گنجور

شمارهٔ ۲۰

افتخار جهان ظهیر الدین
ای جهان را به جان تو سوگند
ای که در مهد عهد نادیده ست
دیده آسمان چو تو فرزند
دور آئینه گون سپهر ترا
نانموده چو آینه مانند
دفع عین الکمال قدر ترا
چرخ و سیاره مجمرند و سپند
قدمت باد با خضر همراه
نفست با مسیح خویشاوند
دم پاکت به معجزی که توراست
رسم بیماری از جهان برکند
خلق تو حقگذار و خلق نواز
فضل توشه پسند و شهرپسند
چون نپرسی زماجرای رهی
که چه دید از جفا و خصمش چند
ناگزیرم بود که شرح دهم
حال جسم ضعیف و حال نژند
تیر قصد آنچنان زدند مرا
که به جان و دلم رسید گزند
زآنچه بستند بر بروت رهی
شهر پر شد ز طنز و سبلت خند
جگرم را نه آن طپش دادند
که علاجش کنی به سرکه و قند
در مزاج دلم نه آن خلل است
که شفی یاب گردد از ریوند
غبنم این خود نه بس که می بینم
از جفای جهان بد پیوند
خرکناس در جل اطلس
رخش رستم به زیر پشم آکند
چون کبوتر نشسته ام قانع
به هوای دیار خود خرسند
چون ازین آشیان کنم پرواز
که مرا مهر خانه بال بکند
خاصه از خاک پارس کاندر وی
آب طوقم شد و هوا پابند
پند دل می دهم به دوری لیک
چکنم دل نمی پذیرد پند
قصه یک حاجتم روا گردان
که شدستم عظیم حاجتمند
عرضه کن حال دردناک مرا
پیش رای شهی و تخت بلند
گو مکن ضایعم که دور فلک
ناورد چون منی دگر به کمند
گر توان کرد کار من بگذار
ورنه مردانه همتی دربند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افتخار جهان ظهیر الدین
ای جهان را به جان تو سوگند
هوش مصنوعی: ای ظهیر الدین، تو افتخار جهان هستی و من به جان تو سوگند می‌خورم.
ای که در مهد عهد نادیده ست
دیده آسمان چو تو فرزند
هوش مصنوعی: ای کسی که در دوران کودکی‌ات، آسمان را ندیده‌ای و همچنان فرزند هستی.
دور آئینه گون سپهر ترا
نانموده چو آینه مانند
هوش مصنوعی: آسمان در اطراف تو مانند آینه است و هیچ چیز را به خوبی نشان نمی‌دهد.
دفع عین الکمال قدر ترا
چرخ و سیاره مجمرند و سپند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چرخ و سیاره، که نمادهایی از کمال و نظم در طبیعت هستند، در مقایسه با انسان که ذاتاً کمال دارد، تنها جرقه‌هایی از آن کمال را نمایش می‌دهند. در واقع، آنچه انسان از نظر ظرفیت و توانایی دارد، حتی چرخ و سیارات هم نمی‌توانند به آن نزدیک شوند.
قدمت باد با خضر همراه
نفست با مسیح خویشاوند
هوش مصنوعی: تو در مسیر زندگیت، مانند خضر، راهنمایی داری که همیشه به تو کمک می‌کند و نفس تو هم مثل مسیح، با رحمت و نورانی است.
دم پاکت به معجزی که توراست
رسم بیماری از جهان برکند
هوش مصنوعی: دم پاک تو به معجزه‌ای که خاص توست، بیماری را از عالم ریشه‌ کن خواهد کرد.
خلق تو حقگذار و خلق نواز
فضل توشه پسند و شهرپسند
هوش مصنوعی: خلق تو راستگویی را به نمایش می‌گذارد و لطف و فضل تو برای همگان دلنشین و مورد توجه است.
