شمارهٔ ۲۳
پناه ملک سلیمان ملاذ اهل زمان
توئی که ملک ز نام تو نامدار شود
فرود دست تو بیندش اگر کسی به مثل
به پای وهم بر این نیلگون حصار شود
سپهر پیش سراپرده جلالت تو
کمر ببست و درآمد که پرده دار شود
قضاش گفت که با صد هزار دیده شوخ
کراست منصب این شغل اختیار شود
که جبرئیل امین نیز هفت پر گشته
در آن هواست که از حاجبان بار شود
بدانکه مهر و مه از حضرتش نشان یابند
هوای جاده پر از گرد و پربخار شود
به شب عذار مه از گرد در تتق ماند
به روز دیده خورشید پرغبار شود
ز بسکه ناوک عصمت ازو روان گردد
به شب خیال نیارد که در گذار شود
گر آفتاب زخوف کسوف بشکوهد
به زیر سایه چترش به زینهار شود
رحیم ذاتا مشفق دلا زمن بشنو
حکایتی که از آن دیده اشکبار شود
اگر به سمع رضا نشنوی حکایت من
غمی که هست در این دل یکی هزار شود
دل خراب مرا بازجوی یکباری
که بس خزاین پنهان که آشکار شود
من آنکسم که نیاید مرا دوم به سه قرن
ز پارس طالبش ار تا به قندهار شود
در این زمانه گر اندک بضاعتی ست مرا
نه ممکن است که در وجه روزگار شود
متاع من هنر است و حفاظ بسیار است
بلی متاع چو بسیار گشت خوار شود
مرا ز خانه جدا کرد حق نعمت شاه
بدان امید که بخت رمیده یارشود
دل ضعیف مرا درد انتظار بسوخت
در آن هوس که به هر کام کامکار شود
چگونه باشد با این دریغ و نومیدی
دلی که سوخته درد انتظار شود
سلالگان شه اندر سفر کجا شاید
که بنده در حضر آزاد و شادخوار شود
نعوذبالله اگر بنده روی ازین درگاه
بتابد و به دگر جای و هر دیار شود
هم از زبان بد و نیک سرزنش یابد
هم از روان ملک سعد شرمسار شود
به شکر صد یک از انعام او وفا نکند
اگر حیات طبیعی مرا دوبار شود
تو شاه نیز اگر حق بنده نگذاری
گمان مبر که جهان با تو حقگذار شود
به رغم تو گر ابوبکر نیست محرم صدق
چه موجب است که بوجهل یار غار شود
اگر چه تلخ بود پند چون به کار بری
چو وقت کار بود نوش خوشگوار شود
هر آنکه مهر سلیمان به زیر مهر آرد
سزد که با ملخ و مور سازگار شود
هر آن شهی که زبردست عالمی گردد
به پای حادثه باید که بردبار شود
به ملک داری در پای دار و کوشش کن
به داد و دین که ازین ملک پایدار شود
تو با سه گوهر شهوار تا به حشر بمان
که چشم ملک به دیدارتان چهار شود
جهانیان را تا جاودان محمد سعد
ز شاه سعد ابوبکر یادگار شود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پناه ملک سلیمان ملاذ اهل زمان
توئی که ملک ز نام تو نامدار شود
هوش مصنوعی: تو پناهگاه و پشتیبان مردم این زمان هستی، مانند ملکه سلیمان که نامش باعث معروف شدن دیگران میشود.
فرود دست تو بیندش اگر کسی به مثل
به پای وهم بر این نیلگون حصار شود
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد مثل تو از این حصار نیلی رنگ پایین بیاید، باید دست تو را ببیند.
سپهر پیش سراپرده جلالت تو
کمر ببست و درآمد که پرده دار شود
هوش مصنوعی: آسمان جلوی عظمت تو آماده شده و به میدان آمده تا خدمتگزار تو باشد.
