر که باشد صفت او پذیرد، شمس و قمر و مشتری و زهره رؤس سعودند و زحل ومریخ و ذنب از زمره نحوس.
هوش مصنوعی: آفتاب گرمی و خشکی دارد، در حالی که ماه سرد و مرطوب و زحل نیز سرد و خشک است که این ترکیب به مرگ اشاره دارد. مشتری گرم و مرطوب بوده و نشاندهنده حیات است. مریخ بسیار گرم و زهره بسیار مرطوب است. عطارد به گونهای است که با هر کسی معاشرت کند، میتواند با مزاج او سازگار شود و خصوصیات او را بپذیرد. شمس، قمر، مشتری و زهره نشانههای خوشیمنی به شمار میروند، در حالی که زحل، مریخ و دنباله دارها از نشانههای شوم هستند.
عطارد را نه از سعادت جمالی ونه از نحوست کمالی، اگر با سعد است از نحوست عاطل است و اگر با نحس است از سعادت باطل، المرء یقتبس من قرینه و اللیث یفترس فی عرینه اگر خواهی که نقاب از چهره فلک بگشایم و رنگ و سیمای هر یک بنمایم.
هوش مصنوعی: عطارد نه به خاطر زیبایی و نه به خاطر بدیاش ارزشی دارد؛ اگر با ستارههای خوشخبر باشد، به خاطر بدیهای همراهش تحت تأثیر قرار میگیرد و اگر با ستارههای بد باشد، خوششانسیاش بیاثر میشود. انسان از شرایط و محیطی که در آن قرار دارد تأثیر میگیرد و شیر در محل زندگیاش شکار میکند. اگر بخواهی که راز سرنوشت آسمان را فاش کنم و ویژگیهای هر یک را نشان دهم، میتوانم این کار را انجام دهم.
آفتاب سپید سیماست و ماه کدر اجزاست، زحل رصاصی و مشتری سپیدی است که بصفرت میل دارد و مریخ ناری اللون است و زهره دری اللون، عطارد چون آسمان مزرق است و جرمش در حرقت، نزدیکتر فلک بزمین فلک قمر است، پس عطارد، پس فلک زهره، پس فلک آفتاب، پس فلک مریخ، پس فلک مشتری، پس فلک زحل، پس فلک البروج که محل ثوابت است و نهم فلک الافلاک است و کواکب در فلک تدویر است و سیر فلک تدویر در فلک مرکز، و طلوع و غروب وهبوط و صعود این جمله را اسبابی است معین و علامتی مبین، حسابی است و مقدمه ای نه کم و نه کاست، محدثی است پدید آورده قدیم وصنعتی است ساخته حکیم و الشمس و القمر حسبانا ذلک تقدیر العزیز العلیم، پس چون زبانش از گفتار و جوارح از کارفرو ماند، این قطعه برخواند.
هوش مصنوعی: خورشید چهرهای سفید دارد و ماه ظاهری کدر. سیاره زحل رنگی متمایل به خاکستری دارد و مشتری رنگ روشنی دارد که به زردی میل میکند. مریخ رنگی مایل به قرمز دارد و زهره رنگی شبیه به دریا. عطارد رنگی آبی دارد و نزدیکی آن به زمین، به طور غیرمعمول نزدیک است. Orbit عطارد نزدیک به فلک زهره، سپس فلک خورشید، بعد فلک مریخ، سپس فلک مشتری، سپس زحل، و بعد فلک بروج که محل ستارههای ثابت است. نهمین فلک، فلکهای دیگر است و سیارات در فلک تدویر قرار دارند. حرکت این فلک تدویر در مرکز جهان، با طلوع و غروب و دیگر قوانین مربوط به جابجاییهای آنها، همگی بر اساس قواعدی مشخص و نشانههایی واضح، محاسبه و تعیین شدهاند. این محاسبات و تعاریف غیرقابل تغییر و دقیق هستند و نتیجه کار یک حکیم داناست. در نهایت، وقتی زبان به گفتار ناتوان شد و اندامها از کار ایستادند، این قطعه خوانده میشود.
یا معشر المسلمین قوموا
لا تعذلونی و لا تلوموا
هوش مصنوعی: ای جمعیت مسلمانان، برخیزید و از سرزنش و ملامت من دست بردارید.
عندی من السابحات علم
نسخت فیه تلک العلوم
هوش مصنوعی: در مراسی که از آبها میگذرد، دانشی هست که تمام آن علوم را در خود جای داده است.
