شمارهٔ ۶۶
گر ناله ای ازین دل پر غم برآورم
شور از چهار گوشه عالم برآورم
آهی اگر زنم به سحر چون صدا ز کوه
غوغا ز هفت گنبد اعظم برآورم
هر شب به صدمه نفس سرد و آه گرم
ترکیب آسمان همه از هم برآورم
از درد و آتش دل اگر نعره ای زنم
دود از نژاد دوده آدم برآورم
رضوان به گوش و گردن حورا درافکند
هر در کزین دو دیده پرنم برآورم
در مجلس سپهر چو گلدسته آورند
خاری که من ازین دل پرغم برآورم
از جور این خران چو بنالم سحرگهی
گرد از مقام عیسی مریم برآورم
ناهید بر افق ز عنا ساز بشکند
چون ناله ای که زیر و گه از بم برآورم
دم در کشیده ام ز جهان و ز همدمان
ترسم جهان بسوزم اگر دم برآورم
غم با کدام غمخور یکدل به سربرم
دم با کدام مونس محرم برآورم
از اهل روزگار چنان دلشکسته ام
کم نیست دل که یکدم خدم برآورم
هرصبحدم ز نسیم هوای دوست
بر رخ هزار قطره شبنم برآورم
آمد زمان آنکه به نور رضای حق
خود را ز قعر این چه مظلم برآورم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر ناله ای ازین دل پر غم برآورم
شور از چهار گوشه عالم برآورم
هوش مصنوعی: اگر از دل پر درد خود نالهای سر دهم، طوری خواهد شد که همه جا در جهان را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
آهی اگر زنم به سحر چون صدا ز کوه
غوغا ز هفت گنبد اعظم برآورم
هوش مصنوعی: اگر در صبح زود آهی سر دهم، صدای من به قدری طنین خواهد داشت که از کوهها و از هفت گنبد بزرگ به گوش خواهد رسید و باعث ایجاد سروصدایی عظیم خواهد شد.
هر شب به صدمه نفس سرد و آه گرم
ترکیب آسمان همه از هم برآورم
هوش مصنوعی: هر شب با نفس سرد و آوای گرم خود آسمان را به هم میزنم و همه چیز را به هم میریزم.
از درد و آتش دل اگر نعره ای زنم
دود از نژاد دوده آدم برآورم
هوش مصنوعی: اگر از دل درد و آتش فریاد بزنم، به قدری شدید خواهد بود که دود آن به ریشه و اصل بشر برمیگردد.
رضوان به گوش و گردن حورا درافکند
هر در کزین دو دیده پرنم برآورم
هوش مصنوعی: بهشت با زیباییها و لطافتهایش در گوش و گردن حوریان جلوهگری میکند و من از هر دری که به این دو چشم پر از اشک و احساس نگاهی بیفکنم، به آن زیباییها دست یابم.
در مجلس سپهر چو گلدسته آورند
خاری که من ازین دل پرغم برآورم
هوش مصنوعی: در میان آسمان مانند گلدسته، خار و خاشاکی وجود دارد که من از دل پرغم خود، آن را بیرون میآورم.
از جور این خران چو بنالم سحرگهی
گرد از مقام عیسی مریم برآورم
هوش مصنوعی: من از ظلم و ستم این افراد نالانم، و در سحرگاهان به قدری نالهام بلند است که انگار از مقام حضرت مریم بلند میشود.
ناهید بر افق ز عنا ساز بشکند
چون ناله ای که زیر و گه از بم برآورم
هوش مصنوعی: ناهید، ستاره زیبا، از دوردستها به سوی افق میآید و همچون صدای نالهای که ناگهان از اعماق بلند میشود، برمیخیزد.
دم در کشیده ام ز جهان و ز همدمان
ترسم جهان بسوزم اگر دم برآورم
هوش مصنوعی: من از دنیا و همراهانم دوری جستهام و نگرانم اگر زبان به سخن بگشایم، این دنیا دچار آتش و ویرانی خواهد شد.
غم با کدام غمخور یکدل به سربرم
دم با کدام مونس محرم برآورم
هوش مصنوعی: با کدام دوست دلسوز و همدل میتوانم غمهایم را در میان بگذارم و با کدام همراه صمیمی میتوانم درد و دل کنم؟
از اهل روزگار چنان دلشکسته ام
کم نیست دل که یکدم خدم برآورم
هوش مصنوعی: من از دست مردم زمانه آنقدر دلbroken شدهام که دیگر جای دل را ندارم و هر لحظه میخواهم به آنها پاسخ دهم.
هرصبحدم ز نسیم هوای دوست
بر رخ هزار قطره شبنم برآورم
هوش مصنوعی: هر صبح که نسیم دلپذیر عشق او بر چهرهام بوزد، از شادی و شگفتی هزاران قطره شبنم را به یاد او بر میآورم.
آمد زمان آنکه به نور رضای حق
خود را ز قعر این چه مظلم برآورم
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده که باید به واسطه نور رضای خداوند، خود را از عمق این ظلمت بیرون بیاورم.