قضاش گفت که با صد هزار دیده شوخ
کراست منصب این شغل اختیار شود
هوش مصنوعی: قضا میگوید که تنها با دیدگاهها و توجههای بسیار، شخصی شایسته و مناسب برای این مقام انتخاب خواهد شد.
که جبرئیل امین نیز هفت پر گشته
در آن هواست که از حاجبان بار شود
هوش مصنوعی: جبرئیل، فرشتهای بزرگ و امین، در آسمانهایی که در آنجا حضور دارد، مثل پرندهای با هفت پر در حرکت است و به این ترتیب آماده است تا به خدمت بندگان خدا بپردازد.
بدانکه مهر و مه از حضرتش نشان یابند
هوای جاده پر از گرد و پربخار شود
هوش مصنوعی: بدان که خورشید و ماه از وجود او نشانی میگیرند و جادهها پر از گرد و غبار و بخار خواهد شد.
به شب عذار مه از گرد در تتق ماند
به روز دیده خورشید پرغبار شود
هوش مصنوعی: در شب، چهرهی ماه مانند لبهای از گرد و غبار به نظر میرسد، و در روز، چشمانش در نور خورشید مملو از غبار میشود.
ز بسکه ناوک عصمت ازو روان گردد
به شب خیال نیارد که در گذار شود
هوش مصنوعی: از شدت خلوص و پاکی او، تا جایی که طرفدارانش را شگفتزده کرده، در شبهای خیال، کسی جرات نمیکند که فکر کند او ممکن است از دست برود یا از کنار ما برود.
گر آفتاب زخوف کسوف بشکوهد
به زیر سایه چترش به زینهار شود
هوش مصنوعی: اگر آفتاب به خاطر کسوف (گرفتگی) به شکوه و جلال بیفتد، زیر سایه چترش به انسان پناه داده میشود و او از خطرات در امان میگردد.
رحیم ذاتا مشفق دلا زمن بشنو
حکایتی که از آن دیده اشکبار شود
هوش مصنوعی: خداوندی مهربان و دلسوز است، از من داستانی را بشنو که باعث اشک ریختن چشمانت شود.
اگر به سمع رضا نشنوی حکایت من
غمی که هست در این دل یکی هزار شود
هوش مصنوعی: اگر به گوش رضا داستان من را نشنوی، غمی که در دل دارم، به یک هزار غم تبدیل خواهد شد.
دل خراب مرا بازجوی یکباری
که بس خزاین پنهان که آشکار شود
هوش مصنوعی: دلم را یک بار بررسی کن، تا ببینی چه رازهای پنهانی در آن نهفته است که ممکن است آشکار شود.
من آنکسم که نیاید مرا دوم به سه قرن
ز پارس طالبش ار تا به قندهار شود
هوش مصنوعی: من آن فردی هستم که هیچکس نمیتواند برای پیدا کردنم در اینجا به سفرهای طولانی از پارس تا قندهار برود.
در این زمانه گر اندک بضاعتی ست مرا
نه ممکن است که در وجه روزگار شود
هوش مصنوعی: در این زمانه، اگرچه دارای ثروت کمی هستم، اما امکان ندارد که این شرایط بر سرنوشت من تأثیر بگذارد.
متاع من هنر است و حفاظ بسیار است
بلی متاع چو بسیار گشت خوار شود
هوش مصنوعی: هنر من ارزش بسیار دارد و مانند یک محافظ قوی است. اما وقتی که این ارزش به حد زیادی افزایش یابد، ممکن است کمتر مورد توجه قرار گیرد و بیارزش شود.
مرا ز خانه جدا کرد حق نعمت شاه
بدان امید که بخت رمیده یارشود
هوش مصنوعی: خداوند من را از خانهام دور کرد تا به خاطر لطف شاه و امیدی که داشتم، بختی که از دست رفته بود دوباره به من باز گردد.
دل ضعیف مرا درد انتظار بسوخت
در آن هوس که به هر کام کامکار شود
هوش مصنوعی: دل ضعيف من به خاطر انتظار و آرزوی تحقق آن خواسته، به شدت آسیب دید و سوخت. در این آرزو که هر چیزی که بخواهم به دست بیاید.
