گنجور

شمارهٔ ۲۹

قدر تیزی بازارت ندارد
قدر تدبیر کردارت ندارد
بدان مژگان تیز ناوک انداز
فلک خفتان پیکارت ندارد
بدین کاری که داری در سر امروز
جهان برگ سر و کارت ندارد
اگرچه آفتات آمد همه نور
فروغ و زیب رخسارت ندارد
وگرچه ماه دارد چهره خوب
حلاوتهای گفتارت ندارد
وگرچه باده لعل است صافی
صفای لعل دربارت ندارد
وگرچه سرو دارد قامتی چست
لطافت های رفتارت ندارد
چه دلها ماند اندر حلقه عشق
که آن زلف زره وارت ندارد
چه خونهای جگر در دام عشوه
که آن خوی جگر خوارت ندارد
مجو آزار من کز هیچ روئی
دل من روی آزارت ندارد
دمی بر زاری من رحمت آور
که تا ایزد چو من زارت ندارد
وگر تیمار کار من نداری
علاء الدوله تیمارت ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قدر تیزی بازارت ندارد
قدر تدبیر کردارت ندارد
هوش مصنوعی: هیچ‌چیز به اندازه‌ی هوش و تدبیر تو ارزش ندارد، حتی اگر در بازار موفقیت‌هایی داشته باشی.
بدان مژگان تیز ناوک انداز
فلک خفتان پیکارت ندارد
هوش مصنوعی: با چشمان زیبا و نافذ خود، به آرامی به زندگی و جهان اطراف نگاه کن، زیرا هیچ چیز نمی‌تواند در برابر جذابیت و قوت نگاه تو ایستادگی کند.
بدین کاری که داری در سر امروز
جهان برگ سر و کارت ندارد
هوش مصنوعی: کاری که امروز در سر داری، برای دنیا هیچ ارزشی ندارد و کار تو بی‌فایده است.
اگرچه آفتات آمد همه نور
فروغ و زیب رخسارت ندارد
هوش مصنوعی: اگرچه تو به نور و زیبایی معروفی، اما آنچنان که باید، زیبایی چهره‌ات را نشان نمی‌دهد.
وگرچه ماه دارد چهره خوب
حلاوتهای گفتارت ندارد
هوش مصنوعی: اگرچه ماه چهره‌ای زیبا دارد، اما زیبایی کلمات تو را ندارد.
وگرچه باده لعل است صافی
صفای لعل دربارت ندارد
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه نوشیدنی رنگی همچون لعل زیبایی دارد، اما آن صفا و زلالی که در دل تو نهفته است را ندارد.
وگرچه سرو دارد قامتی چست
لطافت های رفتارت ندارد
هوش مصنوعی: اگرچه قامت او مانند سرو است و بسیار خوش فرمی دارد، اما لطافت و نرمی رفتار تو را ندارد.
چه دلها ماند اندر حلقه عشق
که آن زلف زره وارت ندارد
هوش مصنوعی: دل‌های بسیاری در دام عشق باقی مانده‌اند که آن موهای زرد و زره‌دار را ندارند.
چه خونهای جگر در دام عشوه
که آن خوی جگر خوارت ندارد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به درد و رنجی که به خاطر عشق و فریبایی معشوق تحمل می‌شود اشاره دارد. او می‌گوید که هرچند معشوق جذاب و دلربا است، اما این جذابیت به خاطر صفتی در اوست که باعث می‌شود هیچ‌کس نتواند به راحتی با او کنار بیاید یا از او دل بکند. به نوعی، این فرد باعث می‌شود که دیگران دچار مشکل و رنج شوند و در عین حال خود هیچ توجهی به این رنج‌ها ندارد.
مجو آزار من کز هیچ روئی
دل من روی آزارت ندارد
هوش مصنوعی: به من آزار نرسان، زیرا از هیچ جهتی دل من نسبت به تو کینه‌ای ندارد.
دمی بر زاری من رحمت آور
که تا ایزد چو من زارت ندارد
هوش مصنوعی: لحظه‌ای بر حال دلbroken of me رحم کن، چون خداوند هم‌چون من، درد و زاری ندارد.
وگر تیمار کار من نداری
علاء الدوله تیمارت ندارد
هوش مصنوعی: اگر تو به فکر حال و روز من نیستی، علاءالدوله هم به فکر حال و روز تو نیست.