گنجور

شمارهٔ ۲۵

خدایگانا رایت به یک دقیقه فکر
ز کار مشکل ایام بند بگشاید
گهی به اشک قلم گرد فتنه بنشاند
گهی به چشمه کلک آب ملک بفزاید
چگویم از قبل بنده ایکه مدت عمر
بر این بود که برآن آستان بیاساید
ز روی خدمت و اخلاص از جواهر طبع
عروس مدح ترا گوش و گردن آراید
دو سال بیش که در جستجوی این دولت
سه چار عرصه اقلیم را بپیماید
به دست بوس رسد و آرزو جمال دهد
به حضرت آید و مقصود چهره بنماید
هنوز رومی طبعش حریر می پوشد
هنوز هندوی کلکش عبیر می ساید
هنوز وقت نشد تا که خرقه ای پوشد
به گوشه ای خزد و لقمه ای همی خاید
هنوز کان ضمیرش گهر همی بخشد
هنوز بحر ثنایش درر همی زاید
اگر ز بنده به گستاخیئی نیفتد حمل
هنوز کار حساب و رکاب را شاید
سئوالکی ست رهی را به گاه نهضت و کوچ
چو کوس فتح تو گوش سپهر بگزاید
چه چاره خیزد چون دست حیرتش ایام
عنان دل زکف اختیار برباید
ز گرد موکب میمون به دیده سرمه دهد
دگر ز تربت تبریز جان نفرساید
مراد بنده همین بندگیست در هر حال
مراد خواجه دنیا و دین چه فرماید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدایگانا رایت به یک دقیقه فکر
ز کار مشکل ایام بند بگشاید
هوش مصنوعی: اگر خدایی در یک لحظه به فکر باشد، می‌تواند مشکل‌های سخت زندگی را حل کند.
گهی به اشک قلم گرد فتنه بنشاند
گهی به چشمه کلک آب ملک بفزاید
هوش مصنوعی: گاهی قلم با اشک خود موجب ایجاد فتنه و بی‌نظمی می‌شود و گاهی نیز با جوهرش مانند چشمه، به رونق و آبادانی سرزمین کمک می‌کند.
چگویم از قبل بنده ایکه مدت عمر
بر این بود که برآن آستان بیاساید
هوش مصنوعی: می‌گویم درباره‌ی بنده‌ای که تمام عمرش را صرف نشستن در آستان آن معبود کرده است.
ز روی خدمت و اخلاص از جواهر طبع
عروس مدح ترا گوش و گردن آراید
هوش مصنوعی: از روی خدمت و صداقت، زیبایی کلام تو مانند جواهر می‌درخشد و به گوش و گردن تو زینت می‌بخشد.
دو سال بیش که در جستجوی این دولت
سه چار عرصه اقلیم را بپیماید
هوش مصنوعی: دو سال پیش برای دستیابی به این مقام، سه یا چهار منطقه از کشور را طی کردم و بررسی کردم.
به دست بوس رسد و آرزو جمال دهد
به حضرت آید و مقصود چهره بنماید
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبای معشوق به دستش می‌رسد و آرزویش را تحقق می‌بخشد و در حضور او، هدفش را آشکار می‌کند.
هنوز رومی طبعش حریر می پوشد
هنوز هندوی کلکش عبیر می ساید
هوش مصنوعی: هنوز هم از لطافت روحی و احساسات زیبا برخوردار است و در عین حال با عشق و محبت خود، حالتی دلنشین و جذاب را به وجود می‌آورد.
هنوز وقت نشد تا که خرقه ای پوشد
به گوشه ای خزد و لقمه ای همی خاید
هوش مصنوعی: هنوز زمانی نرسیده که او در گوشه‌ای نشسته و لباسی به تن کند و لقمه‌ای هم برگیرد.
هنوز کان ضمیرش گهر همی بخشد
هنوز بحر ثنایش درر همی زاید
هوش مصنوعی: او هنوز هم از وجودش گنجینه‌ای به دیگران هدیه می‌دهد و هنوز دریای ستایش او، مرواریدهایی تازه تولید می‌کند.
اگر ز بنده به گستاخیئی نیفتد حمل
هنوز کار حساب و رکاب را شاید
هوش مصنوعی: اگر بنده‌ای به کسی بی‌احترامی نکند، هنوز هم ممکن است که کارهای مربوط به حساب و مسئولیت او به خوبی پیش برود.
سئوالکی ست رهی را به گاه نهضت و کوچ
چو کوس فتح تو گوش سپهر بگزاید
هوش مصنوعی: سوالی هست که رهی، در زمان قیام و حرکت، باید به آن توجه کند؛ آن هم این که آیا صدای پیروزی او به گوش آسمان خواهد رسید یا نه.
چه چاره خیزد چون دست حیرتش ایام
عنان دل زکف اختیار برباید
هوش مصنوعی: چه راهی دارد وقتی که حیرت او به واسطه روزگار، اختیار دل را از دستش می‌رباید؟
ز گرد موکب میمون به دیده سرمه دهد
دگر ز تربت تبریز جان نفرساید
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت وجود میمون، چشمانش مانند سرمه می‌درخشد و دیگر اینکه از خاک تبریز جان برنمی‌تابد.
مراد بنده همین بندگیست در هر حال
مراد خواجه دنیا و دین چه فرماید
هوش مصنوعی: هدف من در هر شرایطی تنها بندگی است، حال اینکه ارباب (خداوند) در مورد دنیا و دین چه نظری دارد.