گنجور

شمارهٔ ۲

ای آنکه عفو کامل و احسان سابقت
برداشت رعب و امید و بیم را
در حل و عقد نظم جهان دست قدرتت
برهان نمود معجز کف کلیم را
شرمنده دو لفظ تو از تو نواخت یافت
آری کریم نیک نوزاد یتیم را
بوسیدادیم پای تو را از سر حسد
بدخواه شد سهیل یمانی ادیم را
در حق من که گاه سخن داعی حقم
لطفی بکن رعایت حق قدیم را
یعنی که آن پیام به گوش ملک رسان
دانم که دانی آخر رسم حکیم را

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه عفو کامل و احسان سابقت
برداشت رعب و امید و بیم را
هوش مصنوعی: ای کسی که بخشش کاملت و نیکی‌های پیشینت سبب شده است که ترس و امید در دل‌ها جایگزین شود.
در حل و عقد نظم جهان دست قدرتت
برهان نمود معجز کف کلیم را
هوش مصنوعی: دست قدرت تو در اداره و سامان‌دهی جهان، معجزه‌ی موسی را به نمایش گذاشت.
شرمنده دو لفظ تو از تو نواخت یافت
آری کریم نیک نوزاد یتیم را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از لطافت و زیبایی کلام تو، حتی دو واژه نیز احساس شرمندگی می‌کند. به راستی، ای بزرگوار، تو به نیکوئی و محبت همچون مادری برای یک یتیم می‌باشی.
بوسیدادیم پای تو را از سر حسد
بدخواه شد سهیل یمانی ادیم را
هوش مصنوعی: ما با عشق و حسرت، پای تو را بوسیدیم، اما سرباز بدی به نام سهیل یمانی به ما حسادت کرد.
در حق من که گاه سخن داعی حقم
لطفی بکن رعایت حق قدیم را
هوش مصنوعی: در مورد من که گاهی سخن از دعوت به حق می‌زنم، لطفی کن و حق قدیم را رعایت کن.
یعنی که آن پیام به گوش ملک رسان
دانم که دانی آخر رسم حکیم را
هوش مصنوعی: من به گوش فرشته خبر می‌رسانم که تو می‌دانی سرانجام روش حکیمانه چیست.