گنجور

شمارهٔ ۱

روز فطرت چو دست قدرت ساخت
از منی قرطه پرند مرا
حبس صلبم قرارگاه آمد
پس رحم کرد شهربند مرا
زان مضایق چو لطف مبدا خلق
بگذرانید بی گزند مرا
دایه مهربان به مهد اندر
داشت دربند روز چند مرا
پس از آن از ادیب علم آموز
ادب و زجر بود و پند مرا
جنس او گرچه بود تلخ مذاق
کام دل داشت همچو قند مرا
هر شب و صبح چرخ مجمره شکل
ز اختران سوختی سپند مرا
بنده دل شدم مرید مراد
تا هوی کرد دردمند مرا
زلف شیرازیان آهو چشم
پای دام آمد و کمند مرا
معجر دلبران یغما کرد
در خم طره پای بند مرا
از به هر چشم شوخ لعبت باز
لعبتان طراز و چند مرا
چون از آن بیدلی شدم آزاد
حرص در بندگی فکند مرا
سهوی افتاد بر جهان و آورد
نظر شاه در پسند مرا
غلطی رفت بر سپهر و فزود
روزکی چند بادکند مرا
پست گشتم ز بندگی و نکرد
پستی همت بلند مرا
بنده وارم گرفت اسیر و نداد
یارئیی طالع نژند مرا
برگ ترتیب جاه و سود و زیان
بیخ شادی ز دل بکند مرا
زیر پالان کشید همچو خران
انده اشهب و سمند مرا
همچو انعام ضال و حیران کرد
طلب گاو و گوسپند مرا
دوستان کم شدند و بفزودند
دشمنان از هزار و اند مرا
غیرت دوستان حزینم کرد
حسد دشمنان نژند مرا
نظر حاسدان چو دید که کرد
نظر خسرو ارجمند مرا
بند فرزین مکرشان بگشاد
زآهنین بند مستمند مرا
چکنم گوئی آفرید خدای
از پی بیدلی و بند مرا
همه در بند بر زیان آمد
مایه عمر سودمند مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روز فطرت چو دست قدرت ساخت
از منی قرطه پرند مرا
هوش مصنوعی: در روز قیامت که قدرت خداوند احساس شود، مرا از این حالت ناپایدار جدا کرده و به مقام والاتری برسان.
حبس صلبم قرارگاه آمد
پس رحم کرد شهربند مرا
هوش مصنوعی: وقتی در قید و بندهای زندگی گرفتار شدم، شاه بر من رحمت آورد و مرا آزاد کرد.
زان مضایق چو لطف مبدا خلق
بگذرانید بی گزند مرا
هوش مصنوعی: از آن دشواری‌ها و تنگناها که خالق عالم از آن عبور می‌دهد، مرا بی زیان رها کن.
دایه مهربان به مهد اندر
داشت دربند روز چند مرا
هوش مصنوعی: مادر مهربان من چند روزی مرا در آغوش خود نگاه داشت.
پس از آن از ادیب علم آموز
ادب و زجر بود و پند مرا
هوش مصنوعی: پس از آن، از آموزگار ادب که با علم و مهارت خود به من سختی‌ها و نصیحت‌ها را آموخت.
جنس او گرچه بود تلخ مذاق
کام دل داشت همچو قند مرا
هوش مصنوعی: با اینکه او از نظر خودی خوشایند و خوش مزه نیست، اما برای من مثل قند شیرین و دلپذیر است.
هر شب و صبح چرخ مجمره شکل
ز اختران سوختی سپند مرا
هوش مصنوعی: هر شب و صبح، مانند چرخ بزرگی که از ستاره‌ها ساخته شده، شعله‌ای در دل من روشن می‌شود.
بنده دل شدم مرید مراد
تا هوی کرد دردمند مرا
هوش مصنوعی: من خود را مطیع و پیرو خواسته‌های قلبی‌ام کرده‌ام، تا زمانی که دردمند به من توجه و عنایت کند.