چگونه باشد با این دریغ و نومیدی
دلی که سوخته درد انتظار شود
هوش مصنوعی: چطور ممکن است دلی که از درد انتظار میسوزد، بتواند با این همه حسرت و ناامیدی آرام بگیرد؟
سلالگان شه اندر سفر کجا شاید
که بنده در حضر آزاد و شادخوار شود
هوش مصنوعی: نسلهای پادشاهان در سفر به کجا میتوانند بروند تا بنده از قید و بند آزاد و شاداب باشد؟
نعوذبالله اگر بنده روی ازین درگاه
بتابد و به دگر جای و هر دیار شود
هوش مصنوعی: اگر بنده از درگاه تو روی برگرداند و به مکان و دیاری دیگر برود، به خدا پناه میبرم.
هم از زبان بد و نیک سرزنش یابد
هم از روان ملک سعد شرمسار شود
هوش مصنوعی: همه در دنیا ممکن است از زبان خوب و بد مورد سرزنش قرار بگیرند و همچنین روح ملک سعید نیز ممکن است شرمنده شود.
به شکر صد یک از انعام او وفا نکند
اگر حیات طبیعی مرا دوبار شود
هوش مصنوعی: اگر چه شکرگزاری بسیار کنم از نعمتهای او، اما نمیتوانم به او وفادار باشم حتی اگر زندگیام دوباره تکرار شود.
تو شاه نیز اگر حق بنده نگذاری
گمان مبر که جهان با تو حقگذار شود
هوش مصنوعی: اگر تو به حقوق دیگران احترام نگذاری و آنها را نادیده بگیری، حتی اگر شاه هم باشی، نباید انتظار داشته باشی که دیگران به تو احترام بگذارند یا حقوق تو را رعایت کنند.
به رغم تو گر ابوبکر نیست محرم صدق
چه موجب است که بوجهل یار غار شود
هوش مصنوعی: اگر ابوبکر که انسان صادق و درستی است در کنار تو نیست، پس چه دلیلی دارد که افرادی مثل بوجهل، که فردی نامناسب و نادرست است، در سختیها و مشکلات با تو همراهی کنند؟
اگر چه تلخ بود پند چون به کار بری
چو وقت کار بود نوش خوشگوار شود
هوش مصنوعی: هرچند نصیحت ممکن است در ابتدا تلخ و ناخوشایند به نظر برسد، ولی زمانی که در موقعیت مناسب و در زمان نیاز از آن استفاده کنی، میتواند به کامت خوشایند و شیرین شود.
هر آنکه مهر سلیمان به زیر مهر آرد
سزد که با ملخ و مور سازگار شود
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق و محبت سلیمان را به دست آورد، شایسته است که با موجودات کوچک و بینوا مثل ملخ و مور هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشد.
هر آن شهی که زبردست عالمی گردد
به پای حادثه باید که بردبار شود
هوش مصنوعی: هر مقامی که به بالاترین درجات علمی و دانایی برسد، باید در برابر مشکلات و سختیها صبور و استوار باشد.
به ملک داری در پای دار و کوشش کن
به داد و دین که ازین ملک پایدار شود
هوش مصنوعی: برای اداره ملک، کوشش کن و از انصاف و دیانت غافل نشو، زیرا با این کار است که کشور پایدار خواهد ماند.
تو با سه گوهر شهوار تا به حشر بمان
که چشم ملک به دیدارتان چهار شود
هوش مصنوعی: تو با سه گوهر زیبا، تا روز قیامت بمان که نگاه ملائکه به دیدنتان افسون شده و شگفتزده گردد.
جهانیان را تا جاودان محمد سعد
ز شاه سعد ابوبکر یادگار شود
هوش مصنوعی: مردم جهان تا همیشه به یاد محمد (صلى الله عليه و آله) خواهند بود و این یادگار از شاه ابوبکر سعد بر جا خواهد ماند.