گنجور

شمارهٔ ۶۴

ایا مبشر اقبال در ازل داده
به یمن طالع سعدت بشارت عالم
زبیم عدل تو ناید خرابی از باده
ز سعی کلک تو باشد عمارت عالم
ز پشت گرمی نام تو شمس شد تابان
وگرنه روز ندادی حرارت عالم
تو آفتابی و باران و بیگمان باشد
ز آفتاب و ز باران نظارت عالم
جهان معنوی جاهت ارشدی محسوس
قدم برون نهدی ز استدارت عالم
به مال ذکر جمیلی خریده ای که ترا
ذخیره ئیست ورای تجارت عالم
ز بنده نام طلب کن که جاودان مانی
جلالتی که چه جای جلالت عالم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا مبشر اقبال در ازل داده
به یمن طالع سعدت بشارت عالم
هوش مصنوعی: آیا خوشخبری که از پیش آمده، به خاطر شانس خوب و نیکو، به جهانیان بشارت داده است؟
زبیم عدل تو ناید خرابی از باده
ز سعی کلک تو باشد عمارت عالم
هوش مصنوعی: از زحمات و تلاش‌های تو، جهانی پر از نظم و زیبایی ساخته می‌شود و هیچ خرابی و نابودی از ستم و بی‌عدالتی تو ناشی نمی‌گردد.
ز پشت گرمی نام تو شمس شد تابان
وگرنه روز ندادی حرارت عالم
هوش مصنوعی: از پشت نام پر نور تو، شمس (خورشید) درخشید و روشن شد و اگر نبود، تو روزی به عالم نمی‌دادی و حرارت و گرما نمی‌آفریدی.
تو آفتابی و باران و بیگمان باشد
ز آفتاب و ز باران نظارت عالم
هوش مصنوعی: تو مانند آفتاب و بارانی، و بی‌شک، وجود تو بر همه چیز تأثیر می‌گذارد و دنیای اطرافت روشنایی و زندگی می‌بخشد.
جهان معنوی جاهت ارشدی محسوس
قدم برون نهدی ز استدارت عالم
هوش مصنوعی: اگر در عرصه‌ی معنوی و معنای عمیق زندگی پیشرفت کنی، به گونه‌ای محسوس و قابل لمس از قدرت و اصالت خود خارج خواهی شد.
به مال ذکر جمیلی خریده ای که ترا
ذخیره ئیست ورای تجارت عالم
هوش مصنوعی: تو چیزی ارزشمند و زیبایی را به دست آورده‌ای که این دارایی فراتر از تمام تجارت‌های این دنیا برایت سودمند است.
ز بنده نام طلب کن که جاودان مانی
جلالتی که چه جای جلالت عالم
هوش مصنوعی: از خدمتگزار نام بخواه که جلال و شکوه تو همیشه باقی است، که در برابر عظمت تو، عظمتی در جهان وجود ندارد.