زلف شیرازیان آهو چشم
پای دام آمد و کمند مرا
هوش مصنوعی: زلف‌ها و موهای زیبای شیرازیان مانند چشمان آهو هستند و من در دام این زیبایی گرفتار شده‌ام.
معجر دلبران یغما کرد
در خم طره پای بند مرا
هوش مصنوعی: دلبرانی که زیبایی‌هایشان قلب‌ها را می‌رباید، در حالت خمیده موهایشان مرا اسیر کرده‌اند.
از به هر چشم شوخ لعبت باز
لعبتان طراز و چند مرا
هوش مصنوعی: هر چشمی که به زیبایی تو بخورد، مانند باز که برای شکار پرواز می‌کند، بازی‌های تو را تماشا می‌کند و من را در میان این زیبایی‌ها و بازی‌ها گم کرده است.
چون از آن بیدلی شدم آزاد
حرص در بندگی فکند مرا
هوش مصنوعی: وقتی از این دلتنگی رها شدم، وسوسه‌های خواسته‌هایم مثل زنجیر مرا به بند کشید.
سهوی افتاد بر جهان و آورد
نظر شاه در پسند مرا
هوش مصنوعی: به طور تصادفی چیزی در جهان پیش آمد و نظر شاه به من جلب شد.
غلطی رفت بر سپهر و فزود
روزکی چند بادکند مرا
هوش مصنوعی: یک اشتباه در آسمان پیش آمد و چند روزی بر من سخت گذشت.
پست گشتم ز بندگی و نکرد
پستی همت بلند مرا
هوش مصنوعی: من از حقارت بندگی خسته شدم و اراده‌ی بلند من هیچ وقت اجازه نداد که به پستی دچار شوم.
بنده وارم گرفت اسیر و نداد
یارئیی طالع نژند مرا
هوش مصنوعی: من به مانند یک بنده در دام عشق گرفتار شدم، و یارم با وجود مصیبت‌هایی که دارم، به من کمک نکرد.
برگ ترتیب جاه و سود و زیان
بیخ شادی ز دل بکند مرا
هوش مصنوعی: دلخوشی و شادمانی من را تحت تأثیر موقعیت‌ها و نفع و ضررها قرار نده.
زیر پالان کشید همچو خران
انده اشهب و سمند مرا
هوش مصنوعی: به زیر بار زحمت و فشار، مانند خرها، اندوه و غم خود را تحمل می‌کنم و از زندگی سخت و دشواری که دارم رنج می‌برم.
همچو انعام ضال و حیران کرد
طلب گاو و گوسپند مرا
هوش مصنوعی: مانند چهارپایان سرگردان، من را به دنبال گاو و گوسفند به جستجو واداشت.
دوستان کم شدند و بفزودند
دشمنان از هزار و اند مرا
هوش مصنوعی: دوستان کم شده‌اند و بر دشمنانم افزوده شده است، به اندازه‌ای که از هزار هم بیشترند.
غیرت دوستان حزینم کرد
حسد دشمنان نژند مرا
هوش مصنوعی: غیرت و حساسیت دوستانم موجب ناراحتی و اندوه من شده است و حسادت دشمنانم نیز باعث آزار و رنج من شده است.
نظر حاسدان چو دید که کرد
نظر خسرو ارجمند مرا
هوش مصنوعی: زمانی که حسودان متوجه شدند که خسرو گرامی به من توجه کرده است،.
بند فرزین مکرشان بگشاد
زآهنین بند مستمند مرا
هوش مصنوعی: با رهایی از ترفندهای مکارانه، زنجیرهای سخت و بی‌رحم بر دوش من، آزاد شد.
چکنم گوئی آفرید خدای
از پی بیدلی و بند مرا
هوش مصنوعی: چه کار کنم، انگار خداوند مرا به خاطر بی‌حوصلگی و اسیری‌ام آفریده است.
همه در بند بر زیان آمد
مایه عمر سودمند مرا
هوش مصنوعی: همه در مشکلات و گرفتاری‌ها گرفتارند، اما من از زندگی‌ام بهره‌مند شده‌ام و از آن سود می‌برم.