شمارهٔ ۸۸
خط سیراب تو بر روی تو پیدا شد و شد
محضر حسن و جمال تو بدان سیر گواه
از رخ خوب تو آئینه بماند حیران
در خم زلف تو اندیشه بماند گمراه
غنچه در خال لب لعل تو افکند قبل
لاله در پای سر زلف تو افکند کلاه
گردش این فلک بوقلمون کرد بدل
به سپیداب سحر غالیه شب ناگاه
دم گرگ سحر و چشمه خور زیرزمین
می نمودند خیال رسن و یوسف و چاه
حامی گوی زمین حاصل دوران فلک
مرکز فضل و هنر صاحب سلجوق پناه
با کله داری خود پیش سراپرده تو
خیمه چرخ کمر بسته شود چون خرگاه
این هم از غایت صیت است که می ناساید
یک نفس چون دهن سکه زیادت افواه
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خط سیراب تو بر روی تو پیدا شد و شد
محضر حسن و جمال تو بدان سیر گواه
هوش مصنوعی: نقش آب و زیبایی تو بر چهرهات نمایان شد و این نشانگر حسن و زیبایی توست که گواهی بر آن است.
از رخ خوب تو آئینه بماند حیران
در خم زلف تو اندیشه بماند گمراه
هوش مصنوعی: آینه از زیبایی تو شگفتزده مانده و در پیچش موی تو افکار و اندیشهها گم و سردرگم شدهاند.
غنچه در خال لب لعل تو افکند قبل
لاله در پای سر زلف تو افکند کلاه
هوش مصنوعی: غنچهای که در خال لب تو جوانه زده، قبل از اینکه لاله از پای زلف تو رد شود، کلاهی را بر زمین افکنده است.
گردش این فلک بوقلمون کرد بدل
به سپیداب سحر غالیه شب ناگاه
هوش مصنوعی: گردش آسمان همانند یک بوقلمون، شب را ناگهان به سپیدی سحر تبدیل کرد.
دم گرگ سحر و چشمه خور زیرزمین
می نمودند خیال رسن و یوسف و چاه
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، هنگامی که گرگ در حال دمیدن است، چشمهای در زیر زمین نمایان میشود و تصاویری از رسن و یوسف و چاه در ذهن شکل میگیرد.
حامی گوی زمین حاصل دوران فلک
مرکز فضل و هنر صاحب سلجوق پناه
هوش مصنوعی: حامی زمین و دستاوردهای آن، نمایندهای از دوران چرخش آسمان و مرکز تواناییها و هنرها، که در پناه شخصیتی باارزش به نام سلجوق قرار دارد.
با کله داری خود پیش سراپرده تو
خیمه چرخ کمر بسته شود چون خرگاه
هوش مصنوعی: با سر خود به سمت خیمهات میروی، و چرخ کمر تو به گونهای میچرخد که مانند مکانی برای استراحت میشود.
این هم از غایت صیت است که می ناساید
یک نفس چون دهن سکه زیادت افواه
هوش مصنوعی: این مسئله به حدی معروف و مشهور است که هیچ کس نمیتواند صحبت آن را نادیده بگیرد، همانطور که صدای سکه زیاد میشود.

مجد همگر