گنجور

شمارهٔ ۴۶

ای وصل تو سرمایه اسباب حیات
در بحر غم تو نیست پایاب حیات
لب تشنه خضر پیش لبت جان می‌داد
می‌گفت که خاک بر سر آب حیات

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای وصل تو سرمایه اسباب حیات
در بحر غم تو نیست پایاب حیات
هوش مصنوعی: دوستی و نزدیکی تو، منبع اصلی زندگی من است و در دریای غم و اندوه، زندگی همچنان پایدار نیست.
لب تشنه خضر پیش لبت جان می‌داد
می‌گفت که خاک بر سر آب حیات
هوش مصنوعی: در حالی که خضر، نبی مشهور، در کنار نهر آب حیات ایستاده بود و تشنه بود، به لب تو نگاه می‌کرد و به تو جان می‌داد. او به این معنا اشاره می‌کرد که ارزش آب حیات در برابر خاک و زمین بسیار بیشتر است.