چون نپرسی زماجرای رهی
که چه دید از جفا و خصمش چند
هوش مصنوعی: اگر از من نپرسی که در طول راه چه چیزهایی را از بی‌مهری و دشمنی دیگران تجربه کردم، به تو نخواهم گفت.
ناگزیرم بود که شرح دهم
حال جسم ضعیف و حال نژند
هوش مصنوعی: باید بگویم که حال روح و جسم ناتوانم چگونه است و چه دردی را تحمل می‌کنم.
تیر قصد آنچنان زدند مرا
که به جان و دلم رسید گزند
هوش مصنوعی: به من آسیب و آسیبی وارد کردند که به جان و دل من برخورد کرد.
زآنچه بستند بر بروت رهی
شهر پر شد ز طنز و سبلت خند
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه بر چهره‌ات راهی به سمت شهر بسته شد، آنجا پر شد از تمسخر و نیشخند.
جگرم را نه آن طپش دادند
که علاجش کنی به سرکه و قند
هوش مصنوعی: دل من آنقدر دردناک است که درمانش با سرکه و قند ممکن نیست.
در مزاج دلم نه آن خلل است
که شفی یاب گردد از ریوند
هوش مصنوعی: در دل من مشکلی وجود ندارد که با دارو و علاج درمان شود.
غبنم این خود نه بس که می بینم
از جفای جهان بد پیوند
هوش مصنوعی: من فقط ناراحتی و بدرفتاری این دنیا را نمی‌بینم که به خاطر آن غمگین باشم، بلکه خود این وضعیت نیز برای من کافی است که از آن رنج ببرم.
خرکناس در جل اطلس
رخش رستم به زیر پشم آکند
هوش مصنوعی: خرکناس در جل و پشم آکند، نشانه‌ای از قدرت و جلال رستم است. انرژی و شجاعت وی در دشت‌های وسیع نمایان است و به انسان احساس عظمت می‌دهد.
چون کبوتر نشسته ام قانع
به هوای دیار خود خرسند
هوش مصنوعی: من مانند کبوتر نشسته‌ام و از هوای سرزمین خود راضی و خوشحال هستم.
چون ازین آشیان کنم پرواز
که مرا مهر خانه بال بکند
هوش مصنوعی: وقتی از این خانه پرواز کنم، عشق و محبت این مکان به من کمک می‌کند که پرواز کنم.
خاصه از خاک پارس کاندر وی
آب طوقم شد و هوا پابند
هوش مصنوعی: خصوصاً از خاک پارس که در آن آب و هوا باعث شده که من حس شگفت‌انگیزی داشته باشم و به نوعی به این سرزمین وابسته شوم.
پند دل می دهم به دوری لیک
چکنم دل نمی پذیرد پند
هوش مصنوعی: به خودم نصیحت می‌کنم که از کسی دوری کنم، اما دل من این نصیحت را نمی‌پذیرد و همچنان دلم نمی‌خواهد از او دور باشم.
قصه یک حاجتم روا گردان
که شدستم عظیم حاجتمند
هوش مصنوعی: داستانی از نیازمندی من را برآورده کن، که به شدت به آن نیاز دارم.
عرضه کن حال دردناک مرا
پیش رای شهی و تخت بلند
هوش مصنوعی: درد و رنج خود را به نمایش بگذار و آن را در حضور پادشاه و بر روی تخت بزرگ به نمایش بگذار.
گو مکن ضایعم که دور فلک
ناورد چون منی دگر به کمند
هوش مصنوعی: نخواهید که من از بین بروم، چون زندگی مانند چرخ فلک است و مانند من کسی دیگر در این دنیا به دام نخواهد افتاد.
گر توان کرد کار من بگذار
ورنه مردانه همتی دربند
هوش مصنوعی: اگر می‌توانی به من کمک کنی، لطفاً این کار را انجام بده؛ وگرنه با شجاعت و اراده‌ام پیش می‌روم و تسلیم نمی‌شوم.