شمارهٔ ۹۲
ای به رای و لمعه رای جهان آرای خویش
چهره خورشید رخشان را خراشان داشته
هر غلام از خیل تاش بندگان درگهت
شاه انجم را ز خیل خواجه تاشان داشته
مانی از کلک تو ننگ از نقشبندی یافته
آذر از طبع تو عار از بت تراشان داشته
دان که من بنده به بوی کلک عنبرپاش تو
آن به غیرت ابرها را اشک پاشان داشته
در سپاهان بود خواهم گاه و بیگه روز و شب
چشم و گوش و جان و دل بر راه کاشان داشته
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به رای و لمعه رای جهان آرای خویش
چهره خورشید رخشان را خراشان داشته
هوش مصنوعی: ای البته که تو با اندیشه و تدبیر خود، دنیا را زیبا و رنگین کردهای. چهره خورشید درخشان را مانند درخشش خود، زیبا و روشن نگهداشتی.
هر غلام از خیل تاش بندگان درگهت
شاه انجم را ز خیل خواجه تاشان داشته
هوش مصنوعی: هر خدمتکاری از جمع بندگان تو، شاه ستارگان را از میان خدمتکاران خود میسازد.
مانی از کلک تو ننگ از نقشبندی یافته
آذر از طبع تو عار از بت تراشان داشته
هوش مصنوعی: نقش و اثری که تو خلق میکنی، برای دیگران حسرت و شرم به همراه دارد. هنرت آنقدر بینظیر است که دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث میشود که از کارهای خودشان احساس عیب کنند.
دان که من بنده به بوی کلک عنبرپاش تو
آن به غیرت ابرها را اشک پاشان داشته
هوش مصنوعی: بدان که من، به خاطر بوی خوش عطر خویش، مثل بندهای تسلیم شدهام و حتی آسمانها را هم به گریه میاندازم.
در سپاهان بود خواهم گاه و بیگه روز و شب
چشم و گوش و جان و دل بر راه کاشان داشته
هوش مصنوعی: در اصفهان میخواهم ساکن شوم، در روز و شب همیشه چشم و گوش و قلب و جانم را بر مسیر کاشان معطوف کنم.

مجد همگر