الفلک المستدیر سقف
و هو بأرجائها نجوم
هوش مصنوعی: آسمان گردان مانند سقفی است که ستارهها در اطراف آن قرار دارند.
اماتری الاختلاف فیه
و ذروة الحد مستقیم
هوش مصنوعی: اختلاف در آن چیز وجود ندارد و اوج حد آن کاملاً مشخص است.
یدرکه ناظر بصیر
و خاطر باتر سلیم
هوش مصنوعی: آنکه بینندهای آگاه و ضمیرش پاک و سلامت است، همه چیز را به درستی درک میکند.
یجری بحکم الا له فیه
الشمس و البدر و النجوم
هوش مصنوعی: خورشید و ماه و ستارهها همه به فرمان خداوند در حرکتاند.
پس پیر کرمانی برخاست و عذار سخن بیاراست و گفت: ای پیر عمر فرسوده و عالم پیموده، این چه هذیانات مسلسل و عبارات مسترسل است؟
هوش مصنوعی: سپس پیر کرمانی بلند شد و با ظاهری آراسته شروع به صحبت کرد و گفت: ای پیر که عمر خود را به هدر دادهای و علم را پیمودهای، این چه سخنان بیپایه و بیمنطق است که میگویی؟
اسجاع کتسجیع المطوق و تحریک کتحریک المعلق، از جیب غیب سخن گشادن و از فلک هفتمین نواله دادن کار گزاف گویان و بیهوده پویان است، که در این میان مسافت بسیار است و مخافت بیشمار.
هوش مصنوعی: بحث درباره مسائل پیچیده و نامشخص از قبیل پیشبینی آینده یا بهدست آوردن اطلاعات نامعمول، تنها به فضولی و بیفایدهگویی منتهی میشود. در این زمینه، راههای بسیار و مخالفتها و چالشهای زیادی وجود دارد.
از ثری تا ثریا و از سمک تا سماک و از قرار خاک تامدار افلاک چندانکه خواهی معقول و نامعقول و منقول و نامنقول توان گفت، حدث عن رجب و لا عجب
هوش مصنوعی: از آغاز تا پایان، از زمین تا آسمان و از واقعیت تا غیرواقعیت، تا هر اندازه که بخواهی میتوانی صحبت کنی. درباره رجب بگو و تعجب نکن.
ای پیر شیدا و ای حکیم هویدا تا بمواکب کواکب رسی و بانجمن انجم آئی بتو نزدیکتر افلاک اجرامی است و از آن معمورتر در و بامی عالمی است که آنرا عالم صغری خوانند و فلکی است که آنرا فلک ادنی گویند و فی انفسکم افلا تبصرون که این ترکیب از آن با ترتیب تر است و این نهاد از آن بند گشادتر
هوش مصنوعی: ای پیر شیدا و ای حکیم، وقتی به سویی از کواکب میروی و به جمع ستارهها میرسی، میتوانی به آسمان نزدیکتر شوی. در آنجا جهانی است که به آن عالم کوچک میگویند و نیز آسمانی وجود دارد که به آن آسمان نزدیکتر میگویند. آیا در درون خود نمیبینی که این ترکیب، با ترتیب بهتری شکل گرفته و این ساختار به طور مناسبتری از آن بند رها شده است؟
در ترتیب هر عضوی هزار عجایب است و در ترکیب هر جزوی هزار غرایب، بی نفسی بود از معرفت نفس خویش پرداختن و در هفتاد سال خدای عزوجل را نشناختن
هوش مصنوعی: در هر عضوی از بدن هزاران شگفتی نهفته است و در ترکیب هر جزئی از آن هزاران راز وجود دارد. این امر نشاندهنده نادانی انسان است که در طول هفتاد سال زندگی، هنوز نتوانسته خدای بزرگ را بشناسد و از ذات خود آگاه شود.
اما علمت یا آکل الضبة ان الکواکب لا تغنی قدر الحبة و من عرف نفسه فقد عرف ربه، پس ای شیخ چون تو شناسای اوقات سعادتی و دانای اسباب سیادت، سباحت دریا و سیاحت بیداء بچه اختیار کرده ای و بصحبت عصا و انبان و سئوال خرقه و نان چون افتاده ای.
