گنجور

شمارهٔ ۱۵

سه روز رفت کز آسیب مرگ آن دلبر
مرا جگر زره دیدگان بپالوده ست
از آن زمان که رخش زیر خاک بنهفته ست
دلم ز رنج تفکر دمی نیاسوده ست
که آن دو لاله رویش چگونه پژمرده ست
که آن دو نرگس مستش چگونه بغنوده ست
چو تربتش به گل اندوده شد فلک می گفت
که آفتاب به گل هیچکس نیندوده ست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سه روز رفت کز آسیب مرگ آن دلبر
مرا جگر زره دیدگان بپالوده ست
هوش مصنوعی: سه روز گذشت و من با آسیب‌های ناشی از مرگ آن معشوق، قلبم به درد آمده و اشک‌هایم را زهرآگین احساس کرده‌ام.
از آن زمان که رخش زیر خاک بنهفته ست
دلم ز رنج تفکر دمی نیاسوده ست
هوش مصنوعی: از زمانی که چهره‌ام در زیر خاک پنهان شده است، دلم هیچ وقت از درد و اندیشه آرامش نیافته است.
که آن دو لاله رویش چگونه پژمرده ست
که آن دو نرگس مستش چگونه بغنوده ست
هوش مصنوعی: آن دو لاله زیبا چگونه پژمرده شده‌اند و آن دو نرگس شگفت‌انگیز چگونه خفته‌اند.
چو تربتش به گل اندوده شد فلک می گفت
که آفتاب به گل هیچکس نیندوده ست
هوش مصنوعی: زمانی که بر سر خاکش گل گذاشتند، آسمان می‌گفت که هیچ کس نمی‌تواند خورشید را به گل آغشته کند.