گنجور

شمارهٔ ۳۰

دلم از نکهت بادی که ز بغداد آید
گرچه در آتش غم سوخته شد شاد آید
بر ره باد ز شب تا به سحر منتظرم
تا کی از جانب بغداد دگر باد آید
راست چون چنگ که در صبح خورد باد بدو
هر رگی زین تن نالنده به فریاد آید
آب این دیده درپاش بود بارانش
اگر ابری ز سپاهان سوی بغداد آید
خوشتر آید دل ما را دم باد و دم صبح
از پیام لب شیرین که به فرهاد آید
خاصه کز نور رخ آن و دم این ما را
لطف دست و دل دستور جهان یاد آید
آن عطانام عطابخش خطاپوش که کان
همچو دریا ز دل و دستش بر باد آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم از نکهت بادی که ز بغداد آید
گرچه در آتش غم سوخته شد شاد آید
هوش مصنوعی: دل من از عطر بادی که از بغداد می‌وزد شاد است، هرچند که در آتش غم سوخته‌ام.
بر ره باد ز شب تا به سحر منتظرم
تا کی از جانب بغداد دگر باد آید
هوش مصنوعی: تا سپیده دم شب را انتظار می‌کشم که ببینم چه زمانی دیگر بادی از سمت بغداد می‌وزد.
راست چون چنگ که در صبح خورد باد بدو
هر رگی زین تن نالنده به فریاد آید
هوش مصنوعی: درست مانند چنگی که در صبحگاه با وزش باد صدا می‌دهد، هر رگی از این بدن نالان و دردمند به فریاد درمی‌آید.
آب این دیده درپاش بود بارانش
اگر ابری ز سپاهان سوی بغداد آید
هوش مصنوعی: اگر از چشمم اشکی بریزد، مانند باران است؛ اگر ابرهایی از سمت سپاهان به سوی بغداد بیایند.
خوشتر آید دل ما را دم باد و دم صبح
از پیام لب شیرین که به فرهاد آید
هوش مصنوعی: دل ما در بیداری صبح و وزش نسیم بیشتر شادمان می‌شود تا اینکه پیام‌های شیرین و دلنشین کسی را بشنود، حتی اگر آن پیام از کسی مانند فرهاد باشد.
خاصه کز نور رخ آن و دم این ما را
لطف دست و دل دستور جهان یاد آید
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه نور چهره آن و عطر این باعث می‌شود که مهربانی و احساسات ما به یاد دنیای پر از زیبایی و محبت بیفتد.
آن عطانام عطابخش خطاپوش که کان
همچو دریا ز دل و دستش بر باد آید
هوش مصنوعی: این فرد بخشنده و بزرگوار که اشتباهات دیگران را می‌پوشاند، همچون دریاست و همه دارایی‌هایش ممکن است به باد برود.