هوش مصنوعی: اما ای کسی که به علم خود افتخار میکنی، بدان که ستارهها به اندازهی یک دانه هم نمیتوانند تو را نجات دهند و کسی که خود را بشناسد، در حقیقت خداوند را نیز شناخته است. پس ای شیخ، تو که در شناخت لحظات خوشبختی و راههای رهبری توانا هستی، با انتخاب خود به دریا و بیابان رفتهای و با عصا و خرما و نان، در راهی نامعلوم و نامناسب قدم گذاشتهای.
یا من تروم من الانام معیشة
لم لا تروم من النجوم النیرة
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که چرا تو به ستارههای درخشان نگاه نمیکنی و از آنها الهام نمیگیری، در حالی که من در زندگیام با تلاش و کوشش به سمت آنچه میخواهم پیش میروم.
شهدت علیک بأنک کاذب
احوالک المختلة المتغیرة
هوش مصنوعی: شهادة میدهند که تو در ادعاهایت دروغگو هستی و حال و روزت همواره در حال تغییر و ناپایدار است.
انکرت یا اعمی البصیرة قدرة
هی فی النجوم السائرات مسیره
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که قدرتی در حال حرکت ستارهها وجود دارد که بر همه چیز تسلط دارد؟
یا عارف الأفلاک هل لک حاصل
من شمسها او خمسها المتحیره
هوش مصنوعی: ای عارف به آسمانها، آیا چیزی از خورشید یا حتی یک پنجم از آن که حیرتانگیز است به دست آوردهای؟
ای لافت از ستاره و از زیج معتبر
بی علم گشته مدعی علم خیر و شر
هوش مصنوعی: ای لافت، تو با استناد به ستارهها و جداول معتبر، بدون علم واقعی خود را مدعی علم خوب و بد میدانی.
زاحوال غیب داده خبر خلق را و تو
از حالهای خانه خود جمله بیخبر
هوش مصنوعی: از حالات و وضعیتهای پنهان خبر داده و به مردم اطلاع میدهد، اما تو از شرایط و اوضاع خانهی خود مطلقاً بیخبر هستی.
محصول نیست طبع ترا اینقدر کمال
آماده نیست شخص ترا اینقدر هنر
هوش مصنوعی: شخصیت و استعداد تو به اندازهای نیست که بتوانی اینگونه کمالات را به وجود آوری و هنرت نیز به اندازهای نیست که به این سطح برسد.
نشناختی که جمله بصنع بدیع اوست
این ماه جلوه کرده و این چرخ جلوه گر
هوش مصنوعی: نمیدانستی که تمام زیباییها و جلوههای این ماه و آسمان از ساختههای اوست.
محتاج آفرینش و مجبور قدرت اند
هم چرخ و هم ستاره و هم شمس و هم قمر
هوش مصنوعی: تمامی موجودات عالم، از جمله ستارهها، خورشید و ماه، به وجود آورنده و نیرویی که آنها را به حرکت در میآورد، نیازمند هستند. آنها به نوعی به قدرت و دلیل وجودشان وابستهاند.
این نه سپهر و هفت ستاره بنزد او
چیزیست بس محقر و ملکی است مختصر
هوش مصنوعی: این آسمان و ستارهها در نظر او چیزی جز حقیری نیست و سلطنتی که او دارد بسیار کوچک و ناچیز به نظر میرسد.
چرا از بند و گشاد و قاعده نهاد خود آغاز نکنی که از ترکیب انسان تا ترتیب آسمان حجب و اطباق و منازل شاق بسیار است اگر تو از معرفت کمتر عضوی و مختصر جزوی از اجزاء خود بیرون آئی اسم حکمت بر تو مجازی نبود و نام علم بر تو ببازی نه.
هوش مصنوعی: چرا از اصول و بنیاد خود شروع نکنی؟ از ترکیب انسان گرفته تا نظم آسمان، بسیار از حجابها و افک گوناگون وجود دارد. اگر تو از شناخت خود حقیقی و از جزئیات وجود خود چیزی کمتر بدانی، دیگر نمیتوانی به عنوان حکمت و علم شناخته شوی.
بیا تا سخن از یک تار موگوئیم که ریحان باغ دماغ تست و علت آن ترتیب و حکمت آن ترکیب بیان کنیم، موجب سیاهی او در صغر و سبب سپیدی او در کبر باز نمائیم و بقوت و کمال قدرت صانع مقر آئیم واز وجود چهار طبع در وی تصور و تقریر کنیم و داعیه اثبات و جاذبه انبات در وی ظاهر گردانیم تا معلوم شد که علم معرفت شعری نادانسته بعلم شعرای نتوان رسید واین دقایق نادیده حقایق نتوان دید.
