گنجور

شمارهٔ ۵۵

زمین با فلک گفت دوش از سر عجز
و فی الله من کل حطب جنابک
چرا رونق و رسم و آئین نمانده ست
ز ملکی که راند اردشیر بن بابک
فلک گفت بینی و دانی و پرسی
دریغا اتابک دریغا اتابک

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زمین با فلک گفت دوش از سر عجز
و فی الله من کل حطب جنابک
هوش مصنوعی: زمین به آسمان گفت: شب گذشته از روی ناتوانی به درگاه خدا شکايت کردم که تو را به عنوان منبع اصلی آتشسوزی می‌دانم.
چرا رونق و رسم و آئین نمانده ست
ز ملکی که راند اردشیر بن بابک
هوش مصنوعی: چرا دیگر نشانی از شکوه و رسم و سنتی که در سرزمین اردشیر، پسر بابک بود، باقی نمانده است؟
فلک گفت بینی و دانی و پرسی
دریغا اتابک دریغا اتابک
هوش مصنوعی: آسمان گفت: تو می‌بینی، می‌دانی و می‌پرسی. افسوس بر اتابک! افسوس بر اتابک!