شمارهٔ ۱۹
ای بحر براعت که ضمیر تو جهان را
دائم به عطا لولو منثور فرستد
کلکت در ناسفته به اقطار رساند
طبعت زر ناسخته به جمهور فرستد
نظمی که فرستادیم از روی تفضل
زانهاست که خورشید به گنجور فرستد
آری چه شود کم اگر آن گلبن دولت
بوئی به دل خسته رنجور فرستد
زان خلق معطر چه کم آید که نسیمی
نزدیک یکی عاشق مهجور فرستد
در حوصله این دل مهموم نگنجد
نوباوه کز آن خاطر مسرور فرستد
کس هسته شهباز به دراج نماید
یا طعمه سیمرغ به عصفور فرستد
دل خواست که ترتیب دعائی کند از صدق
وانگه سوی آن ساحت معمور فرستد
عقلش ز سر طعنه قفائی به سزا داد
یعنی که کس آن خدره سوی طور فرستد
بر ماه چه منت بود ار ابر به نوروز
از هاله ورا خرمن کافور فرستد
در علم عطارد چه فزاید گرش از جهل
استاد لغت تخته مسطور فرستد
باشد ز در خنده چو چوبک زن لوری
خاتون فلک را دف و طنبور فرستد
چون سایه سیه رو بود آن کز مه نخشب
خورشید جهان را مدد از نور فرستد
کیوان نشود مفتخر از رای به یاریش
آنکس که به تو رقعه ناجور فرستد
آن مستی غفلت بود آنکو به تقرب
نزدیک خضر جرعه مخمور فرستد
از ساده دلی باشد کز ماک ده شوخ
لختی جگر سوخته زی حور فرستد
شینی بود از خرمگسی قطره شوری
زی خانه شش گوشه زنبور فرستد
کی بر طبق بید بر خوشه پروین
دهقان خرف خوشه انگور فرستد
پیروزی از آنکس نتوان داشت طمع کو
پیروزه کرمان به نشابور فرستد
کس نسخه نقش در گرمابه به تحفه
بر دیبه چینی سوی فغفور فرستد
آنجا همه از عقل شنیده دل و این نظم
مر شاه سخن را به چه دستور فرستد
جان علی و جسم حسین و دل زهرا
کز روضه رسولش سوی جان نور فرستد
آن خسرو سادات که چرخش به سعادت
اتمام سیادت را همه منشور فرستد
ای بحر گهرزای که موج تو عدو را
از نکبت نکبا سوی در دور فرستد
قانع شو ازین خاک به یکذره ز اخلاص
کز جان به مهر آمده میسور فرستد
تقصیر مدان گر رهی از کثرت اشغال
نزدیک تو این قصه مسطور فرستد
استاد سخندانی و کی عیب نماید
با قطعه اگر جایزه مزدور فرستد
از خوان وی این ماحضری سرد نماید
خاصه چو زمستان ز ره دور فرستد
تو گرم مزاج کرمی وز ره حکمت
شاید که به وارد سوی محرور فرستد
ترسد که دلش سرد شود کز دل تنگش
مر صدر ترا تفته مصدور فرستد
آن به که ثناهای ترا خفیه سراید
و اوراد دعاهای تو مستور فرستد
تا شام ابد بخت تو بیدار بماناد
تا چرخ ز خور سایه به دیجور فرستد
برکام جهان باش تو منصور و مظفر
تا خور به جهان رایت منصور فرستد
خصمت شده در خواب شبی تا دم صبحی
کایام به بالینش دم صور فرستد
از قدر قدر روزی تو جام طرب باد
تا واهب جان روزی مقدور فرستد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بحر براعت که ضمیر تو جهان را
دائم به عطا لولو منثور فرستد
هوش مصنوعی: ای دریاى شگفتی که وجود تو مداوم به جهان جواهرات و نعمتهای گرانبها هدیه میدهد.
کلکت در ناسفته به اقطار رساند
طبعت زر ناسخته به جمهور فرستد
هوش مصنوعی: ای نشاط و خوشحالی تو، مانند طلاي ناب و خالصی است که هنوز به بهترین شکل در نیامده و شما باید آن را به همه معرفی کنی و در میان مردم پخش کنی.
نظمی که فرستادیم از روی تفضل
زانهاست که خورشید به گنجور فرستد
هوش مصنوعی: نظمی که ما به شما هدیه دادهایم، از روی لطف و محبت است، همانطور که خورشید برای گنجشکها هدیه میفرستد.
آری چه شود کم اگر آن گلبن دولت
بوئی به دل خسته رنجور فرستد
هوش مصنوعی: اگر باغ خوشبختی بویی به دل خسته و رنجورم بفرستد، چه ضرری دارد؟
زان خلق معطر چه کم آید که نسیمی
نزدیک یکی عاشق مهجور فرستد
هوش مصنوعی: از آن مردم خوشبو چه کم است که نسیمی به سمت یک عاشق دورافتاده بفرستند.