هوش مصنوعی: بیایید درباره یک تار مو سخن بگوییم که مانند ریحان در نیمرخ ما است و دلایل و حکمت ترکیب آن را بررسی کنیم. همچنین، علت سیاهی آن در جوانی و سپیدی آن در پیری را توضیح دهیم. به قدرت و کمال خالق اشاره کنیم و وجود چهار طبع در آن را تصور و توضیح دهیم. ما باید ادعا کنیم که ویژگیهایی از رشد و ایجاد را در آن نشان دهیم تا مشخص شود که شناخت شعر بدون علم شعرا ممکن نیست و این نکات دقیق و نادیده، حقایق را نمیتوان مشاهده کرد.
فکیف ینال البدر من هو مقعد
و کیف یری النسرین من هو اکمه
هوش مصنوعی: چگونه کسی که نشسته است میتواند به ماه برسد و چگونه نابینا میتواند دو عقاب را ببیند؟
سخن از سماک و افلاک راندن و فسانه نابوده ای از اوراق فرسوده بر خواندن کار عقلاء و فضلاء نیست، بیا تا نخست از آلت سخن گوئیم و دقایق و حقایق آن بازجوئیم که چه خاصیت درین گوشت پاره است که در دیگر اعضاء نیست، که قوه ناطقه که از خواص جلوه انسانی است و اومودع است تا بصد لغت مختلف و اسامی نا مؤتلف از وی سخن معلوم و مفهوم میزاید که از هیچ عضو دیگر این خاصیت در وجود نیاید چون لغت پارسی و رومی و حجازی و تازی و طرازی و عبری.
هوش مصنوعی: صحبت درباره آسمانها و ستارهها و داستانهای غیرواقعی بر اساس نوشتههای کهنه، موضوعی برای افراد عاقل و فرزانه نیست. بیایید ابتدا از ابزار سخن گفتن صحبت کنیم و جزئیات و حقیقت آن را بررسی کنیم که چه ویژگیهایی در این زبان وجود دارد که در سایر اعضای بدن وجود ندارد. توانایی گفتار، که یکی از ویژگیهای بارز انسان است، به ما امکان میدهد تا با صدها واژه و نام مختلف صحبت کنیم. این قابلیت در هیچ یک از اعضای دیگر بدن چنین وجودی ندارد، مانند زبانهای فارسی، رومی، حجازی، عربی و عبری.
هر کس مفصل ومجمل اختلاف السنه و الوان بداند بشناسد که این عجایب و غرایب که در ترکیب قالب انسانست در ترتیب هفت آسمان نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دقت و به اختصار تفاوتهای زبانها و رنگها را بشناسد، میفهمد که شگفتیها و عجایبی که در ترکیب جسم انسان وجود دارد، در ساختار هفت آسمان نیست.
صد هزار شخص در یک تن و نهاد همزاد متفق سال مختلف احوال ز مستوی قد متحد خد با چندین اسباب تشاکل و دواعی تماثل که یکی بیکی نماند و هیچ دو بیکدیگر باز نخواند
هوش مصنوعی: صد هزار نفر در یک فرد و نفس مشترک، در سالهای مختلف با احوال متفاوت، در قامت واحد و همانند خدا، با عوامل و انگیزههای گوناگون شکلگیری و تشابه، که هیچکدام شبیه دیگری نیستند و هیچ دو نفری هم با یکدیگر یکی نیستند.
از روی کون متجدد و از راه لون متعدد چنانکه در صورت این تفاوت هست در سیرت زیادت از آن هست الا آنکه تفاوت اخلاق ایشان جز بمحک تجربه وامتحان نتوان شناخت.
هوش مصنوعی: با توجه به تغییرات در ظاهر و ویژگیهای مختلف، تفاوتهایی در رفتار و سیرت افراد وجود دارد. اما این تفاوتهای اخلاقی را نمیتوان تنها با مشاهده و به صورت سطحی شناخت و باید از طریق تجربه و آزمایش این ویژگیها را مورد ارزیابی قرار داد.
و من اعجب الأشیاء انی وجدتهم
و ان کان صنفا بالسواء صنوفا
هوش مصنوعی: یکی از عجیبترین چیزها برای من این است که آنها را پیدا کردم، هرچند که از نظر نوع، با هم متفاوت هستند.
