گنجور

شمارهٔ ۸

ای صاحبی که دست تو در معجز سخا
محسود موج قلزم و ابر بهاری است
دریا ز رشک طبع تو در ناله کردن است
ابر از جفای دست تو در اشکباری است
گردون که پرده ئیست ز زنگار روزگار
بر درگهت در آرزوی پرده داری است
در همسری رای منیر تو آفتاب
شاهی ست تیزتاز و لیکن حصاری است
بی خوردگی نگر ز سپهر درشت خوی
کو را چو کلک تو هوس خورده کاری است
پیش رکاب همت تو بر براق قدر
گردون گاوباره چو مرد سواری است
بدخواه بندگیت بسی کرد وزنفاق
آن رفت و این زمانش گه جانسپاری است
فضل تو پشت ملت و دین قریشی است
عقل تو روی حکمت شیخ بخاری است
یک صنعت از کلام صد فخررازی است
یک نکته از کلام تو صد رکن خواری است
شاه جهان ز اهل معانی ترا گزید
وین هم لطایف نظر کردگاری است
منت خدای را که به تائید بخت تو
در روزگار بوی هنر یادگاری است
فضل از سپاه حادثه در سایه ات گریخت
و امروز در حمایت تو زینهاری است
ز اقبال ذکر باقی و نام نکو طلب
کاقبال در فضای جهان رهگذاری است
ذکر کلیم تازه ز کیش یهودی است
نام مسیح زنده ز قول حواری است
در ذمت تو حق دعائیست بنده را
از بنده حق شنو که گه حقگذاری است
دانم که خود شنیده بود سمع اشرفت
حالم که از جفای زمان بر چه زاری است
رویم گرفت داغ خجالت ز قول خصم
آری خسوف ماه نه بر اختیاری است
گر صبر می کنم ز دلم ناشکیبی است
ور ناله می کنم ز خودم شرمساری است
در کنج انزوا نفسی می زنم به صبر
گر اختیاری است وگر اضطراری است
عقلم صبور می کند و طبع بردبار
آری مقام صابری و بردباری است
دل در برم شکسته زتیمار همدم است
غم با دلم نشسته ز بی غمگساری است
زین دل قرار چشم ندارم کز ابتدا
بنیاد این معامله بر بی قراری است
بر صدر روزگار مگر مشتبه شده ست
کاین بنده زین ورق شکنی روزگاری است
داند مرا سپهر و شناسد عطاردم
کز من چه کار زاید و کلکم چه کاری است
در بندگیت یارم و محتاج یاریم
ای یار یاریئی که کنون وقت یاری است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صاحبی که دست تو در معجز سخا
محسود موج قلزم و ابر بهاری است
هوش مصنوعی: ای دوست بزرگواری که بخشش‌هایت مانند معجزه‌ای است، به‌اندازه‌ی امواج دریا و ابرهای بهاری شگفت‌انگیز و مورد حسادت دیگران است.
دریا ز رشک طبع تو در ناله کردن است
ابر از جفای دست تو در اشکباری است
هوش مصنوعی: دریا به خاطر زیبایی و لطافت تو در حال ناله و زاری است و ابر به خاطر بی‌مهری تو در حال باریدن اشک است.
گردون که پرده ئیست ز زنگار روزگار
بر درگهت در آرزوی پرده داری است
هوش مصنوعی: آسمان، که مانند پرده‌ای از غبار و مشکلات روزگار است، در انتظار توست که پرده‌ای از زیبایی و آرامش برای تو فراهم کند.
در همسری رای منیر تو آفتاب
شاهی ست تیزتاز و لیکن حصاری است
هوش مصنوعی: در انتخاب همسر، نظر من این است که تو مانند خورشید درخشان و پرزرق و برق هستی، اما برای رسیدن به تو موانع و محدوده‌هایی وجود دارد.
بی خوردگی نگر ز سپهر درشت خوی
کو را چو کلک تو هوس خورده کاری است
هوش مصنوعی: به آسمان پرنفوذ و قوی نگاه کن که چگونه کُند و آرام است. مانند اینکه کسی به‌دنبال لذت و آرزوهای خود هست، اما کار او صرفاً تمایل به خوردن است.
پیش رکاب همت تو بر براق قدر
گردون گاوباره چو مرد سواری است
هوش مصنوعی: در برابر تلاش و اراده تو، مانند اسبی چموش بر گردونه آسمان، توانی بزرگ و شجاعت مردانه لازم است.
بدخواه بندگیت بسی کرد وزنفاق
آن رفت و این زمانش گه جانسپاری است
هوش مصنوعی: دشمنان تو به شدت تو را مورد آزار قرار داده‌اند و حالا زمان آن است که جان خود را فدای تو کنم.
فضل تو پشت ملت و دین قریشی است
عقل تو روی حکمت شیخ بخاری است
هوش مصنوعی: نیکی و خوبی تو حمایتگر مردم و دین قریش است و عقل تو نمایانگر حکمت شیخ بخاری است.