در حوصله این دل مهموم نگنجد
نوباوه کز آن خاطر مسرور فرستد
هوش مصنوعی: دل غمگین و دلشکستهام به اندازهای بزرگ نیست که بتواند شادی و سروری که از یک خوشحالی نوظهور به یاد میآورم را در خود جای دهد.
کس هسته شهباز به دراج نماید
یا طعمه سیمرغ به عصفور فرستد
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند پرندهای بزرگ و قدرتمند را به پرندهای کوچک و بیارزش بفروشد یا طعمهای را که ارزشش بالاست، به جانداری کوچک و کماهمیت بدهد.
دل خواست که ترتیب دعائی کند از صدق
وانگه سوی آن ساحت معمور فرستد
هوش مصنوعی: دل خواست که با صداقت دعایی بسازد و سپس آن را به سوی مکان مقدسی بفرستد.
عقلش ز سر طعنه قفائی به سزا داد
یعنی که کس آن خدره سوی طور فرستد
هوش مصنوعی: عقل او به طعنه و کنایه به او پاسخ داد که هیچکس نمیتواند آن مبارز را به سوی کوه طور بفرستد.
بر ماه چه منت بود ار ابر به نوروز
از هاله ورا خرمن کافور فرستد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر ابر در روز نوروز بر ماه سایه بیفکند، چه نیازی به منت کشیدن از ماه خواهد بود؟ در واقع، شاعر به زیبایی و اهمیت ماه اشاره میکند و میگوید که اگر کسی بتواند چنین نیکی را به او هدیه دهد، ارزش آن کم نیست.
در علم عطارد چه فزاید گرش از جهل
استاد لغت تخته مسطور فرستد
هوش مصنوعی: حتی اگر عطارد در علم و دانش پیشرفت کند، چرا که میتواند تنها واژههای معمولی را از استاد بیدانش بشنود و به کاغذ منتقل کند.
باشد ز در خنده چو چوبک زن لوری
خاتون فلک را دف و طنبور فرستد
هوش مصنوعی: اگر در شادی و خندیدن همچون چوبک در دستان نوازنده باشی، آنگاه آسمان نیز برای تو ساز و طرب میآورد.
چون سایه سیه رو بود آن کز مه نخشب
خورشید جهان را مدد از نور فرستد
هوش مصنوعی: وقتی که سایهای تاریک بر میافتد، از آنجا که ماه نوری درخشنده دارد، خورشید برای روشن کردن جهان از آن نور بهره میگیرد.
کیوان نشود مفتخر از رای به یاریش
آنکس که به تو رقعه ناجور فرستد
هوش مصنوعی: کیوان (سیاره زحل) نمیتواند به خاطر حمایت از کسی، خود را به مقام و افتخار برساند، اگر آن شخص برای تو پیامی ناخوشایند و ناپسند بفرستد.
آن مستی غفلت بود آنکو به تقرب
نزدیک خضر جرعه مخمور فرستد
هوش مصنوعی: آن کسی که در حالت غفلت و بیخبر از حقیقت به نزدیک خضر (نماد دانش و آگاهی) میرسد، همانند کسی است که جرعهای از نوشیدنی مستکننده دریافت میکند. در واقع، او در حالتی است که از اصل ماجرا غافل است و به سمت روشنایی و دانش نمیرود.
از ساده دلی باشد کز ماک ده شوخ
لختی جگر سوخته زی حور فرستد
هوش مصنوعی: از روی سادگی، کسی که از ماک ده (ممکن است به مکانی اشاره داشته باشد) شوخی میکند و دلش سوخته است، به حور (زنان بهشتی) چیزی میفرستد.
شینی بود از خرمگسی قطره شوری
زی خانه شش گوشه زنبور فرستد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به یک شین (نوعی موجود) است که از خرمگس میآید و قطرهای از مایع شور را به خانهای شش گوشه، که نماد کندوی زنبور است، میفرستد. این تصویرسازی بیانگر ارتباط و انتقال چیزی از طبیعت به جایی خاص است.
کی بر طبق بید بر خوشه پروین
دهقان خرف خوشه انگور فرستد
هوش مصنوعی: کی، دلاوری بر شانه بید و در کنار خوشه پروین، کشاورز انگورهای خوشمزه را برای تو میفرستد؟
پیروزی از آنکس نتوان داشت طمع کو
پیروزه کرمان به نشابور فرستد
هوش مصنوعی: کسی که بر پیروزی دیگران حساب باز کند، هرگز موفق نخواهد بود. به عنوان مثال، کسی که انتظار داشته باشد قهرمان کرمان برای کمک به نشابور بیاید، در واقع در اشتباه است.