فرب الوف لا تماثل و احدا
و رب فرید قد یکون الوفا
هوش مصنوعی: وفا و loyalty به هیچ وجه شبیه به یکدیگر نیستند و یک باری که حس خاصی دارد، ممکن است به تنهایی وجود داشته باشد.
فکم من کثیر لا یسدون ثلمة
و کم واحد منهم یعد صفوفا
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد وجود دارند که در کنار هم نمیتوانند خلأها را پر کنند، در حالی که یک نفر از آنها میتواند صفوف را مرتب کرده و نظم ایجاد کند.
آدمی عالمی است از حکمت
و اندرو صد هزار بند و گشاد
هوش مصنوعی: انسان موجودی است پر از دانش و حکمت، و در وجود او هزاران نکته و ایده نهفته است.
حق درین هفت چرخ ننهاد است
آنچه در اصل هفت عضو نهاد
هوش مصنوعی: در این دنیا، حقایق و اصولی که ما در زندگی با آنها مواجه میشویم، بر اساس یک نظام گستردهتری از وجود و آفرینش قرار دارند. یعنی هر چیزی که در زندگیمان به آن برخورد میکنیم، ریشه در ساختار اصلی و هفتگانهی وجود دارد.
کور دل بنده ایست آنکه ندید
که چه سریست اندرین بنیاد
هوش مصنوعی: کسی که کور دل است، نمیتواند ببیند که چه رازهای عمیقی در این بنیاد وجود دارد.
هم ببیند بچشم عقل و خرد
آنکه چشمش بر این نهاد افتاد
هوش مصنوعی: هر کسی که چشمش به این موضوع بیفتد، باید آن را با دیده عقل و خرد ببیند.
بشناسد هر آنکه داند و دید
کاین بنائیست کرده استاد
هوش مصنوعی: هر کسی که آگاهی و بصیرت داشته باشد، درک میکند که این اثر، کار یک استاد ماهر است.
هر که هستی خویشتن بشناخت
بخدائی او گواهی داد
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را شناخت، به وجود خداوند شهادت داد.
پس چون شقاشق شیخ کرمانی بحقایق و دقایق ابدانی پیوست بطریق سیل و مد بسرحد رسید و خروش وجوش اهل آن استماع و حلقه آن اجتماع بدان پیوست.
هوش مصنوعی: زمانی که شقاشق شیخ کرمانی به حقایق عمیق و نکات ظریف وجود پیوست، به مثابه سیل و طغیانی به اوج خود رسید و صدا و جنبش مردم در آنجا به گوش رسید و حلقه آن تجمع به آن پیوست.
پیر یونانی پیشتر آمد و پیر کرمانی را در بر گرفت و گفت ای پیر حکیم فوق کل ذی علم علیم این در نیکو سفتی این سخن خوب گفتی که هر علم را که رواج بود بقدر احتیاج بود حاجت مردمان بدین علم بیشتر است و بدین حرفت و صنعت احتیاج زیادتر.
هوش مصنوعی: پیر یونانی نزدیک آمد و پیر کرمانی را در آغوش گرفت و گفت: ای حکیم بزرگ، تو به خوبی گفتهای که هر علمی که رواج پیدا کند، به مقداری که مردم به آن نیاز دارند مهمتر است. در واقع، نیاز مردم به این علم بیشتر است و به همین دلیل به سخنان و مهارت تو بسیار نیاز دارند.
پس هر دو از دایره اجتماع بشاهراه وداع آمدند، یکی بطلوع رفت و دیگری بغروب، یکی بشمال رفت و دیگری بجنوب.
هوش مصنوعی: بنابراین هر دو از دایره اجتماعی خود جدا شدند؛ یکی به سمت طلوع خورشید و دیگری به سمت غروب رفت. یکی به سمت شمال و دیگری به سمت جنوب رفت.
معلوم من نشد که کجا بردشان نیاز؟
یا چون گذشت بر سر شان چرخ یاوه تاز؟
هوش مصنوعی: نمیدانم نیاز آنها را به کجا برد و یا اینکه آیا زمان به سراغشان آمد و بر آنها سختی نهاد؟
هنگامه گاهشان بعدن بود یا بچین؟
آرامگاهشان بختن بود یا طراز؟
هوش مصنوعی: آیا زمان آرامش آنها بعداً بود یا اکنون؟ آیا محل استراحتشان خوشبختی بود یا نشانهای از مقام و موقعیت؟