یک صنعت از کلام صد فخررازی است
یک نکته از کلام تو صد رکن خواری است
هوش مصنوعی: یک جمله از سخن فخر رازی ارزش و اهمیت بالایی دارد، در حالی که یک نکته از سخن تو نشانه‌ی ضعفی بزرگ است.
شاه جهان ز اهل معانی ترا گزید
وین هم لطایف نظر کردگاری است
هوش مصنوعی: سلطان جهان از میان اهل معرفت تو را انتخاب کرد و این نشان‌دهنده‌ی ظرافت‌ها و نکته‌سنجی‌های مخصوصی است که در تو وجود دارد.
منت خدای را که به تائید بخت تو
در روزگار بوی هنر یادگاری است
هوش مصنوعی: سپاسگزار خداوند هستم که به لطف سرنوشت، در این دوران نشانی از هنر تو به یادگار مانده است.
فضل از سپاه حادثه در سایه ات گریخت
و امروز در حمایت تو زینهاری است
هوش مصنوعی: نعمت و برکت از لشکر مشکلات دور شده و امروز حمایت و اطمینان تنها در سایه تو وجود دارد.
ز اقبال ذکر باقی و نام نکو طلب
کاقبال در فضای جهان رهگذاری است
هوش مصنوعی: از خوش شانسی، یاد و نام نیک را جستجو کن؛ زیرا این خوش شانسی در دنیا راهی برای هدایت و پیشرفت است.
ذکر کلیم تازه ز کیش یهودی است
نام مسیح زنده ز قول حواری است
هوش مصنوعی: ذکر کلیم، اشاره به پیامبر موسی دارد که به یهودیت مربوط می‌شود، و نام مسیح نیز بر گرفته از سخنان حواریون است که به دین مسیحیت اشاره می‌کند. به نوعی می‌توان گفت این کلمات به ریشه‌های مذهبی و تاریخی این دو دین اشاره دارند.
در ذمت تو حق دعائیست بنده را
از بنده حق شنو که گه حقگذاری است
هوش مصنوعی: در مورد تو باید بگویم که دعا کردن برایت بر من واجب است. از بنده خدا بشنوی که گاهی حق و حقیقت بر تو نمایان می‌شود.
دانم که خود شنیده بود سمع اشرفت
حالم که از جفای زمان بر چه زاری است
هوش مصنوعی: می‌دانم که او وضعیت دردآورم را که ناشی از بی‌رحمی روزگار است، خوب می‌داند و شنیده است.
رویم گرفت داغ خجالت ز قول خصم
آری خسوف ماه نه بر اختیاری است
هوش مصنوعی: چهره‌ام به خاطر وعده‌های خلاف دشمن به شدت دچار شرمندگی شده است، مانند کسوف ماه که هیچ کنترلی بر آن نیست.
گر صبر می کنم ز دلم ناشکیبی است
ور ناله می کنم ز خودم شرمساری است
هوش مصنوعی: اگر صبر می‌کنم، نشانه‌ای از ناتوانی دل من است و اگر ناله می‌کنم، به خاطر شرمساری خودم است.
در کنج انزوا نفسی می زنم به صبر
گر اختیاری است وگر اضطراری است
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای خلوت، به آرامش و صبر پناه برده‌ام، خواه این انتخاب من باشد و خواه به خاطر ناچار بودن باشد.
عقلم صبور می کند و طبع بردبار
آری مقام صابری و بردباری است
هوش مصنوعی: ذهن من به آرامی و صبر ادامه می‌دهد و روحیه‌ام نیز تحمل و بردباری نشان می‌دهد. بله، جایگاه صبر و بردباری بسیار مهم است.
دل در برم شکسته زتیمار همدم است
غم با دلم نشسته ز بی غمگساری است
هوش مصنوعی: دل من به خاطر رنج و درد با همراهی غم نشسته و بی‌کسی، دردی عمیق را احساس می‌کند.
زین دل قرار چشم ندارم کز ابتدا
بنیاد این معامله بر بی قراری است
هوش مصنوعی: از وقتی که این احساس را شروع کرده‌ام، آرامش چشمانم از دست رفته است، زیرا اصل و اساس این عشق همیشه بر بی‌قراری بنا شده است.
بر صدر روزگار مگر مشتبه شده ست
کاین بنده زین ورق شکنی روزگاری است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد زمان به گونه‌ای دچار اشتباه یا تناقض شده که این بنده دیگر نمی‌تواند از این ورق شکنندگی دنیا رهایی یابد.
داند مرا سپهر و شناسد عطاردم
کز من چه کار زاید و کلکم چه کاری است
هوش مصنوعی: آسمان از حال من آگاه است و می‌داند که از من چه چیزی برمی‌آید و هر یک از شما نیز وظیفه‌ای دارید که باید انجام دهید.
در بندگیت یارم و محتاج یاریم
ای یار یاریئی که کنون وقت یاری است
هوش مصنوعی: من در خدمت تو هستم و به تو احتیاج دارم، ای یار! اکنون زمانی است که به یاری تو نیاز دارم.