کس نسخه نقش در گرمابه به تحفه
بر دیبه چینی سوی فغفور فرستد
هوش مصنوعی: هیچکس نسخهای از نقوش را در حمام به عنوان هدیه روی دیبۀ چینی به سوی فغفور نمیفرستد.
آنجا همه از عقل شنیده دل و این نظم
مر شاه سخن را به چه دستور فرستد
هوش مصنوعی: در آنجا همه چیز بر اساس عقل و فکر است و از دل هیچ خبری نیست. حالا این نظم و شعر را چگونه میتوان به شاه سخن ارائه داد؟
جان علی و جسم حسین و دل زهرا
کز روضه رسولش سوی جان نور فرستد
هوش مصنوعی: علی روح بزرگ و زندهای است، حسین جسمی شجاع و دلنگران است که فاطمه دارد، و از باغی که پیامبرش میسازد، نور و زندگی را به سوی جانها فرستاده میشود.
آن خسرو سادات که چرخش به سعادت
اتمام سیادت را همه منشور فرستد
هوش مصنوعی: آن پادشاه بزرگ سادات که سرنوشتش به خوشبختی ختم میشود، همه نشانههای شکوه و رهبری را برای دیگران میفرستد.
ای بحر گهرزای که موج تو عدو را
از نکبت نکبا سوی در دور فرستد
هوش مصنوعی: ای دریا که جوهرهای قیمتی را از خود میزاید، امواج تو دشمن را از بدیها و ناپاکیها به دور میرانند.
قانع شو ازین خاک به یکذره ز اخلاص
کز جان به مهر آمده میسور فرستد
هوش مصنوعی: بیش از این از دنیای مادی و این خاک انتظار نداشته باش، زیرا از دل و با اخلاص، عشق و مهر به تو هدیه خواهد شد.
تقصیر مدان گر رهی از کثرت اشغال
نزدیک تو این قصه مسطور فرستد
هوش مصنوعی: اگر به خاطر شلوغی و مشغلههای زیاد نمیتوانی به من نزدیک شوی، تقصیر تو نیست. این داستان را برایت نوشتم تا بدانی.
استاد سخندانی و کی عیب نماید
با قطعه اگر جایزه مزدور فرستد
هوش مصنوعی: اگر کسی در سخنوری استاد باشد، چه کسی میتواند او را سرزنش کند، حتی اگر خوابی از جایزه و پاداش برای او به ارمغان آورد؟
از خوان وی این ماحضری سرد نماید
خاصه چو زمستان ز ره دور فرستد
هوش مصنوعی: از میهمانی او، این سرما به شدت احساس میشود، به ویژه زمانی که در زمستان از راه دور منتقل شود.
تو گرم مزاج کرمی وز ره حکمت
شاید که به وارد سوی محرور فرستد
هوش مصنوعی: تو دارای طبیعتی گرم و پرنشاطی هستی و شاید از راه دانش و آگاهی، به فردی با شور و احساس شدید فرستاده شوی.
ترسد که دلش سرد شود کز دل تنگش
مر صدر ترا تفته مصدور فرستد
هوش مصنوعی: او نگران است که مبادا دلش بیاحساس و سرد شود؛ از دل نگران او ممکن است پیامی پر از غصه و درد به سوی تو ارسال شود.
آن به که ثناهای ترا خفیه سراید
و اوراد دعاهای تو مستور فرستد
هوش مصنوعی: بهتر است کسی که در پنهان از تو مدح و ستایش کند و دعاهای تو را به طور مخفیانه بفرستد.
تا شام ابد بخت تو بیدار بماناد
تا چرخ ز خور سایه به دیجور فرستد
هوش مصنوعی: تا روزی که همهی بخت و خوششانسی تو بیدار و آماده باشد، مقصد و زمان حرکت تقدیر به سمت تو تغییر نکند و سایهی خورشید بر تو بیفکند.
برکام جهان باش تو منصور و مظفر
تا خور به جهان رایت منصور فرستد
هوش مصنوعی: در زندگی خود باید پیروز و کامیاب باشی تا اینکه در نهایت، موفقیت و پیروزیات را به دیگران نیز منتقل کنی.
خصمت شده در خواب شبی تا دم صبحی
کایام به بالینش دم صور فرستد
هوش مصنوعی: در خواب شب، با کسی که با او خصومت داری، درگیری پیدا کردی تا صبحی که بامداد به کنار بسترش برسی و نفحات الهی را به او برسانی.
از قدر قدر روزی تو جام طرب باد
تا واهب جان روزی مقدور فرستد
هوش مصنوعی: باشد که از ارزش روزی تو شادی و خوشحالی به دست آید تا آنکه بخشنده جان، روزی مناسب را برایت بفرستد.